ویدا ساغری
توافق طرفین درگیر در افغانستان برای کاهش خشونت روز شنبه )سوم حوت) آغاز شد و تا دهم حوت با شرایطی از قبل وضع شده، اجرایی خواهد شد. توافق کاهش خشونت با استقبال گرم شهروندان کشور مواجه شده که آنان را به آیندهی صلحآمیز امیدوار ساختهاست. اما ویدا ساغری فعال حقوق زن، صلح را در شرایط کنونی بحث خندهدار میداند. بانو ساغری در گفتوگوی با هفتهنامهی نیمرخ میگوید که اگر به تاریخ برگردیم همزمان با جنگ، گفتوگوهای صلح جریان داشتهاست. او از مصالحهی ملی دورهی داکتر نجیب و پروسهی صلح که ببرک کارمل راهاندازی کرده بود، یادآوری میکند و میگوید: بحث صلحطلبی واقعی نبوده و نیست. اکنون هم سیاستمداران افغانستان واضح صحبت نمیکنند، زبان دیپلوماتیک زبان گنگ است که زمینهی ابزار ساختن دیگران را فراهم سازد. نفس بحث این است که به بهانه صلح، تمام آدمهای افغانستان اجیر شوند. برای جنگ وبه بهانه جنگ هم انسانهای افغانستان کشته میشود. خانم ساغری میگوید: باید در گفتوگوهای صلح، گفتمان زنانه نیز وارد شود. باورهای زنان، دیدگاههای زنان و تلقیهای آنان وارد گفتوگوهای صلح شود. یعنی از دیدگاه زنان نیز بحث جنگ و صلح آسیبشناسی شود. زیرا در بحث جنگ مردان مادی و زنان عاطفی فکر میکنند. لذا مادی انگاری مردان منجر به سودجویی آنان از جنگ و صلح میشود. اما نگاه عاطفی زنان در این عرصه سبب میشود تا آنان آسیب ببیند. بانو ساغری میگوید: تفکر طالبان، حذف زنان از تمام عرصههاست، این تفکر طالبان هیچ تغییری نکرده و تا به امروز یک قدم عقب نرفتهاند، در موضع شان در مورد آزادیهای زنان، حقوق زنان و حضور زنان سر جای خود هستند. طالبان اگر به آن نقطهای از باور رسیده باشند که چیزی بهنام دادخواهی زنانه را جدی بگیرند و به لحاظ فکری و ذهنی تغییر کرده باشند، واقعن این یک معجزه است. در غیر آن صلح روی یک کاغذ اتفاق خواهد افتاد. طالبان که به حیوانات رحم نمیکنند و آنان را تیرباران میکنند، اگر زنان با نوع تفکر من و تو در دست شان بفتیم، از تجاوز و تیرباران کردن و به اثارت گرفتن مان دریغ نمیکنند. خشونت از زبان مردان، ادبیات مردان و دانش سیاسی مردان، فقط ختم فیرکردن گلوله است، این به معنی صلح جنسیتی نیست. زنان نیازمند صلح جنسیتی، آرامش و صلح واقعیست. جنگسالاران زیاد در درون نظام آمدند، اما چه چیزی در قسمت زنان تغیییر کرد؟ زنان به صلح واقعیتر و عمیقتر نیاز دارند. به این معنا که بحث کاهش خشونت در منطقهی طالبان و منطقهی غیر طالبان که همیشه زیر خطر خشونت بوده، باعث کاهش خشونت علیه زنان نمیشود. زنان در هفتهی کاهش خشونت، لت میخورند، بدون چادری بیرون رفته نمیتوانند، در هفته کاهش خشونت زنان در منطقه تحت حاکمیت طالبان به مکتب رفته نمیتوانند، به تنهایی و بدون محرم سفر کرده نمیتوانند، ابراز علاقه به مرد دلخواهشان نمیتوانند، از این رو هر قدم زنان با خشونت آکنده است. صلح که جریان دارد یک صلح سیاسی بین مردهاست و آنها یک زبان مشخص برای صلح دارند که استراتژی خاص مردانه است که همدیگر را نمیکشند، تمام است. کاهش خشونت برای مردان است نه برای ما. کوچکترین حرکت غیر سنتی و غیر عرفی باعث تلفات زنان میشود، این خشونت است. از این لحاظ کاهش خشونت هیچ ارتباط با زنان ندارد و خود پروسهی صلح، یک پروسهی مردانه است. وقتی به زنان نگاه مالکانه داشته باشند، حتا زمان دادخواهی مان، اگر نفع برای آنها داشت، صدای زنان شنیده میشود در غیر آن نه. اما برای زن افغانستان هیچ نوع آرامشی در صلح و در جنگ ایجاد نشدهاست. یک واقعیت را فراموش نکنیم که اگر زنان احساس مثبت شان را بیان میکنند، بهخاطر مردان است، دیگر مردی کشته نمیشود. اگر ما یک زن آگاه را بیاریم در میدان، بحث کاهش خشونت معنای ندارد. در درون خانههای ما این اتفاق نمیافتد. در بحث کاهش خشونت چه نفع برای ما زنان میرسند. اگر میگویند مردان تان کشته نمیشوند، دیگرخواهی از ما طلب میکنند. این بحث دیگرخواهی خیلی اصولی نیست، دمکراسی پوشالی که از زبان مردان تعریف میشودُ اسلام که از زبان مردان با پوشش و منافع سیاسی تعریف میشود، سوسیالیزم که از زبان مردان با پوشش مردانه تعریف میشوند، هیچ ربطی به زنان ندارد. بزرگترین آسیب را که در 20 سال اخیر زنان دیدهاند، این است که هیچ بحثی را خودشان مطرح نکردند. خودشان دنبال نکردند و خودشان اختیار و صلاحیت در این حوزه نداشتهاند. یک زمان به ما گفتند زمان لینگ لوچی است پوشش زنان بر اساس سیاست مردانه تعریف میشوند. مردان صاحب ملیونها دالر پول شدند، صاحب تجارب کاری بالا شدند، اما زنان غمگین افغانستان نتوانستند تبدیل به زنان شاد شوند. ما تا امروز نتوانستهایم یک قانون را به نفع زنان پاس کنیم، تمام بحث آزادی و تعریف حقوق بشر در دنیای واقعیکه فارغ از منافع یک کود باشد قانون است. در افغاسنتان هیچ بستر قانونیکه زندگی زنان را تضمین نماید، وجود ندارد. چرا زنان خودشان را فریب میدهند که ما این کردیم وآن کردیم. درهر روز مناسبتی که برای زنان است، در پشت دروازههای دادگاهها، پشت دروازههای حقوق بشر برویم، هزاران زن است که نان به خوردن ندارد و کسی به آنها اجازهی بالابردن ظرفیت شان را نداده که بتوانند برای خودشان نان در بیاروند، فرزندانشان بهنامشان نیست، حق سرپرستی فرزندان شان را ندارد، حق طلاق خودشان را ندارد. زنان که به دلیل خیانت شوهر، به دلیل فضای خفقان خانه، بیرون برامده نمیتوانند. یک خانه مستقل برای خودشان داشته باشند. خانه شخصی برای خودش بگیرد، زنان که گیر ماندهاند در چنگهای مردهای که معتاد است، مضنون است، مجنون است. زنان که در هیچ جا نام شان نیست. به این نتیجه میرسیم که ما هیچ سهمی در این دمکراسی نداریم، دمکراسی به این معنا نیست که ما چادر نپوشیم یا تغییر در نوع لباس دموکراسی نیست، عکس ما در رسانهها ابزار تجارتی برای مردان است. در اخیر زنان باید زنانه به حوزهها بپردازند. بحث تعریف، تغییر تعریف نیازها، تعریف پدیدههای که زنان را خوشحال میکنند و به پدیدههای که زنان را غمگین میکنند، تمام هم و غم شان دیگرخواهی زنانه است که دیگران خوشحال باشند و دیگران در صلح باشند. آنها خوشحال است. در ضمن 90 در صد زنان افغانستان همان دیگرخواهان است و این پروسهی کاهش خشونت اگر کم هم باشد، برای شان خوشحالی دارند. به این ترتیب تأثیر مثبت دارد به روحیه زنان، اما در بحث بسترهای واقعی، در بحث ریشههای که ما بتوانیم خوشحالیهای واقعی و دوامدار در زندگی زنان بیاوریم، هیچ بحث علمی نیست.
جرقه مقاومت، اتحاد زنانه و شکلگیری هویت زنانه در افغانستان
نیمرخ: سلام و احترام خانم سلطانی عزیز، مدتی است که شما را در رسانههای اجتماعی دنبال میکنم و مقالاتتان را خواندهام. من شما را بهعنوان یک کنشگر حوزهٔ زنان، اجتماع و فرهنگ با دیدگاههای صریح...
بیشتر بخوانید