آموزش به عنوان محرک اصلی تحول انسانها در جامعه محسوب میشود و به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی، تربیت و پرورش انسانها را به عهده دارد. آموزش اساسیترین و مفیدترین بنیاد اجتماعی است که در نحو شکلگیری وضعیت فعلی و آینده بشر نقش کلیدی دارد. همه کشورهای اسلامی و غیر اسلامی با توجه به ارزشهای آموزش در جامعه مدارس و مکاتب فراوان برای پرورش نسلها ایجاد کردهاند. در این مجموع هیچ نوع محدودیت و فرق برای تهیه امکانات آموزشی برای دختران و پسران در نظر گرفته نشده است.
افغانستان با آن که جزء از کشورهای اسلامی است، طی بیست سال اخیر نتوانست زمینه آموزش در همه نقاط افغانستان را به گونه یکسان برای دانشآموزان دختر و پسر فراهم بسازد، با آن هم تعداد کثیر دانش آموزان، اعم از دختر و پسر برای فراگرفتن آموزش در مدرسههای افغانستان حضور داشتند و سالانه اضافه از 300 هزار دانش آموز از این مدرسهها سند فراغت اخذ میکردند که با در نظرداشت واجدین شرایط، در سطح کشور، تعداد اندک را نشان میدهد. با تسلط گروه طالبان و تغییر رژیم در افغانستان حضور دانش آموزان از میزان 100 به 20 و گاهی 30 درصد کاهش یافته است. در این خصوص مصاحبههای فراوان با آموزگاران و دانشآموزان مدرسههای مختلف انجام دادیم که اکثریت این اقشار، موجودیت ترس و وحشت، عدم نظام آموزشی منظم، عدم رهبری دولت و مهمتر از همه عدم آموزگاران زن را دلیل عمده کاهش حضور دانشآموزان عنوان کردهاند.
نجیبه(اسم مستعار یکی از مدیران مکتب دخترانه)، میگوید که حدود 5000 دانشآموز دختر، مصروف آموزش و پرورش در مکتبی که ایشان مسئولیت مدیریت آن را داشته اند وجود داشت اما پس از سقوط حکومت توسط گروه طالبان این رقم 40 درصد کاهش یافته است. با وضعشدن محدودیتها برای دانشآموزان دختر و مهاجرت سیلآسیای یک تعداد خانواده به کشورهای بیرونی ممکن است این ارقام در آیندههای نزدیک رو به افزایش باشد.
او همچنان میافزاید با تصرف گروه طالبان ترس و واهمه در میان همه دانشآموزان و آموزگاران ایجاد گردیده و علاقه وافر آنها را به ادامه آموزش کاهش داده است.« چون اکثریت شاگردان باور دارند که وضعیت کشور نا معلوم است و هیچ آیندۀ مناسب در انتظار آنها نیست. استادان ما نیز به فکر فرار از کشور هستند چون هیچ نوع امتیاز و یا معاشی برایشان پرداخت نمیشود و در عین حال احتمال خانهنشینی آنها برای همیشه نیز دور از امکان نیست.»
محمود طرزی یکی از مکاتب بِهنام افغانستان است که بیش از 100 سال از تأسیس آن میگذرد و در حدود 10 هزار دانشآموز پسر مصروف آموزش بودند و سالانه بیشتر از 1000 هزار دانشآموز سند فراغت را اخذ میکنند. آقای سید رشاد سادات، مدیر این لیسه بیان میکند، با وجود وضع نشدن هیچ نوع محدودیت برای شاگردان پسر، کاهش 20 درصدی در حضور آنها به میان آمده است. او دلیل این کاهش را، ضعیف شدن اقتصاد خانوادهها و وضعیت نامطلوب کشور عنوان میکند.
صنوبر دانشآموز صنف پنجم یکی از مکاتب دخترانۀ کابل است که پس از یک ماه از آغاز حکومت امارت اسلامی توانسته دوباره به درسهای خود ادامه بدهد. صنوبر با چشمان پر اشک از آینده نامعلوم حرف میزند که حتا نمیداند، پس از صنف ششم، اجازه ادامۀ آموزش برای او داده میشود و یا خیر؟ در ادامه میگوید: «وقتی برای بار نخست گروه طالبان را دیدم، آخرین روزی مکتبم بود. من و همصنفانم به گریه افتادیم و فکر کردیم که دیگر نمیتوانیم، همدیگر را ببینیم و درس بخوانیم، اما خدا را شکر است که حالا اجاز یافتیم، اما نمیدانیم که بتوانیم به گونه کامل به تحصیلات خود ادامه بدهیم.» صنوبر کوچک، در حال حاضر اول نمره صنف خود است و دوست دارد که روزی یکی از مؤفقترین داکتران زن در افغانستان باشد و آرزو دارد، روزی بتواند مصدر خدمت برای هموطنانش باشد.
گروه طالبان با به شهرها و کلانشهرهای کشور، اعلام کردند که: پس از این هیچ زنی حق تحصیل و تعلیم را ندارد، اما پس از سر و صداهای فراوان و با راهاندازی تظاهرات از سوی برخی از بانوان فعال کشور و همچنان با نشر اعلامیههای نهادهای ملی و بینالمللی، برای دانشآموزان صنف اول الی ششم اجازه ورود به مدرسه داده شد. این در حالیست که سخنگویان این گروه در گفتگوها و مصاحبههای فراوان اظهار میدارند که تمام مکاتب دخترانه در سراسر کشور با نصاب و اصلاحات جدید به روی دختران صنفهای هفتم الی دوازدهم دوباره باز خواهند شد.
یکی از دانشآموزان دختر که نمیخواهد اسمی از وی ذکر گردد، میگوید که نحو پوشش آنها برای ورود به مکتب و شیوه آموزش آنها هیچ نوع ایرادی نداشت که لازم به ایجاد اصلاحات داشته باشد.« 9 سال کامل در مکتب درس خواندم که همهاش از خدمه دهن دوازه گرفته تا آموزگاران، مدیر مکتب و همصنفانم خانم بودند و همه با لباس اسلامی و پوشیده به مکتب میرفتیم. ما مسلمان هستیم و میدانیم که چه شایسته یک زن مسلمان است.» او رویاهای بزرگ همچون؛ رفتن به دانشگاه و دریافت سند فراغت از رشته ژورنالیزم، مطالعه کتابهای فراوان، داشتن سفرهای خارجی علمی، تأسیس رسانۀ شخصی برای همنسلانش در سر میپروراند که با آمدن گروه طالبان این رویاها، خیالی بیش برایش نیست.
منصور متعلم صنف دوازدهم یکی از مکاتب پسرانه است که حدود 90 درصد آموزگاران آن را خانمها تشکیل میدهد. با آنکه گروه طالبان اجازه تعلیم را برای پسران داده است، اما به دلیل نبود آموزگاران روند تدریس در این مکتب با کندی به پیش میرود. «در گذشته همه استادان به جزء استاد عقاید و حدیث خانم بود که حالا برای هیچ کدام آنها، اجازه ورود به مکتب داده نمیشود. فقط چند استاد محدود از طبقه ذکور است که مضامین خلاف رشته را تدریس میکنند که هیچ حاکمیت در آن ندارد. بر فرض استاد تاریخ میآید و ریاضی تدریس میکند.
وی میافزاید که نبود آموزگاران زن و نبود آینده مطلوب، باعث گردیده تا کاهش فراوان در حضور خودش و همصنفانش به میان بیاید.«در گذشته در یک صنف 50 نفر بودیم، اما حالا 3 الی 4 صنف با هم یکجا شده است، بازهم حاصل جمع آنها50 تن نمیشود. در فاصله هر چند روز برای حاضری یکبار سری به مکتب میزنیم و بس. از درس که اصلاً خبری نیست.»
سید امان یکی از آموزگاران که اضافه از سه دهه عمر خود را صرف معارف و آموزش دانشآموزان در یکی از لیسههای ذکور کرده است، همچنان میافزاید که پس از سقوط حکومت قبلی فقط یک ماه معاش دریافت کرده ایت و از معاشات دیگر خبری نیست. این امر باعث گردیده آموزگاران فراوان به دلسردی به تدریس حاضر شوند و بقیه ساعات شان را مصروف فروش با کراچیهای دستداشته برای پیدا کردن رزق برای خانوادههای شان کنند.«یک معلم بیچاره به جزء معاش چه دارد؟ حالا که معاش ندارند، مجبور شدند کراچی بگذارند و شغل آزاد کنند و روز و روزگار بگذرانند. با این حال میشود با علاقه به دانشآموزان تدریس کرد؟»
فاطمه یکی از دیگر از آموزگاران زن است که طی 5 سال(1375-1380 ه.ش) سلطه طالبان در افغانستان، برای دخترهای خردسال و میانسال، زمینه آموزش را به گونه پنهانی در خانهاش مهیا نموده بود. او پس از سقوط این گروه به عنوان آموزگار در یکی از مکاتب دخترانه کابل شروع به تدریس نمود. طی 20 سال او دانشآموزان فراوان را آموزش داده و به جامعه تقدیم نمود، اما ورود این گروه او را دوباره خانهنشین کرده و به 20 سال گذشته برگردانده است.
او میگوید که هیچ رژیم توانایی متوقف کردن او را ندارد، او دوباره همانند 20 سال قبل، زمینه آموزش را برای دختران در خانهاش فراهم خواهد کرد.
با آنکه محدودیتهای فراوان همانند؛ نداشتن حق تحصیل، بیرون رفتن از خانه بدون محارم، نداشتن حق کار، عدم موجودیت در سطوح رهبری و امثال اینها برای خانمهای دانشآموز و شاغل در افغانستان از سوی گروه طالبان وضع گردیده است. قشر آگاه جامعه، آموزش و فراهم شدن زمینههای آموزشی را برای دختران و پسران یکی از عمدهترین اصلهای جامعه سالم و عاری از جنگ میدانند. تعداد آموزگاران در جریان مصاحبه تاکید کردند که حاضرند برای زمینهسازی شرایط تعلیمی، صنوف رایگان برای دخترخانمهای بازمانده از تعلیم را در خانههای شان ایجاد نمایند و امیدوارند که روزی نظام تغییر خواهد کرد و آنها ثمره تلاشهای شان را خواهند، دید.