منبع: نیویارک تایمز
نویسنده: لیندا ویلاروسا
برگردان: اخگر رهنورد
بازار مصرف قابلههای خانهگی، عمدتن از سوی و برای زنان سفیدپوست اداره و سازماندهی شده است، اما نوع حمایتی که گویا به لاندروم فراهم میکرد، در واقع از سوی زنان سیاهپوست، ماماهای کهنسال «جنوب»، راهاندازی شد. در چندین سال گذشته، دهها گروه مامایی به سان «Birthmark» در نیواورلئان، با الهام از آن میراث تاریخی و فعالیتهای آشکارا روزافزون در راستای عدالت باروری، در بروکلین، لُس آنجلس، آتلانتا، دالاس، ممفیس، میامی، واشنگتن و بسیاری از شهرهای دیگر ظهور کرده و یا گسترش یافتهاند که برای زنان رنگینپوست، اغلب به صورت رایگان و یا در بدل هزینه ناچیز، خدمات ارایه میکنند.
«The By My Side Birth Support Program» در شهر نیویورک، که از سوی «بخش صحتِ» شهر اداره میشود، خدمات رایگان مامایی را در طول بارداری، درد زایمان و وضع حمل، و پس از زایمان، برای مادرانِ محلههای عمدتن سیاهپوست و رنگینپوستنشین در مرکز و شرق بروکلین، که در آن مرگومیر مادران و نوزادان بالاترین نرخ را دارد، ارایه میکند. گروهی از 12 ماما از 2010 به بعد به بیش از 800 خانواده خدمت کرده است و تجزیه و تحلیلی از این برنامه نشان داد که از 2010 تا 2015، مادرانی که از حمایت مامایی برخوردار بودند، 50 درصد کمتر از زنان دیگر در همان جامعه زایمان زودرس را تجربه کرده و نوزادان کموزن به دنیا آوردند.
اقداماتی که برای کاهش میزان مرگومیر مادران و نوزادان در سایر نقاط جهان مؤثر واقع شدهاند، به ایالات متحده بازگشتهاند. «راشل زاسلو»، قابله و مامای مقیم در «شارلوتسویل»، ویرجینیا، برنامهای را در شمال یوگاندا، جایی که احتمال مرگ یک زن در هنگام زایمان 1/25 است، از طریق سازمان غیرانتفاعی خود، «Mother Health International»، اجرا و اداره میکند. در برنامهی «زاسلو»، کارکنان سلامت جامعه- افرادی که از سوی جامعه انتخاب شده و آموزشهای طبی داده شدهاند- رابطه زنان باردار محلی با قابلهها و دایههای آموزشدیدهاند. از 2008 به بعد، هیچ مادری در برنامهی «زاسلو» وفات نکرده و میزان مرگومیر نوزادان 11 در 1000 است؛ در مقایسه با 64 در 1000 در سطح کل کشور.
سه سال پیش، زمانی که «زاسلو» از میزان بالای مرگومیر نوزادان و مادران در ویرجینیا آگاه شد، تصمیم گرفت مدل یوگانداییاش را در آنجا بهکار گیرد: جمعی از 45 ماماهای سیاهپوست و آمریکای لاتینی در «شارلوتسویل»، به نام «Sisters Keeper»، که خدمات مرتبط با زاد و ولد را به صورت رایگان برای زنان رنگین پوست ارایه میدهند. «زاسلو» میگوید: «مدل مامایی تاحد زیادی شبیه به مدل کارکنان سلامت جامعه است که در سراسر «جنوب» بسیار مورد استفاده قرار میگیرد و موفق هم بوده است». «برای من، وقتی که موضوع به سلامت مادران بر میگردد، پاسخ تقریبن همیشه نوعی از پاسخ کارکنان سلامت جامعه است». از 2015 به بعد، ماماهای «Sisters Keeper»، در نزدیک به 300 زایمان حضور داشتهاند- بدون حادثه مرگ و میر مادران و مرگِ تنها یک نوزاد در میان آنها.
دکتر «پرابجات سینگ»، مدیر «موسسه آرنولد برای سلامت جهانی» در «دانشکده طبی ایکن» در « Sinai Mount»، که مدلهای کارکنان سلامت جامعه و چگونهگی به کارگیری آنها در ایالات متحده را بررسی میکند، میگوید: «برای متخصصین مراقبتهای بهداشتی آمریکا بسیار دشوار است درک کنند که زمانی که شما تیم جامعه محورِ سازمانیافتهای دارید که مسایل بالینی فنی را با مجموعهای از روابط عمیق و جاافتاده مرتبط میکند، میتوانید به پیشرفتهای واقعی دست یابید». «در ایالات متحده، ماماها نمیتوانند این کار را خودشان انجام دهند، اما براساس کارهایی که در سطح جهانی صورت گرفتهاند، میتوانند با استفاده از آن چه اساسن یک راه حل ساده است، به کاهش مرگ و میر نوزادان و مادران کمک کنند».
***
یک و نیم ساعت پس از آنکه «گیوا» متوجه شد «لاندروم» نیاز دارد پسرانش در کنارش باشد، «کادن» و «دیلون» از دروازه اتاق شفاخانه داخل شدند. «لاندروم» که کینگستون را در آغوشاش گرفته بود، با دیدن پسرانش جان تازهای یافت. «کادنِ» 4 ساله، به سمت برادر جدیدش دوید و از روی شادی و خوشحالی نوزاد را قاپید. «لاندروم» لبخندزنان و درحالی که کناره تخت را لمس میکرد، گفت: «آرام!». او در حالی که دستان کوچک پسرش را با دست آزادش ترتیب میداد، به او گفت: «دستانت را محکم بگیر، محکم، این طوری». «لاندروم» به آرامی »کینگستون» را در آغوش برادرش قرار داد. «کادن» با هیجان گفت: «این طفل من است»، و به پایین خم شد و گونهها و پیشانی نوزاد را بوسید: «دوستت دارم، برادر».
«دیلون»، 7 ساله، محتاط تر بود. او در کنار درب ایستاد و مراقب بود. «لاندروم» پرسید: «دیلون! تو نمیخواهی برادرت را ببینی؟» او کمی نزدیکتر آمد و به سقف نگاه کرد. «بیا پسرم. خجالت نکش. این کینگستون است». دیلون در طرف دیگر مادرش نشست و لاندروم، کودک را از «کادن» گرفت و در آغوش «دیلون» قرار داد. «دیلون» به نوزاد نگاه کرد، و هنوز ناآرام و دودل بود. او در حالی که به سوی مادرش نگاه میکرد، گفت: «این یک کودک واقعی است» و در نهایت لبخند زد. «مادر، تو موفق شدی».
«لاندروم» بعدها گفت: «در آن لحظه، با دیدن همه پسرانم درکنار همدیگر، احساس کردم کامل شدهام».
ادامه دارد