رقیه رنجبر
با توجه به رسوم و عنعنات ناپسند در جامعهی افغانستان، نگاه مالکانه نسبت به زن، ازدواجهای زیر سن قانونی، ازدواجهایی که در آن زنان نقشی در انتخاب شوهران آیندهی شان ندارند و هرچه را پدر یا برادر خانواده تصمیم گرفت باید مورد احترام دختر خانواده هم باشد. فقر اقتصادی خانوادهها که دختران شانرا به افراد پولدار میدهند به امید اینکه گله و شیربهایی بیشتری بگیرند، تفاوت نسل جدید تحصیل کرده و انتظارات شان نسبت به دهههای پیش که زنان بهعنوان تولید کنندهی نسل و زن خانه پنداشته میشد، همهی اینها دست به دست هم داده تا در کشور هم آمار طلاق افزایش پیدا کند و هم بعضن شاهد جشن گرفتن طلاق در کشور باشیم.
ازدواجهایی که بدون شناخت کافی و علاقه و یا بهخاطر پول و سرمایه صورت میگیرد، بسیار کم به ازدواج پایدار منجر میگردد.
به هر میزانی که زنان با سوادتر و از نظر اقتصادی مستقلتر باشد و از حقوقشان نیز آگاه تر، میزان تحمل شان نسبت به بدرفتاریها و توقعات غیرمنطقی شوهران و یا خانوادههای شوهرانشان کمتر است و به طلاق منجر میشود.
هرچند افزایش پدیدهی طلاق در هرجامعهای، نشانهی نابسامانیها در زندهگی خانوادهگی و نشان دهندهی مشکلات جامعه میباشد، اما متاسفانه بهدلیل فرهنگ مردسالارانه، قربانی طلاق بازهم زنان هستند. در جامعهی ما، نگاه منفی نسبت به زن مطلقه، تا آخر عمر این زنان وجود دارد. گویا تمام مشکلات از این زنان بوده و مردان هیچ تقصیر و گناهی نداشته اند. واکنشها به تجلیل کردن طلاق از سویی یک بانو در کابل نشان از همین رویکرد زن ستیزانهای حاکم در جامعهی افغانستان است. وقتی زن یا دختری کسی را بهعنوان شریک زندهگی انتخاب میکند و برای همیشه از خانوادهاش جدا میشود، در واقع تمام هستیاش را تقدیم مردی کردهاست که او را بهعنوان پناهگاه و همسفر زندهگیاش قرار داده است. اما این به معنی مالکیت مرد نیست؛ زیرا زن کالا نیست که مردی او را خریده باشد و در نتیجه بردهی او باشد. زن هم انسان است. احساس دارد، توقع احترام متقابل دارد و به محبت نیاز دارد. همانگونه که مرد هم چنین توقعی را از همسرش دارد.
وقتی نگاه مالکانه نسبت به زن وجود داشته باشد، زن را بهعنوان یک کالا و یا بهعنوان یک برده تصور کند و مورد خشونت و بیاحترامی قرار دهد و این شیوهی رفتار ادامه یابد، سر انجام به جایی میرسد که جدایی از چنین زندهگی را باید جشن گرفت.
آنچه که از نسل تحصیل کرده و باسواد کشور انتظار میرود، این است که در جهت آگاهی جامعه نسبت به حقوق زنان و جایگاه انسانی زن بهعنوان همسر، مادر، خواهر و دختر، اقدام نمایند و همه در جهت تحکیم زندهگی زناشویی و فامیلی بکوشیم تا هم میزان طلاق کاهش پیدا کند و هم جامعهی سالم و مرفه و بدون تبعیض بر اساس تساوی جنسیتی داشته باشیم. وقتی جامعهی انسانی داشته باشیم که در آن نگاهها نسبت به افراد جامعه انسانی باشد و انسانها بدون اینکه جنسیت، زبان، قوم و مذهب مورد قضاوت قرار گیرد، کسی را بهخاطر اینکه زن هست و طلاق گرفته سرزنش نکرده و زندهگی را بر یک زن آنقدر سخت نمیسازیم که جدایی از آنرا جشن بگیرد.
پیشداوریهای مردسالارانه نسبت به زنان مطلقه و خاصتن در واکنش به بانویی که طلاقش را جشن گرفتهاست، خود نشانگر فرهنگ زن ستیزانهی حاکم بر جامعهی ماست. بدون اینکه واقعیتهای زندهگی شخصی را بدانیم، او را از اینکه یک زن است و طلاق گرفته است، محکوم میسازیم و در هر موردی که پای یک مرد و یک زن در میان باشد، زن را مقصر دانسته و محکوم میکنیم. به امید اینکه نگاه مانرا در مورد زنان تغییر دهیم و از پیشداوریهای جانبدارانه و غیرعادلانه اجتناب کنیم و شاهد جامعهی عاری از تبعیض باشیم.