جواد بیات
زنان در افغانستان مرحلهی مهمی را سپری میکنند. افغانستانِ پسا طالبان وارد مرحلهی تازهای شدهاست که نسبت به هر زمان در گذشته متفاوت است؛ با این حال وضعیت زنان در جاههای گوناگون بهویژه شهرها و روستاهای کشور یکسان نیست. به عنوان مثال وضعیت زنان در کابل به مراتب بهتر از یک ولایت جنگزدهاست. یا اینکه در ولسوالی انجیل هرات دهها هزار دانشآموز دختر وجود دارند؛ اما در بیشتر مناطق ولسوالی شیندند چند سال میشود که مکتبهای دخترانه غیرفعال هستند.
از دید من جامعهی ما نیاز دارد تا در عصر ارتباطات و جهانیشدن همسو با سایر کشورهای جهان پیش برود. نوسازی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و… نیازمند حضور فعال زنان است و نمیتوان آنان را نادیده گرفت یا محدود کرد. با وجود مسایلی که فعالان حقوق زنان را در مورد وضعیت بانوان نگران میسازد؛ اما بهطور طبیعی زنان افغانستان رو بهجلو هستند.
اگر این وضعیت را با دوران طالبان و قبل از آن مقایسه کنیم تغییرات مثبتِ فراوان در وضعیت زنان رونما گردیدهاست. به عنوان مثال؛ در دورهی سردار داوود خان و داکتر نجیب الله، زمینهی آموزش و کار برای شمار محدودی از بانوان در پایتخت و چند کلانشهر وجود داشت؛ اما اکنون این زمینه نسبتن فراگیر شدهاست. در تاریخ معاصر نیز وضعیت زنان در این سرزمین مطلوب نبودهاست؛ گرچه در گذشتههای بسیار دور یعنی آریانای کهن زنان به عنوان الهه پرستش میشدند و زنی همانند؛ پوراندخت در سراسر این منطقه فرمانروایی میکرد.
چند دهه قبل از امروز کار کردن زنان بیرون از خانه و مزرعه، برای مردهای خانواده ننگ بهشمار میرفت؛ اما اکنون مردهای زیادی بهدنبال کار برای زنان خانواده خود هستند؛ نه اینکه لطف در حقشان کنند، بلکه به کمک اقتصادی آنان نیاز دارند؛ یک زوج صاحب وظیفه وضعیت اقتصادی بهتری دارد.
در گذشته نیز زنان در کشاورزی و دامداری همکار مردها بودهاند؛ اما اکنون نیازهای اقتصادی خانوادهها بیشتر از قبل و سطح زندگی متفاوت شدهاست. از سوی دیگر، اکنون زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی به آگاهی نسبی رسیدهاند. رأی زنان در تعیین سرنوشت سیاسی کشور تعیینکنندهاست. زنان در پارلمان حضور دارند. ریاست میکنند و در تصمیمگیریهای کلان سهیم هستند.
باید گفت همانند سایر جوامع بهویژه کشورهای منطقه، زنان برای رسیدن به برابری جنسیتی و اعاده تمامی حقوق خود با چالشهای فراوانی روبهرو هستند. سطح پایین فرهنگ، افراطگرایی، سنتهای قومی و بیبندوباری اجتماعی از چالشهای این طیف است.
جنایاتی که بر زنان افغانستان روداشته میشود در هیچ کشور دنیا وجود ندارد. کافی است فرخنده و آن شب عید تلخ را بهیاد آوریم. بسیاری از محدودیتها و ظلمهایی که بر زنان وارد میشود، حکم دینی ندارد و ناشی از جهل است. در اسلام محدودیتی برای آموزش بانوان وجود ندارد، اما هنوز هم برخیها به نام غیرت و رسوم نابجا تلاش میکنند برای زنان محدودیت وضع کنند.
شاید بتوان گفت به صورت روزانه خبر از خودکشی یا قتل دختران و زنان به گوش میرسد و اگر ریشههای آن را ارزیابی کنیم فرهنگ نادرست جامعه عامل آن است. مردهای ما گاهی فراموش میکنند که زنان هم غرور و حیثیت دارند و با زیر فشار قرار دادن بیش از حد آنان، عامل بخشی از خودکشیها میشوند.
در اسلام برای جرایم اخلاقی مجازات پیچیدهای با شرایط خاص وضع شدهاست. به عنوان مثال با عدم وجود چند شاهد نمیتوان بر زناکار بودن کسی حکم کرد؛ اما متاسفانه میبینیم که زنان کشور ما بهخاطر انجام یک خطای کوچک که ممکن است جزای شرعی نداشته باشد، در دادگاههای صحرایی یا هم توسط یکی از اعضای خانواده به قتل میرسند.
بیبندوباریهای اجتماعی به حدی است وقت که زنان از محبت خانوادههای مردسالار خود بهرهای چندانی نمیبرند، در بیرون از خانواده به دامهای زیادی میافتند و صدمات روانی و جسمانی فراوان را متقبل میشوند. بسیاریها با اکتهای روشنفکری و همان مقوله دموکراسی برای دختر همسایه، فقط بهخاطر تأمین غرایض خود با احساسات و آبروی دختران و زنان بازی میکنند.
با این همه از دید من زنان رو به پیشرفت هستند و چالشهای موجود را حل خواهند کرد. تجربهی سایر ملتها نشان دادهاست که حنجرههای متحجر توانایی تقابل با روند مدنیشدن را ندارند. سرانجام همهی زنستیزان چارهای جز پذیرش حقوق بانوان ندارند. هر فرد و جریانی که در برابر مردمسالاری و مدنیت وارد عمل شود به سرنوشت وخیم افراطیهای منطقه روبهرو خواهد شد.
اما در خصوص عملکرد درونی بانوان، مهمترین عاملِ پیشرفت، همبستگی آنان است. بانوان افغانستان باید چشمانداز روشن و وسیعی از آینده داشتهباشند و از رقابتهای ناسالم ابتدایی پرهیز کنند. بانوان باید درک کنند که از مراحل ابتدایی وقدیمی گذشتهاند و آیندهی درخشان و کارهای کلان و جدی در انتظارشان است.
همچنان لازم است تا حکومت و دیگر نهادها برنامههای منظمی را در خصوص بهبود وضعیت زنان رویدست گیرند. برنامههای پروژهای نزدیک به دو دههی اخیر تأثیر چندانی بر بهبود وضعیت زنان نداشتهاست و با بودجه این پروژهها، میتوان بر اساس برنامه برای زنان کارهای ارزشمندی انجام داد.
خاطرات عروس 11 ساله
قسمت اول | روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان میداد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...
بیشتر بخوانید