علی فکور
دیدگاه
بکارت، در جامعهی افغانستانی یک تابویی هیولا مانند است که اگر جامعه از آن عبور نکرده باشند، زنان قربانی سنگین میپردازند و مردان منفعت مي برند. در مورد بکارت، از آن جهت که انواع متفاوت دارد و به دلایل گوناگون از بین میرود، لازم است آگاهیدهی کافی صورت گیرد تا زندگی دختران از خطر زوال و سقوط و تحقیر و شکنجه و طلاقهای سر بهخودی نجات یابد. قبل از هرچیز، باید دلایل از بین رفتن بکارت روشن شود. آنطوریکه پزشکی امروز ثابت کرده است، بیش از ٩٠درصد زایل شدن بکارت غیر عمدی و غیر اختیاری است؛ در حالیکه دختران در هر دو صورت قربانی این ذهنیت پلید و غیر انسانی میشوند. من در جاهای دیگر هم یاد آور شدهام که داشتن یا نداشتن بکارت، به هیچ عنوان معیار سنجش نجابت یک دختر نیست؛ زیرا بکارت در میان تمام دختران و حتا از زمان تولد شان نیست یا در سنینی که نمیتوانند به سکس و امور جنسی فکر کنند، از بین میرود. در جامعهی سنتی-مذهبی ما به دلیل سرکوب امور جنسی و هزینههای سنگین عبور از این خط سرخ، احتمال از بین رفتن بکارت در اثر سکس خیلیواقع بینانه نیست. به عبارت دیگر، دلایل دیگری مانند دویدن و پریدن، لت و کوب شدن، سقوط از ارتفاع، راه یافتن ذرات پنبه و دستمال در زمان قاعدگی، ایجاد زخم در اثر بیماریهای مختلف مثل دیفتری، پرت شدن از روی شی تیز یا محکم، معاینات و ابزار پزشکی، خارش شدید مهبل، خود ارضایی، دخول اجسام خارجی و… نیز وجود دارند که آسیبپذیری دختران را در مقابل این تابو بیشتر و احتمال زایل شدن بکارت در اثر سکس را کمتر میکند. یقینا اگر مردان آگاهی کافی در مورد نداشته باشد، زندگی بعد از ازدواج دختران سیاه و تاریک خواهد شد. تابو پنداری و مقدسانگاری بکارت، هزینههای سنگین برای مردان نیز دارد. هزینههای سنگین ازدواج و رسم و رواج ناپسند اجتماعی، بعد از طلاق زن اول یا دوم و ازدواج با فرد دوم یا سوم، میتواند کمر شکن باشد. در قدم دوم، حساسیتزدایی از بکارت و تقدس و تقلیل دادن آن به امر فردی و خصوصی، راهگشا خواهد بود. این به معنای آزادی محض در امور جنسی و سرکشی از چارچوب قراردادهای ازدواج نیست، بلکه تنزل بار اجتماعی و خانوادگی زوال بکارت، به شخص و به دلایل دیگری که ممکن است به صورت غیر اختیاری نقش داشته باشد، هست. حتا اگر دختری پیش از ازدواج سکس کرده باشد و بکارتاش در اثر سکس از بین رفته باشد را نمیتوان سرزنش کرد، مگر اینکه طرف مقابل هم سکس نکرده باشد. ادعای بکارت را صرف مردانی میتوانند که خود «باکره (دست نخورده)» باشند. وارد کردن بکارت به حریم خصوصی دختران، مانند خیلی از مسایل دیگر مثل داشتن/نداشتن رابطهی عاطفی با شخص یا اشخاص دیگر همان اندازه مهم است که ناموسیپنداری آن. نه باکره بودن نشانهی افتخار است و نه باکره نبودن، شرم و ننگ. در مقابل، خیلی از مسایل دیگر هست که میشود نجابت و پاکی یک انسان را سنجید. به هيچ كس پوشيده نيست كه دختران مانند پسران نيازهاي جنسي و شهواني دارند. در جامعه يي كه مردان مي توانند اين نيازها را رفع كنند، تابو پنداري بكارت مانع اصلي در برابر دختران جوان و باعث سركوب نيازها و تعبيه ي عقده هاي جنسي است. در قدم سوم، تغییر معیارها و سنجشگرها نقش حیاتی دارند. سنجشگرهای فعلی یکجانبه و به نفع مردان است. چگونه میشود نجابت مردان را سنجید؟ پاکی اخلاقی آنهاییکه خود هزینهی سنگین قربانی دختران را میدانند، اما با زندگی آنها بازی میکنند و زوال بکارت یک دختر را افتخار میدانند را با چه معیاری باید سنجید؟ در جامعهیی که نداشتن بکارت را مساوی با «فاحشگی» میدانند، چه چیزی میتواند معیار فاحشگی مردانی باشد که برایی یک بار سکس کردن با همانیکه فاحشه میخوانند، پولهای هنگفت پرداخت میکنند؟ ما زمانی میتوانیم نگرش و قضاوت عادلانه داشته باشیم که با معیارهای عادلانه، نجابت اخلاقی کسی را محک بزنیم، نه با سنجشگرهای یکجانبه و پیشفرضهای غیرتمآبانه. هدف من هرگز این نیست که بگویم کسیکه در و یا خارج از قرارداد ازدواج به سکس با اشخاص دیگر مبادرت میورزند، پاک و نجیب اند، بلکه هدف این است که هرکس (مرد/زن) که مرتکب چنین خطا میشود، باید تادیب و مجازات شود. اما آنچه مهم است این است که مکافات و مجازات و سنجشگرهای خطای دو طرف، باید واحد و عادلانه باشد تا به نتایج عادلانه برسیم. تحقيقات نشان مي دهد که از هر ده دختر یا زنی که قربانی خشونتها میشود، حد اقل دو مورد آن در اثر جهل و نا آگاهی از مسایل مربوط به بکارت میشود. مردان قضاوت نادرست و آگاهی ناکافی در مورد بکارت دارند. وجود یا عدم وجود بکارت را نمیدانند، انواع آن را نمیشناسند، دلایل از بین رفتن آن را نمیفهمند، تنها چیزیکه میدانند اطلاعات غلطی است که از لابلای سنتها و پندارهای غلط اجتماعی نسل به نسل منتقل شده است. از طرفی، دختران نیز با ابزارهای دفاعی محکمی نیز مجهز نبوده اند و در مواردی حتا خود آنها دلیل زوال بکارت شان را یا نمیدانسته اند و یا در صورت دانایی توان دفاع کردن از خود را نداشته اند. دختران قربانی یا طلاق شده اند، یا مورد لت و کوب قرار گرفته اند و یا هم در مواردی کشته شده اند
آغاز دوباره؛ روایتگری در برابر فراموشی و ستم
آغاز مجدد فعالیت نیمرخ، صرفا یک اقدام معمول رسانهای و نهادی نیست، بلکه تعهدی برای ثبت حقیقت، مقاومت در برابر سرکوب، و ایستادگی در کنار زنانی است که همچنان برای عدالت و آزادی مبارزه میکنند.
بیشتر بخوانید