صلاحیت تصمیمگیری اعضای خانواده در کشورها و جوامع مختلف باهم فرق دارد. این یک تفاوت فرهنگی است. اما یک نقطه مشترک در تاریخ جوامع مختلف وجود دارد؛ مبارزه زنان برای کسب صلاحیت تصمیمگیری. زنان در جوامع زیادی به این خواسته شان رسیدهاند. اما در جوامع دینمحور و دارای عرف سنتی که مسلمن نظام مردسالاری را ترجیح میدهند، هنوزهم کسب صلاحیت تصمیمگیری زنان در درون خانواده نیاز به مبارزه دارد. بیصلاحیتی زنان در خانواده، آنان را در عرصههای اجتماعی و سیاسی نیز حاشیهنشین ساخته است.
در جوامع سنتی مانند افغانستان که تازه پا به مرحله گذار نهادهاست، همچنان که در ساختار خانواده مردان رییس خانوادهاند، در ساختار قدرت سیاسی نیز مردان گردانندهی دولت و ادارهاند. اما زنان همزمان در خانه و در بیرون از خانه در سطح اجتماع و سیاست در حال مبارزهاند. این مبارزه بدون شک منجر به تغییر و کسب صلاحیت خواهد شد. ولی امکاناتی که بتواند زنان را آسانتر به این هدف برساند و دیگر زن عضو تهیدست خانه و حاشیهنشین امور اجتماعی-سیاسی نباشد، چیست؟
ساختار قدرت در خانوادههای افغانستان تا حد زیادی مردسالارانه و از لحاظ جنسیتی ناعادلانه و نابرابر است. قوانینی که مردان برای کنترل جامعه و اداره دولت ساختهاند خلاها و کاستیهای آشکار زیادی دارد. قوانین نانوشتهی عرف و سنت اجتماعی نیز قدرت و صلاحیت تصمیمگیری مردان را در سطح خانواده و جامعه تا سیاست و مالکیت اقتصادی حمایت میکند. اما زنان باید با این ساختار قدرت نابرابر مبارزه کنند و صلاحیت تصمیمگیری داشته باشند. کسب این صلاحیت نه بهصورت همگانی بلکه به گونه مثال در درون خانوادههای افغانستانی نیز موجود است.
آنچه در افغانستان زنان را به یک عضو تهیدست خانه و حاشیهنشین امور اجتماعی-سیاسی مبدل کرده است، عدم آگاهی از حقوق خویش و نداشتن استقلال مالی شان است. نگرش جنسیتی جامعه نسبت به زن و مرد تغییر نخواهد کرد. مردم ما هنوزهم طرفدار حفظ نقشهای سنتی جنسیت در جامعه استند. نگاه جنسیتی به زنان که او را تهیدست و بیصلاحیت نگه میدارد و مرد را صاحب و مالک و مسؤول درجهاول خانواده و جامعه میپندارد تغییر نخواهد کرد؛ مگر اینکه زنان تغییر کنند.
نسل جدیدی از زنان در افغانستان که قفل دروازههای سنت و زنجیر استبداد دینمحوری جامعه را شکسته به مکتب و ادارههای کار بیرون از خانه رفتهاند، خود نماد تغییر زنان است. زنانی که به مکتب و دانشگاه رفتهاند در واقع فرصت کسب آگاهی از حقوق خویش را به دست آوردهاند. زنانی که در بیرون از خانه کار میکنند و درامد نقدی دارند در واقع از لحاظ مالی مستقل میشوند. این بخشی از زنان ضمن داشتن استقلال مالی، بدون شک در درون خانه نیز میتوانند مسؤولیت تأمین اعاشه خانواده را به دوش بگیرند و در جامعه نقش موثر بازی کنند. بنابراین؛ زنان آگاه و مستقل در خانواده و سطوح اجتماعی-سیاسی حضور خنثا نخواهند داشت و بخشی از مسؤولیتها را به عهده خواهند گرفت. پذیرش مسؤولیت، کسب صلاحیت در پی دارد. هر مسؤولیتی برخی از صلاحیتها را نیز با خود حمل میکند. زمانی که زنان آموزش میبینند و در بیرون از خانه درآمد نقدی دارند؛ ضمن آگاهی از حقوق، صلاحیتها و مسؤولیتهای خود در خانواده و جامعه، در تأمین مخارج خانواده نیز سهیماند. به دوش گرفتن تامین مخارج خانواده به او صلاحیت تصمیمگیری در مسایل خانه را نیز در پی دارد. از همین رو میتوان گفت که میزان صلاحیت تصمیمگیری زنان را در خانه و جامعه تا سیاست، سطح آموزش و استقلال مالی شان تعیین میکند.
اما دسترسی به آموزش و استقلال مالی کافی نیست. در افغانستان همهی زنان تحصیلکرده در خانواده شان صلاحیت تصمیمگیری کامل ندارند. همهی زنان شاغل نیز صلاحیت تصمیمگیری عام و تام ندارند که هیچ، بلکه در مواردی صلاحیت وجه مصرف درامد شخصیاش را نیز ندارند. زیرا آموزش و استقلال مالی صرف دو امکان کلیدی برای تصمیمگیری زنان در خانواده و جامعه شمرده میشود. آنچه مهم است تغییر نگرش جنسیتی جامعه است؛ در مواردی هم تغییر باورهای خود زنان. زنان باید باور کنند که حق تصمیمگیری نیز دارند و پیروی از اوامر مرد یک امر طبیعی و الزامی برای او نیست. مقاومت مردان برای حفظ سلطهی مردسالاری تلاش در راستای ادامهی نظام مردسالاری است. اما این سد مقاومت با مبارزهی زنان از میان برداشته خواهد شد.
نخستین تلاش و تمرکز مبارزهی زنان برای کسب صلاحیت و بیرون آمدن از حالت انفعالی باید کسب آموزش و استقلال مالی باشد. پس از آن بدون داشتن یک مانفیست مدون نیز میتوانند با پذیرش مسؤولیتهای خطیر در خانواده و جامعه به سیستم مردسالاری و مردان بفهمانند که تعریف سنتی از زن اشتباه است. یعنی تواناییهای زن را که جامعه هنوز بدان باور ندارد، به نمایش بگذارند. نمادها و الگوهایی از این تغییر در افغانستان در حال شکلگیری است، اما به هیچ وجه کافی نیست. حضور زنان در ساختار نیروهای امنیتی، ورود زنان در عرصهی تجارت، درخشش نسل جدیدی از زنان در امور آموزشی و پزشکی و فعالیت زنان در بخشهای سیاست، هنر، ورزش و حقوق بشر تعریف سنتی از زن را تغییر داده است. اما نه در سراسر کشور؛ بلکه بیشتر در شهرها و در میان قشر متوسط جامعه. برای ایجاد تغییرات کلی در سراسر جامعه باید زنان بیشتری به مکتب و دانشگاه بروند و در هر خانواده حداقل یک زن مستقل وجود داشته باشد و یک زن آگاه که از حقوق طبیعی خود و همجنسانش دفاع کند و برای تغییر پندارهای جنسیتی از درون خانه تا بالاترین سطوح اجتماعی-سیاسی مبارزه کند.