محبوبه مسیحا
دوستِ گرانقدری داستان جالب و قابل تأملی برایم ارسال کرده، تحت عنوان «آزادی زن»؛ و نظر مرا راجع به داستان خواستار شدده است. خلاصهای داستانِ مذکور چنین است. «چوپانی گلهی گوسفنداناش را در آغیل کرد و دروازهای آنها را محکم بست. در همین اثنا یک گله گرگِ گرسنه به سراغ گوسفندان آمدند، اما با دروازه بسته روبرو شدند و هر چه کردند نتوانستند به گوسفندان دست یابند و گرسنگی خود را مرفوع سازند. به ناچار نقشهای کشیدند که تظاهراتی راه اندازی کنند و «آزادی گوسفندان» را شعار دهند. بدین ترتیب گرگها تظاهرات راه انداختند و چند شب و روز در اطراف آغیل شعار «آزادی گوسفندان» را سر دادند. وقتی گوسفندان دیدند که گرگها خواستار آزادی آنها از بند اند و حامی حقوق آنان نیز میباشند، با آنان همنوا شده و در و دیوار آغیل را کنده و شکسته و از آنجا بیرون شدند و خوشحال از آزادی که بدست آوردهاند بدون توجه به گرگانی که سر در پی ایشان داشتند، رو به صحرا نهادند. چوپان بینوا هر چه بر سر گوسفندان بانگ زد که مروید، گرگان شما را خواهد خورد گوسفندان گوش ندادند و به راه خود رفتند. آن شب، صحرا میزبان مهمانی مجلل گرگان و شاهد سیاهروزی و تکه پاره شدن گوسفندان بود. فردا که چوپان به صحرا رسید دید که گرگان تمام گوسفنداناش را دریده و نوش جان فرمودهاند». دوست فرستنده بر این باور است که هدفِ جهان غرب از سر دادن شعار «آزادی زن» صرف این است که به تن او دست یابند. اما تا جاییکه من میدانم و باور دارم؛ این حکایت در جامعه دینزدهای افغانستان صدق میکند نه غرب. زیرا اینجا مردان در قبال زنان و دختران خودشان غیرتیاند و در قبال زنان و دخترانِ همسایه روشنفکر و به شدت خواستار آزادی آنهایند و به راستی که چنین رفتاری دلیلی جزء رسیدن به تن زنان هم نمیتواند داشته باشد. اما در جامعهی غرب که یکتعداد دوستان ما ادعا دارند طرحِ شومِ «آزادی زن» از نقشههای پلید غرب است؛ چنین چیزی صدق پذیر نیست. زیرا در جامعهای غرب که دشمن جانی اسلام و مسلمین است و مسلمین دوست دارند تمام فلاکتِ جهان را بر دوش آنان اندازند بیش از اینکه صرف آزادی زن مطرح باشد «انسانیت» و «برابری زن و مرد» مطرح است. آنجا شاید هیچ مردی بر خواهر، مادر، زن، خاله و عمه و اقارباش این تسلط را نداشته باشد که آنها را در بند بکشد و اما شعار آزادی را برای دیگران سر دهد. آنجا آزادی مخصوص طبقهای خاصی که در افغانستان موسوم به «مدنیگگها» اند، نیست. بلکه آزادی برای همه است آنهم بطور یکسان. این ادعا که غربیها زنان را بخاطر دست یافتن به تنشان آزاد گذاشتهاند نیز کاملا بی اساس است. هیچ مردی حق دستزدن و تعرض به هیچزنی را ندارد، مگر اینکه خودش بخواهد. و خلاصه اینکه مومنین عزیز؛ بیش از این هر گندی که باعث و بانیاش جزء خودتان کس دیگری نیست بر گردن سایر ملل نیندازید. اینکه در افغانستان یکتعداد به ظاهر روشنفکر؛ در قبال دختر همسایه روشنفکر اند و در قبال زن و دختر خودشان غیرتی، ناشی از همان «افیونی است که دین» در کلهای اینها وارد کردهاند. نه غرب مقصر است و نه هیچکس دیگر. مردان و زنان غرب اگر همانند انسان زندگی میکنند، و به حقوق حقهای همدیگر احترام قایلند، و یکدیگر را برده و یا جنسِ دوم نمیپندارند، عیب کارشان در کجاست؟! و اینکه ما زندگی انسانی را بلد نیستیم و به هیچعنوان حاضر نیستیم به دیگران احترام و حق و حقوقی قایل شویم؛ گناه آنان چیست که همهای کاسه و کوزهها را بر سر آنان میشکنید؟! حوصلهای نوشتن بیشتر از این را ندارم، زیرا اینروزها به شدت خستهام. شما عزیزان در جواب این دوست ما دلایلتان را بنویسید.
«شب که ناپدریام به من تجاوز کرد…»
خودش را «گندم» معرفی میکند، خالکوبی ظریف روی گردنش، موهای که دخترانه کوتاه شده است، دستانی نه چندان ظریف و ناخنهای لاک خورده و لحن خاص حرف زدنش همگی نشان میدهند او زن است که در کالبد یک مرد به دنیا آمده...
بیشتر بخوانید
دیدگاهها 1
«گپ اول»:
بحث شما در واقع یک بحث حاشیهیی است، شما تا هنوز در باغ نیستید؛ اگر صحبت از غرب و دشمن اسلام و مسلمین باشد، شکی نیست که دشمن، دشمن است و برای انجام هر کاری در حد توان از هیچ نوع تلاشی دریغ نمیکند؛ حتا در بحث آزادی و حراج.
«گپ دوم»:
در بحث مسلمین هم کلانترین مشکلی که وجود دارد عدم آگاهی اکثریت این مردم از دین و پیامبر است. باور من این است که جامعه ای غرب معتقد به این جمله است: شما اگر بخواهین ملتی را از پا در بیاورین اولین کار که به این عمل زشت کمک میکند، سلب فرهنگ او ملت است. فکر نمیکنین که آنها در این حوزه تلاش دارند؟
«گپ سوم»:
حلقهای در جهان اسلام وجود دارد که نمیگذارد، تا مسلمانانِ که اکثریت آنها در جهان سوم زندگی دارند، نفس راحت بکشند و از حقوق و حقه ای شان که دین اسلام برای آنها روا داشتهاست مستفید شوند. دین اسلام بعنوان یک دین میانرو بیشتر از هر ادیان دیگر در پیوند به حقوق و جایگاه زنان و آزادی آنان و اینکه حضور زن در جامعهی که او زندگی میکند چقدر مهم و بااهمیت است ارشاداتی داشته و دارد.
بحث اصلی این است که ما تا هنوز نه از جامعه که در آن زندگی میکنیم آگاهی کاملداریم و نه از فرهنگ غرب و اینکه غربیها چه پلان و برنامه دارند.
چه خوب است که اولا خود را از همهی موارد که در دین ما وجود دارد آگاه و با مطالعه درست به زندگی خودمان ادامه بدهیم؛ بحثِ گوسفند و چوپان بجای خودش.