غلام سخی حلامیس
فمینیستهای موج چهارم معتقد هستند که با نگاهی زنان باید بهعلم و هستی دیده شود. زیرا…
فمینیسم، مانند سایر پدیدههای عصر جدید از غرب سر برآورد. بر علیه مردسالاری سنگر گرفت و برای برابری زن و مرد در جامعه انسانی مبارزه کرد. هزاران سال تاریخ مردسالاری را به نقد کشید و بر اندیشههای زنستیزانه تاخت. آغاز شکلگیری جنبش فمینیسم، تراژیک و غمانگیز است. جنبش فمینیستی در غرب، با به پای دار رفتن خانم المپ دوگنگ یکی از فعالین انقلاب کبیر فرانسه، جرقه خورد. دوگنگ بهخاطر اعتراض به قانون اساسی انقلابیون در فرانسه، توسط همرزمانش اعدام شد. اما جریانی را که او بنیان گذاشته بود، خاموش نشد. انقلابیون دوگنگ را اعدام کردند، اما آرمانهایش را نتوانستند به خاک یکسان کنند. اکنون فمینیسم، یکی از موفقترین جریانها در امر مبارزه برای برابری زن و مرد است. پس از دوگنگ در سنت فرانسه، سیمون دوبووار ظهور کرد. دوبووار را بدون تردید میتوان «پیامبر فمینیسم» در تاریخ بشر دانست. سیمون دوبووار میگفت: «زن، زن به دنیا نمیآید، بلكه زن را زن میسازند». این سخن سیمون دوبوار را میتوان همچون مانفیست فمینیستها درک کرد. هر چند جریان دفاع از حقوق زنان با دوگنگ جرقه خورد؛ اما پایههای نظری آن توسط سیمون دوبووار مستحکم گردید. «جنس دوم» در واقعیت امر قرآن مسایل فمینیستی است. در این کتاب، با بنیادیترین وجوه فمینیسیم میتوان مواجه شد. فمینسیم با جنس دوم به اوج میرسد و بر تارک تاریخ سراسر ستم و نابرابری مینشیند.
فمینیسم پس از این که، به عنوان یک جنبش برابری خواهانه، برای به دست آوردن حقوق از کف رفتهی زنان جغرافیای غرب را درنوردید؛ وارد کشورهای جهان دوم و سوم شد. در کشورهای اسلامیو دین مدار، این جریان همواره با چالشهای گوناگون رو به رو بوده است. یکی از این چالشها، در تقابل قرار گرفتن آموزههای فمینیستی با باورهای دینی است.
تمام فمینیستها، معتقد اند که دین مردانه است. تنها مردان در این حوزه فعالیت کردهاند. شما پیامبری را در تمام دورههای تاریخ نمییابید، که از میان زنان برخاسته باشد. از آدم تا محمد، همه و همه مرد بودهاند. به همین دلیل است، که بیشترین گزارههای ضد زن در کتابهای دینی وجود دارد. در آیین یهود، حوا عامل خروج آدم از بهشت پنداشته میشود. بودا میگفت: «زن به رستگاری نمیرسد مگر این كه بر اساس عمل خوب در دنیای بعد از مرگ و تناسخ دوباره زن آفریده نشود و مرد آفریده شود. آن وقت امكان دارد، با عمل نیك به رستگاری برسد». در آیین اسلام، زن همچون «مزرعه»ی در اختیار مرد قرار گرفته است. اسلام، زنان را ناقص العقل دانسته و آنها را جزو مالکیت خصوصی هر مرد میپندارد. نفقه زن بر دوش مرد است. تنها شوهر اختیار دارد که زن اش را طلاق دهد، زن حق ندارد حکم طلاق شوهرش را صادر نماید. در خیلی از مسایل، از جمله میراث، قصاص، شهادت و… زن نصف مرد به حساب میآید. سیاست در اسلام مردانه است. فاطمه زهرا بعد از مرگ پیامبر اسلام به عنوان جانشین پدرش انتخاب نشد. چهار خلیفه بعد از پیامبر مرد است. تمام امامان شیعه، مرد بودهاند. مقام زینب پایینتر از مقام زین العابدین بیمار است. در حالی که، زینب به باور شیعیان «قهرمان کربلا» بود. تعدد ازواج یک امر عادی در دین اسلام محسوب میگردد. پیامبر چندین زن داشت. امامان شیعه، زنان نا محدود داشتند. هر مسلمان عادی، حق دارد چهار زن بگیرد. اما زنان مسلمان حق ندارد بیش از یک شوهر اختیار کند.
ادبیات نیز تحت سیطرهی مردان بوده است. بزرگترین شاعران زبان پارسی، شعرهای زنستیزانه سرودهاند. اوحدی مراغهیی سخنسرای شهیر سده هشتم که در سرایش غزل عاشقانه و صوفیانه جایگاه شامخی دارد، زن را نماد فلاکت و هلاکت میپندارد و میگوید:
هر بلا کاندر جهان بینی عیان
باشد از شومی زن در هر مکان
و در سرودهی دیگر گفته است:
زن چو مار است زخم خود بزند
بر سرش نیک زن که بد نزند
در تاریخ کشورهای جهان سوم، مخصوصن افغانستان، زنانی زیادی بوده که شعر سروده و ذوق ادبی داشتهاند. اما نتوانستهاند، احساسات زنانه شان را بروز دهند. در پشت نقاب مردانه زیسته و با احساسات مرد محور شعر سرودهاند. ای بسا که، کسانی چون رابعه بلخی وقتی نقاب از صورت برگرفته به سرنوشت تیره و تار مواجه شدهاند. چنان چه استاد واصف باختری سروده است: «پدرام شد ز لاله و گل، قبر رابعه / بکتاش بود لاله که زانجای بردمید». ظهور فروغ فرخزاد را باید به مثابه سقط جنین در شعر پارسی دانست. شعرهای فروغ در ایران ولایت فقیه، قابل تحلیل نیست. فروغ را باید در سنت فرانسه و ادبیات غرب فهمید. او از «تبار خونی گلها» است و شعرهایش در چارچوب فکری کسانی چون سیمون دوبوار و رزا لوگزامبورک قابل درک میباشد نه در چپ اسلامی شریعتی و…
اقتصاد، نیز مانند دین و ادبیات مردانه بوده است. زنان در مزارع پای به پای مردان کار کردهاند، اما گنج را مرد برده است و رنج را زن. در طول تاریخ، زنان همواره به عنوان شی بی جان خرید و فروش شدهاند. در افغانستان، زنان از میراث پدری خود زمین به ارث نمیبرند. دلیل آن این است که؛ دین، ادبیات، سیاست و اقتصاد مردانه بوده است. فمینیستهای موج چهارم معتقد هستند که با نگاهی زنان باید بهعلم و هستی دیده شود. زیرا بهباور آنان تاریخ، فلسفه، ادبیات، دین، علم… در طول تاریخ مردانه بودهاست و با نگاهی مردانه به آن دیده و قضاوت شدهاست. ممکن است از نگاهی زنان فلسفه، ادبیات، دین، علم… طوری دیگری دیده و فهمیده شود. پس با نگاهی زنان بههستی ببنیم و قضاوت کنیم. با الگو گرفتن از این موج بعضی از زنان فمینیست مسلمان میگفتند هزار و چهار صدسال از اسلام تفسیر مردانه صورت گرفته و مفسران، محدثان، فقها… همه مرد بودند. اگر اسلام با دید زنانه تفسیر و بررسی شود؛ مطلقن اسلام دیگری از آب در خواهد آمد.
با در نظر داشت، همهی این موارد، بدون تردید میتوان گفت؛ فمینیسم فریاد برابری در دنیای نابرابریها است. فعالان جنبش برابری زنان در کنار این که برای برابری جنسیتی مبارزه کردهاند، فعالان خوب حقوق بشر و منادیان احترام به کرامت انسانی نیز بودهاند.