نویسنده: سيلويا فیدريچی
برگردان: زلمیکاوه
بخش سوم
ستم و آموزش و پرورش
اغلب میزان خشونت علیه زنان آنقدر شدید است که ظاهرن به نظر نمیرسد که اهداف سودآوری در عقب آنها نهفته باشد. ریتا لاورا سگاتو با اشاره به شکنجههای که در بدن زنان توسط سازمانهای شبه نظامی فعال در آمریکای لاتین وارد شده است، از «خشونت بیانگر و رسا» و «بیرحمی آموزشی» سخن گفته است، چون که هدف گروههای جنایتکار در قدم نخست فرستادن پیام تروریزه کردن زنان بوده و سپس، از طریق آن، به تمام اعضای جامعه که نباید منتظر هیچ رحمتی باشند.
خشونت علیه زنان بخش مهمی از عملیات شرکتهای استخراج معادن و نفت است که امروزه بسیاری از روستاها را در آفریقا و آمریکای لاتین دربر گرفته است، و از طریق پاکسازی ساکنان سرزمینهای بزرگ، مجبور کردن مردم به ترک خانههای شان، خالی نمودن اراضی، کشتزارها و زمینهای اجدادی آنها، صورت میگیرد.
این واقعیت صورت دیگری از مأموریتهای موسسات بین المللی مانند بانک جهانی و سازمان ملل متحد است که سیاست اقتصادی جهانی را شکل داده و کدهای استخراج معادن را تعیین میکنند. اینها در نهایت مسوول تولید شرایط نواستعماری هستند که بر پایه آنها شرکتهای چند ملیتی برنامههای کاری خود را بر اساس آنها عملی مینمایند. برای درک منطق خشونتی که شبه نظامیان در استخراج الماس، کولتان و مس در جمهوری دموکراتیک کنگو، وقتیکه اسلحههای خود را به واژن زنان فرو میبرند، و یا سربازان گواتمالا، شکم زنان باردار را با چاقو باز میکنند و آنچه که همچنان به عنوان یک جنگ ضد شورشی توصیف میشود، باید به دفاتر و برنامههای توسعه آنها مراجعه کنیم.
سیگاتو در گفتهاش بر حق است که چنین خشونتهای نمیتواند از زندهگی روزمره هیچ جامعه و اجتماعی استخراج شود[1]. این خشونتها برنامهریزی شده، و با تعهد حداکثر معافیت از مجازات انجام شود، همانطور که امروز شرکتهای استخراج معادن که عوامل آلودهگی جهان اند، رودخانهها و جادهها را با مواد شیمیایی مرگبار آلوده میکنند از مجازات معافیت دارند، در حالی که افرادی که از راه این منابع زندهگی میکنند، وقتیکه در برابر شرکتها مقاومت میکنند توسط نگهبانان امنیتی آنها زندانی و مجازات میشوند. مهم نیست که چه کسی عاملان فوری این جنایات هستند، آنچه که روشن است؛ تنها دولتهای قدرتمند و سازمانهای معینی میتوانند برای چنین خراب کاری عظیمی چراغ سبز نشان دهند و مجرمان از عدم پیگیری قانونی اطمینان حاصل کنند که هرگز مورد بازجویی حقوقی قرار نخواهند گرفت.
مهم است تاکید کنیم که اعمال خشونت علیه زنان عنصر کلیدی دراین جنگ جدید جهانی میباشد، نه تنها به علت وحشتی که موجب میشود یا پیامهای که میفرستد، بلکه به دلیل اینکه زنان استعداد و توانایی خود برای حفظ همبستهگی جوامع خود را دارند و مهمتر اینکه به همان اندازه مدافع امر ثروت و امنیت غیر تجاری مشترک میباشند.
به عنوان مثال، در آفریقا و هند، تا همین اواخر، زنان به زمینهای جمعی دسترسی داشتند و بخش بزرگی از روز کاری خود را به کشاورزی اختصاص میدادند. اما زمینهای اشتراکی و کمونی آنها هم امر مالکیت زمین و تصدی متعارف کشاورزی مورد حمله شدید رسمی قرار گرفته، و هم بانک جهانی مالکیت جمعی را به عنوان یکی از علل فقر جهانی، به باد انتقاد قرار داده با این فرض که زمین یک «دارایی مرده» است، مگر اینکه از به صورت قانونی ثبت شده و به عنوان وثیقه برای به دست آوردن وامهای بانکی مورد استفاده قرار گیرد که این وامها برای شروع فعالیتهای کارآفرینی آغاز میشود[2].
در واقع، به لطف شاخه کشاورزی معیشتی است که بسیاری از مردم تا حال توانسته اند در فرایند تطبیق برنامههای وحشیانه ریاضتی زنده بمانند. اما تکرار انتقادهای نظیر بانک جهانی، که گویا آنها در چندین برنامهها و جلسات با مقامات دولتی و رهبران محلی حضور داشته اند و در برنامههای شان در آفریقا و هند موفق بوده اند، طوری که زنان مجبور شده اند از تولید معیشتی خود را کنار کشیده و به عنوان دستیار همسرانشان و صاحبان زمین، در زنجیرههای تولید کالا کار نمایند[3].
بازگشت شکار ساحره
همانطور که دانشمند آلمانی ماریا میس مشاهده کرده است، این وابستهگی اجباری، یکی از روشهای خاصی است که طبق آنها، زنان در مناطق روستایی در درون فرایند «توسعه ادغام» وارد شده اند که این در ذات خود یک فرایند خشونت است. نه تنها این مسئله «به واسطه خشونت ذاتی که روابط مرد و زن در جامعه مردسالار تضمین کرده است» بلکه این امر ارزش زنان را در جامعه نیز کاهش میدهد، طوری که مردان این جوامع (به ویژه وقتی که زنان پیر میشوند) آنها را موجودات بیفایده تلقی نموده، و آنها را قادر میسازند تا دارایی و نیروی کار زنان را بدون کدام مشکلی تصاحب نمایند.
تغییرات در قوانین، ارزشها و هنجارهای مالکیت زمین و در مفهوم آنچه که به عنوان یک منبع ارزش محسوب شود، به مثابه منبع باز گشت پدیدهی به شمار میآید که از دهه 1990 به اینسو نیز به ویژه در آفریقا و هند منجر به بدبختی زنان گردیده است. این وضعیت بازگشت به عصر و شرایط شکار ساحرهها میباشد. عواملی بسیاری که منجر به بازگشت شکار ساحرهها شده است: از جمله درهم شکستن همبستهگی امر جمعی به علت سالها سلطه فقر و ویرانی، ترویج مواد مخدر، گسترش ایدز بیماریهای دیگر در جوامعی که سوء تغذیه شایع است و سیستمهای بهداشت و نظام درمانی از کار افتاده است. فاکتورهای دیگر عبارتاند از گسترش موعظههای فرقههای نئوکالوینیستی انجیلی میباشد که فقر را ناشی از کمبودهای شخصی یا اعمال شرارت آمیز ساحرانه پندارند.
اما فاکتها و یاد داشتهای حکایت از اتهامات ساحرهگی در مناطقی که برای پروژههای تجاری در نظر گرفته شده است و یا در محلاتی که فرایند خصوصیسازی زمین در حال انجام شدن است (مانند جوامع قومی هند) بیشتر است و به خصوص زمانی که متهم، مالک زمینهایی باشد که شرکتها علاقهمند به مصادره آنها هستند. به ویژه در آفریقا، قربانیان زنان مسنتر میباشند[4] که تنها به کمک یک قطعه زمین زندهگی میکنند، در حالی که اتهام زنندهگان اعضای جوانتر این جوامع بوده و حتا گاهی عضو خانواده آن زنان میباشند. به طور کلی جوانان بیکاری که زنان سالخورده را به عنوان غاصب آنچه که باید متعلق به آنها باشد شمرده و یا بازیگرانی که که ممکن است این جوانان را فریب داده و در سایه، خود را پنهان کرده اند و یا مانند رهبران محلی، که اغلب با منافع تجاری توافق دارند میباشند.
ادامه دارد…
[1] نگاه کنيد به صحبتهای Segato در فروم بین المللی خشونت علیه زنان رکه به تاريخ 24 تا 28 مارس در شهر Buenaventura (کلمبیا) برگزار گرديد. با این حال، دیدگاه او به طور غیرمستقیم از جانب ديويد کری باکارهای که در باره تاریخ خشونت در گواتمالا انجام داده است، به چالش کشیده شده است، جایی که او اظهار میدارد که اشکال بسیار وحشیانه خشونت علیه زنان بومی در گواتمالا، پيش از عملیات ضد شورش در دهه 1980، میراث شوم و زن ستيزانهی استعار است که به واسطهی استعمار گران تقويت شده است.
[2] این استدلال را بانک جهانی برای متقاعد ساختن کشاورزان در آفریقا و برای به دست آوردن حق قانونی زمینهای آنها و انحلال نمودن مالکیت جمعی، و تبين زمينهای همهگانی به عنوان «دارایی مرده» شناخته شده است، تا زمانی که از آن برای دسترسی به اعتباربانکی ميکروکريديت مورد استفاده قرار نگیرد. بانک جهانی (2003)، به نقل از Ambreena مانجی (op. cit.، pp.7،8،9).
[3] Mies, op. cit., p.145.
[4] On witch-hunting and globalization in Africa see Federici op. cit., 2008