نویسنده: سيلويا فیدريچی
برگردان: زلمیکاوه
بخش اول
از گسترش و تکثير انواع جدید شکار ساحرهگی در مناطق مختلف جهان تا افزایش روزافزون تعداد زنانی که همه روزه کشته میشوند، شاهد براين است که جنگی علیه زنان در حال گسترش است. چه انگیزهها و منطقی در پشت آن قراردارد؟
من سعی میکنم با قرار دادن اشکال جدید خشونت عليه زنان در یک چشمانداز تاریخی و به طور ويژه با بررسی تأثیر توسعه سرمایهداری، بر زندهگی زنان و روابط جنسیتی در گذشته و حال، به این سوال پاسخ دهم. من در پرتو چنين پيشينهای رابطه بین اشکال مختلف خشونت شناخته شده خانوادهگی، پنهان خارج از کشور، ساختاری و استراتژیهای مقاومت که زنان در سراسر جهان برای چگونهگی پایان دادن به آن اتخاذ میکنند، مورد بررسی قرار میدهم.
پيشگفتار
از زمان آغاز جنبش فمینیستی، موضوع خشونت علیه زنان به عنوان یک مساله کلیدی در ادبيات فمينيستی مطرح بوده است که برای تشکیل و سازماندهی اولین دادگاه جرايم بینالمللی جنایات علیه زنان الهامبخش بود. این دادگاه در ماه مارس 1976 در شهر بروکسل پايتخت بلژيک با حضور زنان از 40 کشور جهان برگزار گرديد[1]. پس از آن ابتکارهای فمينيستی بر عليه خشونت عليه زنان چند برابر شده و قوانين ضد خشونت عليه زنان در پی برگزاری کنفرانسهای جهانی سازمان ملل در باره زنان به تصويب رسيده است[2]. دراین دادگاه شواهدی در مورد مادری اجباری، عقیم سازی، تجاوز، ضرب و شتم، زندانی کردن زنان در بیمارستآنهای روانی، درمان و رفتار وحشیانه با زنان در زندآنها را با خود به ارمغان آورد.
از آن زمان به بعد، ابتکارات فمینیستی ضد خشونت افزایش یافته و چند برابر شده است. چنانچه که به موجب آن، دولتها قوانینی را طبق مفاد کنفرانسهای جهانی سازمان ملل متحد در مورد الغای خشونت عليه زنان به تصویب رسانيدهاند. اما، هنوز راه دراز برای کاهش خشونت علیه زنان در پيش رو داريم. خشونت عليه زنان در هر گوشه و کنار جهان افزايش يافته است تا جايي که فمينيستها وضعيت مرگآور خود را «فمينيسيد» توصيف میکنند. نه تنها خشونت و شمارش کشته شدهگان و شکنجهشدهگان افزایش مییابد، بلکه به عنوان نویسنده فمینیست شاهدم که وضعيت خشونت عليه زنان رسمیتر، عمومیتر و وحشیانهترگردیده است. تا جاییکه چنين فرمهای خشونتباری فقط در زمان جنگ ديده شده است.
حالا سوال اين است که دلایل محرکهی گسترش اين وضعيت کدام اند و چه چیزی را در باره تحولاتی که در اقتصاد جهانی و موقعیت اجتماعی زنان اتفاق میافتد، به ما میگویند؟ پاسخ به این سوالات متنوع است، اما شواهد آشکار به طور فزایندهای نشان میدهد که علتهای اصلی این افزایش خشونتها در اشکال جدیدی از انباشت سرمایه نهفته است که فرآیندهای گستردهای از تخریب زمین، تخریب روابط اجتماعی و امر مشترک و تشدید بهرهبرداری ثروت طبیعی و استثمار نیروی کار را در بر میگيرد.
آنچه که بايد در اينجا روشن شود نشان دادن روشهای ويژهای میباشد که طبق آنها اين خشونتها نتايج و یا ابزار فرايند روابط سرمايهداری پيشرفته میباشد. در این مقاله، من این سوال را همزمان با اشاره به یک چشمانداز تاریخی و بحث پيرامون رابطه بین خشونت خانهگی و عمومی و سیاستهایی رسمی که نهادهای بینالمللی برای نظارت بر زنان اتخاذ کرده اند، مطرح میکنم. هدف من نشان دادن اين امر است در حالی که این موج جدید خشونت، اشکال مختلفی را به خود گرفته است، معیارها و عناصر اصلی و مشترک آنها فروکاستی ارزش زندهگی و کار زنان است که جهانی شدن آن را ترویج میکند. به عبارت دیگر، خشونت جدید علیه زنان ریشه در روند ساختارهایی دارد که در تمام اعصار شکلدهنده رشد سرمایهداری و قدرت دولتی بوده است. این بدان معنی است که اگر مایل هستيد تا عوامل و علل آن نابود گردد، ساختن بديل برای سرمایهداری باید بخش مهمی از مبارزه علیه آن باشد.
تولد سرمایهداری و خشونت علیه زنان
تاريخ معلم نيرومندی در اين زمينه است و نشان میدهد همزمان که سرمایهداری قدرت خود را از طریق جنگ، فتح و بردهگی به دست آورده است. هنوز برخی از اشکال وحشیانهتر رژیم نظارت بر زنان طبقه پایینتر، به ویژه کسانی که هدف تبعیض نژادی قرار میگيرند را در درون خود حفظ کرده است. توسعه کاپیتالیستی با جنگ عليه زنان آغاز گرديد. در واقع اعمال خشونت عليه زنان به ويژه در اشکال وحشيانهی آن از همان آغاز یکی از عناصر ساختاری در جامعه سرمايهداری بوده است.
شکار ساحرهها در قرون 16 و 17 در اروپا و دنيای جدید منجر به کشتار هزاران نفر گردید. همانطور که در کالیبان و ساحره (2004) نوشتم کهاین پدیده بیسابقه تاریخی، عنصر مرکزی و بنيادين در فرایندی بود که کارل مارکس آن را «انباشت[3] بدوی[4]» ناميد. چون اين وضعيت جديد عامل تباهی کهکشان از سوبژيکتيويتهها و کارهای زنانه گرديد که مانعی بر سر راه مطالبات و تکامل سيستم سرمايهداری، انباشت مقدار عظيمی از نيروی کار و اعمال محدوديت در دسيپلين کار تلقی میشد[5]. ناميدن و آزار و اذیت زنان به عنوان «ساحرهها» در اروپا، راه را برای محرومیت آنها از داشتن دست مزد و توليد کارمجانی در خانه فراهم کرد. این امر به سلطه مردان و فرمانبری زنان چه در داخل و چه خارج از قلمرو خانواده، قانونی و مشروعيت بخشيد. این امر به دولت توانایی کنترل بر ظرفیت بازتولید مثل را داد که ضمانتی بود برای توليد نسل جدیدی از کارگران. بدینسان شکار ساحرهها نظم خاصی سرمایهداری و پدرسالارانه را که هنوز و در حال حاضر ادامه دارد، به وجود آورد. هرچند به طور مداوم در پاسخ به مقاومت زنان و نیازهای متغیر بازار، خود را تنظيم و هماهنگ میسازد.
از آغازیکه زنان ساحره به داشتن نيروی جادو متهم میشدند و مجازاتشان شکنجه و اعدام بود. آنها به سرعت آموختند که باید با مشقت کار نمايند، مطِيع باشند و در قبال بد رفتاری مردان سکوت اختیار نموده و مجبور به پذیرش کار شاقه و اعتياد مردان گردند، تا بتوانند اجتماعی بوده و مورد پذيرش قرار گیرند. از قرن هجدهم، برای کسانی که در برابر آن مقاومت و مبارزه میکردند، شکنجه در نظر گرفته شده بود.
برای کنترل کسانی که تا قرن 18، بر ضد شکار ساحرهها مبارزه کرده بودند، از یک دستگاه متشکل از فلز و چرم به نام «دهنبندِ بددهنها» scold’s bridle استفاده میشد. همچنين از اين ابزار برای خفه کردن بردهها، نيز کار گرفته میشد. سر آنها را داخل اين دستگاه محکم میبستند و اگر سعی برای صحبت کردن مینمودند زبانشان توسط دستگاه بريده میشد[6]. اربابها و بردهداران مرتکب خشونتهای جنسی در مزارع امريکای قرن 19میشدند. در آنجا سياست تجاوز سيستماتيک جنسی عليه زنان کنيز اعمال میشد. زيرا اربابها و مالکان مزارع تلاش داشتند تا به جای وارد کردن بردهگان و کنيزها از افريقا به پرورش صنعت بومی که مرکزش در ورجنيا قرار داشت بپردازند[7].
ادامه دارد…
[1] Diana E. H. Russell and Nicole Van de Ven eds., op. cit.
[2] در سال 1993، در وینا، سازمان ملل اعلامیهای راجع به از بین بردن خشونت علیه زنان تصویب کرد. سپس، دوباره، “در دسامبر 2006، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ای را درباره تلاش برای از بین بردن تمام انواع خشونت علیه زنان تصویب نمود.” به نقل از Johnson, Ollus and Nevala, 2008
[3] انباشت سرمایه انگلیسی: Capital accumulation) پایهی نظام اقتصادی سرمایهداری است که در آن فعالیت اقتصادی پیرامون انباشت سرمایه شکل میگیرد که سرمایهگذاری به منظور کسب سود مالی تعریف میشود .در این زمینه، سرمایه، پول یا ذخیرهی مالی سرمایهگذاری شده به منظور کسب پول بیشتر (چه به شکل سود، رانت، بهره، حق اشتراک، کسب سرمایه یا برخی دیگر از اشکال بازگشت) تعریف میشود). ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد (
[4] بحث گذار از فيوداليسم به سرمايه داری و اشکا ل گوناگون انباشت در اقتصاد سياسی اهميت فراوان دار. مارکس در جلد اول و فصل 26 سرمايه مورد نقش انباشت بدوی در کتاب سرمايه چنين مینويسد: ین انباشت اولیه در اقتصاد سیاسى تقریبا همان نقش معصیت اول در الهیات را بازی میکند. آدم ابوالبشر سیب را گاز زد، و بشر گرفتار معصیت شد. در اقتصاد سیاسى هم چنین تصور مىشود که اگر این انباشت اولیه را بهصورت قصهای درباره گذشتهها نقل کنند منشأ آنرا توضیح دادهاند. در زمانهای خیلى خیلى قدیم دو نوع آدم وجود داشت: یکى نخبهگان کوشا، فهمیده، و مهمتر از همه صرفهجو؛ و دیگر اوباش تنپرور که دار و ندارشان را بر سر عیش و نوش بباد میدادند. افسانه معصیت اول در الهیات لااقل روشن مىکند که چه شد که بشر محکوم به نان خوردن از عرق جبین خود شد، در حالیکه آنچه از تاریخ معصیت اول اقتصادی روشن مىشود این است که آدمهایى وجود دارند که اساسن مشمول این امر قرار نمیگیرند. بگذریم! دست آخر اولىها ثروت اندوختند، و دومىها جز پوست و گوشت خود چیزی برای فروش نداشتند. از این معصیت اول است که فقر آن اکثریت عظیمى که برغم همهی کاری که مىکنند تا به امروز چیزی جز جسم خود برای فروش ندارند، و ثروت اقلیت معدودی که هر چند مدتهاست دیگر کاری نمىکنند مدام بر ثروتشان افزوده مىشود، آغاز مىگردد. این قصهی بیمزه کودکانه را در دفاع از مالکیت هر روز در گوش ما میخوانند؛ نمونهاش آقای تیِیر [Thiers] که هنوز همینها را با تمام متانت و صلابت یک دولتمرد فرانسوی در گوش مردم فرانسه، که روزگاری سرشار از هوش و خلاقیت بودند، زمزمه مىکند. اما آنجا که مالکیت بعنوان یک مساله مطرح میشود، وظیفه مقدس همه [حضرات] این میشود که قصههای کودکانه را چنان عرضه کنند که گویی این قصهها خوراک فکری مناسب حال همه سنین و همه مراحل رشد است. در تاریخ واقعى بشر این آشنایان قدیمى ما، کشورگشایى، بردهگیری، غارت، کشتار، و در یک کلام زور است که بزرگترین نقش را ایفا مىکند؛ حال آنکه در سالنماهای2 سرشار از لطافت اقتصاد سیاسى آنچه از روز ازل بر دنیا سیطره داشته صلح و صفا و برادری روستایی بوده است. در این سالنماها حق و «کار» از ازل تنها وسایل ثروتاندوزی بودهاند؛ البته همیشه به استثنای «امسال». واقعیت این است که شیوههای انباشت اولیه به همه چیز شباهت دارند جز صلح و صفاآمیز .(http://www.kapitalfarsi.com/f26/f26.htm)
[5] See Silvia Federici, Caliban and the Witch.., chapter 4 : “The Great Witch-Hunt in Europe,” pp..163-218.
[6] See http://en.wikipedia.org/wiki/Scold’s_bridle.
[7] See Ned and Constance Sublette, The American Slave Coast, op. cit.