بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که میتوانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.
هفت ماه پس از عروسی مان برای نخستین بار به خانه پدر و مادرم رفتم. مادرم پی برد که با همسرم رابطهی زناشویی ندارم. او بارها کوشش کرد تا مرا پند و اندرز دهد ولی از اینکه میشرمیدم طفره میرفتم. یکی از دوستانم گفت: «اگر شوهرت را دوست داری، میخواهی زندگیات را نجات بدهی و خوشبخت شوی باید با شوهرت همبستر شوی. اگر بیشتر از این سرکشی کنی شوهرت پشت زن دیگری میرود و تو را رها خواهد کرد.»
بالاخره با همسرم همبستر شدم ولی ماهها گذشت تا رابطهی مان عادی شد. اما همه چیز چنان ناخوشایند تمام شد که روی روح و روان و تمام زندگیم سایه انداخت و از من یک شخص «افسرده و روانی» به جا گذاشت.
دو سال دیگر در خانهی پدرم ماندم، چون با کار و خانهداری هیچ بلدیتی نداشتم. چند ماه که خانهی خسرم بودم با خواهرشوهرم سر تنور مینشستم و به کمک او یکی دو نان روی تنور میزدم. از خمیر کردن، نان پختن، آشپزی کردن، رسم و رواج و مسئولیتهای عروس خانه بودن، هیچ چیزی نمیدانستم. در طول این مدت فقط توانسته بودم نان تنوری و آشپزی را یاد بگیرم. از زندگی کردن مردم الگو بگیرم و از تجارب بقیه بیاموزم.
باردار بودم که خانهی خسرم برگشتم. پختن نان و غذا و شستن لباس یک خانوادهی پرنفوس، جمع کردن فضولات بیست سی بز و گوسفند و سه چهار گاو و مرکب و غال کردن آن، آوردن دو سه پشتاره شفتل در هر روز، برایم خیلی دشوار و سنگین تمام میشد. برای منی که نه خانهی پدرم کار زیاد داشت و نه قبلا کار سنگین کرده بودم، دوشیدن شیر، مشک زدن و قروت کردن به دوش خسرمادرم بود.
اکثر اوقات که مهمان زیاد میآمد دستپاچه میشدم. بیشتر از همه وقتی که جاوید و پدرش سر نوعیت و مزهی غذا جنجال میکردند، دست و پایم را گم میکردم و نمیفهمیدم چه با چه است و باید چه کار کنم؟
روزبهروز شکمم کلانتر میشد اما از بس که شب و روز چهار دستوپا پشت کار میدویدم، خودم را فراموش کرده بودم و نمیفهمیدم چطور میگذرد؟
ماه رمضان بود. برای خوردن سحری سر دسترخوان نشستیم که چیزی در شکمم به جوش و خروش افتاد. گویا سنگ سختی در شکمم کلوله شده باشد. نتوانستم چیزی بخورم. به اتاق رفتم. پیش خود میگفتم حتمی مسموم و شکم درد شدهام. درد دلم کم و زیاد میشد تا جاوید برگشت. به او گفتم پشتم را مالش بدهد. دردم شدیدتر شد. با وارخطایی ایستادم. دیدم که تشک و لحاف و لباس خودم و جاوید، خونی است.
با دیدن رنگ سرخ خون، تمام بدنم را از فرط ترس، لرزه گرفت. جاوید مادرش را خبر کرد و خودش به خانهی پدرم رفت تا مادرم را خبر کند. خواهرشوهرم به دنبال دایه رفت و خسرمادرم مرا به آشپزخانه برد. چوبگز آرد به دستم داد تا با تکیه بر آن در آشپزخانه راه بروم. در دیگدان آتش روشن کردند و سرم صدقه گرفتند.
دایه آمد. مرا با پشت خواباند. ترس و شرم دو نیروی قدرتمند با من در مبارزه بودند. با تمام توانی که داشتم کوشش میکردم صبور باشم و بیقراری نکنم. زن دایه با دستان استخوانی و درشتش شکمم را هی میقاپید؛ در حالی که رد به رد درد به کمرم میپیچید و دنیا را پیش چشمم حلقهی انگشتر میکرد.
پس از دقایقی جاوید با مادرم آمد. مادرم گوسفندی را که با خود آورده بود سه بار در اطرافم چرخاند و به خسرم توصیه کرد تا گوسفند را ذبح کند و گوشتش را به خانهی همسایه ها تقسیم کند.
پس از هشت ساعت دست و پنجه نرم کردن با درد بیامان زایمان، بالاخره عرق از سر و صورتم جاری شد و توان نشستن و برخواستن و حرکت کردن را از دست دادم. زنان همسایه همه دورم جمع شده بودند. مادرم گریه میکرد و هی صدقه میگرفت و جاوید قرآن میخواند.
سر پا نشستم. طفل سر زده بود ولی من توان نداشتم که طفل از شکمم براید. دایه دور کمرم ریسمان بستند. جاوید از ریسمان گرفته بود و تکانم میداد تا طفل از من جدا شود. بیتاب شدم و از جایم برخاستم. زنها سروصدا کردند که بنشین، امیدی به زنده ماندنم نداشتم. دیگر هوش به سرم نبود و ناامید شده بودم. به زور مرا سر دو پا نشاندند و بالاخره طفلم متولد شد.
جاوید بسترم را انداخت و خوابیدم. تمام وجودم پر درد و خسته بود. گویا کسی مرا چندین شبانه روز لتوکوب کرده باشد و یا از جنگ نابرابر برگشته باشم. از شدت درد، خواب به چشمانم نمیآمد. طفلم یکسره گریه میکرد و زنها میگفتند: «بگذارید گریه کند، پروا ندارد. تا یک شبانهروز طفل را شیر ندهید که زیرک بار بیاید.» من هم نه توان شیر دادن را داشتم و نه جرأت آن را. میشرمیدم و از شیر دادن بچه ابا میورزیدم. هیچ محبتی نسبت به او نداشتم. شادی و خوشحالی بقیه برای اینکه طفلم پسر بود، برایم بیارزش بود.
پس از ساعاتی خواستم بیرون بروم، از جایم حرکت کردم دیدم که توان نشستن ندارم. رحمم به شدت درد میکرد و هر تکانی که میخوردم مثل این بود که خاری در وجودم میخلد.
به کمک جاوید و مادرم به تشناب رفتم. سر پا نشستم. از شدت درد نمیتوانستم ادرار کنم ولی چارهای نداشتم. چشمانم را بستم و با گریه و سوز و درد ادرار کردم تا اینکه متوجه شدم که واژنم پاره شده است.
درد و مشکلم را از ترس و از شرم نتوانستم با هیچ کسی در میان بگذارم. با وجود نیش زبان و کنایههای خسرمادر و خواهرشوهرم یک ماه تمام نتوانستم از بستر بخیزم. زنهای همسایه که برایم غذاهای محلی مثل حلوا و لیتی سرخک و شیر برنج میآوردند با تعجب تمام میگفتند: «بیننگ چرا نمیخیزی؟ یک خار بود برآمد، دیگر برای چه خوابیدهای؟» آنها نمیدانستند که چه دردی میکشم و چه برمن میگذرد؟
پس از سه چهار ماه زخمم التیام یافت و دردم فروکش کرد. اولاددار شدن زندگیام را کامل تغییر داد. طفلم چون قبل از وقت به دنیا آمده بود و خیلی ضعیف و کوچک بود، نمیتوانستم از او مراقبت کنم. خسرمادرم او را حمام میداد و لباسش را تبدیل میکرد.
شیری که از سینهام روی پیراهنم میرفت برایم چندشآور میشد. گاهناگاه بدن و لباسم را میشستم و پیراهنم را خیس میپوشیدم. با دوام این کار، شیرم خشک شد و مجبور شدیم به طفلم شیرخشک بخریم و گاهناگاه برایش حلوا بپزیم.
هنگامی که جایی میرفتیم و یا مهمان بودیم، حاضر نمیشدم طفلم را در آغوش بگیرم. از او میشرمیدم و بیزاری میجستم. این رویهام باعث شده بود که خانوادهی خسرم و همه همسایهها مرا دیوانه بگویند و توهین و تحقیر کنند.
پس از آن تا کار سنگین میکردم و یا با شوهرم همبستر میشدم رحمم زخم میشد و درد به تمام وجودم میپیچید. سالها گذشت. مادر چهار فرزند شدم. درد و مشکلاتم بیشتر شد تا آنجا که شوهرم حاضر شد مرا به داکتر ببرد.
پس از معاینات، داکتران گفتند: «چرا اینقدر دیر آمدهای؟ چرک داشتهاس، چرک تبدیل به کیست شده و با دوا اگر مشکلت حل شد خوب، اگر نشد باید جراحی شوی.» داکتران برایم چندین نسخه دوا دادند. دواها را به موقع یا بیموقع خوردم.دیگر اما به موقعش به داکتر رسیده نتوانستم. پس از مدتی که دوباره مراجعه کردم داکتران گفتند: «باید پارگی رحم دوخته شود تا این مشکل برای دایم حل شود، در غیر آن امکان دارد به سرطان مبتلا شوی.» این حرف را با جاوید و خانوادهام در میان گذاشتم اما همگی مسخرهام کردند و گفتند ناممکن است. حالا مدتهاست با این مشکل مبارزه میکنم و چارهای جز صبر و سکوت ندارم.
دیدگاهها 69
واقعا بی رحمی اش که در این سن.کم عروسی کنی واقعا افرینش اگر واقعا انسان استید لطفا زیر سن.اینکاره نکنید و همچنان ای خانم باید داکتر بره واقعا سرطان زا اس کیس پیشرفته شود به امید یک. افغانستانی در از ابن. همه درد ها😔🤲
لعنت به نفهمی آدم ها. وخرافه دوستی. احمقا عرب جماعت جسه بزرگتر وبخاطر منطقه وجغرافیای محل زندگی زودتر به سن بلوغ جنسی میرسن. اما در منطقه ایران. افغانستان وانسالهم که سرد سیر هم هست بخاطر آب وهوا جسه کوچکتر ودیرتر به سن یلوغ میرسند بخصوص دخترها. ولعنت به پدر مادري که بخاطر اسم ورسم. پول والي.. بچه خود را به دست جهنم زندگی میسپارند.
به امید روزی که پدر مادرها آگاهی پیدا کنند. که با این نفهمی ها غیر ممکن هست. خداوند کمکمان کند. انشاءالله.برای این خانم هم متاسفم وآرزوی سلامتی دارم
اولند واقعا چقدر مردن نفهمن
دومند تو چرا تو سن کم ازدواج کزدی.
سومند به دکتر بگو تا به شوهرت بگه.
چهارمند اگه سرطان گرفتی تو قبر باباسون میخوان خوبت کنن؟؟,
الله توفیق فهم و درک درست اسلام را نصیب مان کند تا دختر را تا نارسیده به بلوغ به شوهر ندهیم
واقعا داستان خواهر مان غم انگیز بود
الله مشکلات اش ره حل کند
ازدواج در این سن از برکات اسلام است. وقتی پیامبر با عایشه 9 ساله ازدواج کنه از ملتش چه گله.
سن کم قدیم با الان فرق میکرد. بلوغ زودرس داشتند ، مثل الان نیست که دختر و پسر سن بالا بلد نیستند چطوری مشکلاتشون رو حل کنند .
متاسفانه مشکلات باروری و حمل زایمان هنوز در دور دست های افغانستان وجود دارد و موسسات که به این بهانه پروژه می گیرند نتوانسته اند تا حال از حجم این مشکل کم کنند ما به کارمندان صحی دایمی ضرورت دایمی داریم تا از طریق آگاهی و رساندن خدمات به آنها میزان مرگ و میر مادران و کودکان را کم نمایند .
خفه شما
شرایط جسمی افراد در قدیم با الان تفاوت بسیار داشته شما که چیزی سرت نمیشه بهتر خفه خون بگیری
تمام
خاک تو سرت که به جسم میبینی انشاالله که تمام مردا تو رو به جسم ببینین چه ربطی به جسم داره اشغال نفهم شما باید از روی زمین تجزیه بشین
شما آداب و رسوم زمان پیامبر و با الان مقایسه نکن..اون زمان عرف بوده ..
عایشه موقع ازدواج هفده ساله بوده و هشت سال قبل از ازدواج با پیامبر نامزدیشو با پسر مطعم بهم زده بودن .چون ابوبکر مسلمان شده بود .کمتر بی فکر حرف بزنید .بعد پدر عایشه اومد خواستگاری پیامبر .و بخاطر مصلحت نمیشد نه بشنوه .
دمت گرم بانو، من اومدم جواب بدم ولی چون امیدی به فهمیدن جماعت عیب و جو و ضد دینی که هر چیز بی منبع و اساسی رو باور میکنن،نداشتم
گفتم ولش کن
متاسفانه تا بوده همین بوده
در بعضی از اقوام ازدواج در سن پایین و حتی چندهمسری مرسوم است و کودک همسری معنایی نداره و از نظر آنها این یک بُرد است که دختر در سن پایین خواستگار داشته باشه و ازدواج کنه. همون حس غرور و خوشحالی که اینجا گفته شده بود.
کاری به اینکه این داستان صحت داره یا نه ندارم. ولی ما شاهد این موارد هستیم متاسفانه
اون زمان ۹ ساله ها هم از نظر عقلی هم جثه خیلی بزرگتر از الان بودن اونم زنای عرب خدا به هر کسی عقل داده راه و روش زندگیش رو خودش انتخاب کنه پیامبر نگفته بی چون و چرا از من تقلید کنید
در طبقات ابن سعد ازعایشه روایت آمده،که به هنگام نامزدی با پیامبر شش سال داشته و هنوز با اسباب بازی مشغول بوده و سه سال بعد با او زفاف کرده،پس بلوغ عقلی در کار نبوده،طرف رسما بچه بود و از نظر جسمی در صحیح بخاری آمده که پیامبر عایشه را به دوش میگرفته همانند بچگان،پس کوچک جسه بوده و بلوغ زود رسی نبوده
حرف مفت نزن
ازدواج پیامبر با عایشه، در ۹ سالگی نبوده
ضمن اینکه حتی اگر میبود هم، ازدواج یک قوم دیگه، با فرهنگ دیگه، در هزار و چهارصد سال پیش، در گوشه دیگه از دنیا رو نمیتونی با شرایط امروز ما، فرهنگ ما و جامعه ما مقایسه کنی
مطمئنا پیامبر اسلام، از خطا و اشتباه مصون بودند
و تو چون هیچ درکی از شرایط تاریخی، مکانی و فرهنگی اون زمان نداری، چرند میگی
الکی هی نگویید دخترای اون زمان بزرگتر بودند، آدم یاد اون پدری می اندازید که به پسرش می گفت خجالت بکش هم سن و سال های تو ۲۰ سال از تو بزرگتر هستند، اگر می گویید اون زمان بزرگتر بودند یا توی اون منطقه زودتر به بلوغ می رسن، سند و دلیل بیارید.
این که می گویند توی مناطق گرمسیر زودتر به بلوغ جنسی می رسن، منظور ۱۰ یا ۲۰ سال نیست، نهایتا یکی دو سال بیشتر نیست.و وقتی دختری به بلوغ جنسی می رسه، معنیش این نیست که بلوغ عقلی هم رسیده باشه. ضمنا ایران و افغانستان تفاوت چندانی با مکه و مدینه ندارن، بعضی از مناطق، حتی گرمتر هم هستند.
سن ازدواج پیامبر با عایشه اختلافی هست، ولی ازدواج عمر با دختر علی و ازدواج علی با فاطمه رو می خواهید چکار کنید.
اصلا این هم هیچ، همین که اسلام اجازه ازدواج با طفل شیرخواره رو هم میده، و اجازه نزدیکی رو از زمان بلوغ جنسی می ده، یعنی مسئولیت این چنین ازداج هایی به عهده اسلام است. و اتفاقا این حکم رو از سنت می گیرند.
کنیز هایی که پیامبر و اصحاب و سایر مسلمانان و بزرگان دین اسلام می گرفتند و دخترکانی که به سن بلوغ می رسیدند رو می گرفتند و با آنها آمیزش می کردند رو هم اضافه کنید.
کسی که ادعای مومن بودن رو می کنه، نباید زود کم بیاره، بالاخره این احکام دینتونه و سنت پیامبر و خلف اونه که شما می خواهید از زیر بارش در برید. مردم خر نیستند که شما بخواهید با این حرفا بپیچونیدشون.
آخه آدم بیسواد اتفاقا وقتی ما میگیم اون زمان، مکان و فرهنگ فرق داشته، فقط بلوغ جسمی و جنسی رو که نمیگیم، بلوغ عقلی رو هم میگیم، دلیلش هم توی اسناد و کتب علمای اهل سنت و شیعه هست که هیچ جا از شیوه تربیتی نادرست، به خاطر سن کم والدین و خصوصا زن اسمی برده نشه، یعنی بلوغ کافی عقلی داشتند
ثانیا شما وقتی احکام رو بلد نیستی، چرا حرف مفت میزنی؟
اسلام محرمیت رو با طفل شیرخوار مجاز میدونه، نه برای ازدواج، علتش هم برای ازدواج با اون طفل نیست کم عقل، علتش محرمیت برای گناه نکردن در موارد خاص هست، مثل پرستاری یک زن از یک مرد سالخورده که نمیخواد گناه اتفاق بیفته، ضمنا شما بهتره پیرو مکاتب غربی باشی که اجازه آمیزش جنسی با حیوانات و همجنسگرایی رو هم میدن، دین رو هم تحریف نکن، خودت میگی اسلام اجازه ارتباط جنسی رو بنابر بلوغ جنسی داده، باز میگی اجازه ازدواج با طفل شیرخوار داده، یعنی اجازه ازدواج داده بدون حق آمیزش تا بلوغ جنسی؟ خودت میفهمی چقد متناقض و چرند میگی؟
ضمنا بحث کنیزان هم مثل بقیه موارد بوده، نه اینکه با هر کنیزی و با هر سن و سال و شرایطی آمیزش کنند، اسلام برای کنیز و حتی بردگان هم ارزش قائل بوده
ضمنا ازدواج عمر با دختر حضرت علی از اساس کذبه
ازدواج حضرت زهرا هم عمرا هیچ خری نمیتونه ایراد بگیره، کسی که مشمول آیه تطهیر میشه، یکی از چهارده معصوم و مادر تمام اهل بیت هست، سالم ترین و عالم ترین نسل رو داره، تنها فرزند پیامبره و سرور زنان دو عالم، خنده داره که بخوایم بلوغ عقلی و جسمی ایشون رو حین ازدواج زیر سوال ببریم
هر که با آل علی در افتاد، ور افتاد
حتی مهر این خاندان، در دل برادران اهل سنت ما هم هست
تو دیگه چه خری هستی؟
کجای اسلام گفته دختر بچه رو عروس کنی
دخترای آن زمان عرب اصلا قابل مقایسه با بچه های الان نبودن، اونا جثه بدنی قوی داشتن و نژادشون اجازه میداد در همان سن ازدواج کنند اما دختر بچه های الان تازه تو بیست سالگی به اون جثه بدنی میرسن. بهتره کمی آموزه های دینی رو بخونید بعد در مورد دینی که تکریم زن رو بیشتر از هر دین دین دیگری تو دستوراتش داره قضاوت کنین
اولا پیامبر با عایشه 18 ساله ازدواج کرده نه نه ساله اون حضرت علی بود که با فاطمه 10 ساله ازدواج کرده بود که چثه ایشون به اندازه دختران چهارده ساله ما و صد البته عقلشون بیشتر از زنان 60 ساله ماست
سن کم ازدواج به اسلام ربطی نداره و تو تمام دنیا با انواع قومیتها و مذهب ها وجود داره
اگه دخترا زود به بلوغ میرسیدن معنیش اینه که از نظرهیکلم درشت تر وتنومند تر بودن در نتیجه پسرها ومردها هم همینطور بودند وایمطور نتیجه میگیریم که هرکجا اسلام هست تبعیض وزور وجور جفا هم در حق زنان و دختران هم هست بیخود ی هم رگ گردن برای کسانی که هزار و چهارصد سال پیش میزیستند کلفت نکنید چه پیامبر اسلام باشه چهپادشاه . لطفاً به عقلتون مراجعه کنید ازدواج دختران کوچک درهیچ جامعه عقلانی پذیرفته نیست همه حق انتخاب وزندگی دارند کودکان مابااختیار خودشان به دنیا نیامده اند ولی حداقل بایدبه خواسته هایشان احترام بگذاریم
اولا که درازدواج پیامبربا ایشون در این سن کلی حرف ونقل هست نگاه کنید روایات تاریخ رو.بعدم همبستری بادخترنابالغ وظلم وبه توجهی به بیاماری یک آدم و.. هیچ وقت سنت پیامبر رحمت نبوده کدوم همسرپیامبر چنین اذیتی شده؟!اگرقراربه سنت پیامبر رعایت کردنه همش باهم باید باشه نه فقط هرچی میلمونه
در قدیم دختر رو زود شوهر دادن رسم بود. شاید به خاطر سن تکلیف زود هنگام. برای دختر خیلی سخت بوده زمان عروسک بازی ناگهان زن مردی خیلی بزرگتر از خودش میشد و این ازدواج و همبستری نبود بیشتر به تجاوز می خورد. تا زندگی زناشویی. الان هم این طرز فکر غلط در بعضی روستاها وجود داره. هر جا اسلام هست این طرز فکر وجود داره.
هر چیزی به روح ضربه بزنه تجاوز میشه
قانون اول
اسی وقتی میخوای از پیامبر صحبت کنی اول فکر و اندیشه کن اونا از ظلم و اشتباه معصومند
اول دلیل این قضایا رو تحقیق کن بعد اظهار نظر
کم این اتفاق می افته و واقعا به این ها ظلم میشه
ولی جناب عالی بهتره بری بخونی که اونا با جه عزتی ازدواج کردن
خوبه ما اصلا در اسلام همچین حکمی نداریم ،فقط بلدید الکی حرف بزنید
کشورایی که الان ادعاشون میاد تو مدارسشون راه های جلوگیری از بارداری رو یاد میدن
تو اونجا بودی بدونی اذیت شده یا نه؟ ازش پرسیدی ک اینقدر مطمعنی؟ قطعا نمیان بنویسن فاطمه یا عایشه تا صبح از درد به خودش پیچیده
وقتی نبودی و به چشم ندیدی اینقد مطمعن حرف نزن
واقعا متاسفم!
واقعا غم انگیز بود.
لعنت به پیامبر مرتیکه روانی حوس باز گاو بیشعور
استغفرلله امیدوارم خدا هدایتت کنه چه انسان هایی پیدا نمیشن که یارسول الله رو با خودشون مقایسه میکنند متاسفم واقعا تنها تنها برات آرزومندم که هدایت بشی
خفه نادان بیشعور. گل بگیر او گاله رو
چرت پرت نگو تو خواهر نداری خودت خواهرت ۱۲ ساله داشته باشی میدیش به من که ۲۵ سالمه پس مزخرف نگو لطفا
عبدالسعود هم برخلاف رسول الله که با اقبال ازدواج کرده اندبا دختری ۱۴ ساله وهبه شده مزدوج شده
والا عایشه بیست و پر کرده بوده موقع ازدواج
گوه نخور عوضی بی شرف،اگهمیدونستم کجایی خو بهت نشون میدادم بعد گوه خوردن مزه دهنت چطور میشه
محض اطلاع دوستانی که ندانسته به پیامبر عظیم الشأن اسلام چنین توهیناتی میکنن باید عرض کنم که سن ایشه در هنگام ازدواج با پیامبر اسلام هفده یا هجده سال بوده است اینکه چنین دروغ بزرگی به پیامبر اسلام نسبت داده اند که با دختر ۹ساله ازدواج کرده ریشه ی این دروغ در حکومت بنی امیه و برخی از مورخان دنیا پرست شکل گرفته که متاسفانه الان هم برخی افراد بدون تحقیق درست چنین تهمت هایی رو به پیامبر عظیم الشأن میزنند.
چراهرچیزی به امام وپیامبر ربط میدیم الان یه دختر داره از خاطره بد زندگیش برامون میگه بیاییم بهش راه حل بدیم نه باهم بحث کنیم
9 ساله 1400 سال پیش با 9 ساله الان از زمین تا آسمان فرق دارد. همانطور که مادربزرگهای ما 80 سال پیش در 14 سالگی ازدواج می کردند اما دختران 14 ساله الان از زندگی مشترک چیزی نمی دانند و فکر می کنیم کودک هستند. لطفا به مقدسات توهین نکنید و در فضای مجازی شبهه نیافرینید
پیامبر گرامی اسلام به فرمان الهی با سنت های جاهلانه اعراب که زن را موجودی پست می دانستند و دختران را زنده به گور می کردند مقابله کردند و ارزش و ماهیت و نقش مهم زن در جامعه اسلامی را روشن ساختند ، و ازدواج پیامبر با همسرانشان به دستور الهی و بنا به مصالح برای اسلام و مسلمین بوده و شبهه و ایراد به ازدواج های پیامبر نا روا و نا درست است ، اشرف مخلوقات خداوند پیامبر گرامی اسلام در ماموریت رسالت الهی و هدایت انسان ها رنج ها و مرارت های زیادی تحمل شدند و دور از انصاف است شبهه افکنی ، هر چند آن زمان هم به وصیت پیامبر و فرمان الهی در مورد جانشینی پیامبر عمل نشد .
اولا پیامبر صلوات الله و سلامه علیه تا سه سال بعد از حضرت خدیجه سلام الله علیها ازدواج مجدد نکرد.بعدش عایشه را در ۱۷ سالگی عقد کرد و وقتی عایشه ۱۹ ساله بود با او ازدواج کرد.التماس کمی تحقیق.
عایشه موقع ازدواج با پیامبر ص دختر نبود و ثانیا بیشتر از بیست سال داشت
سلام.
واقعا دردناکه و درستمیگید شما.
کودک همسری اصلا درست نیست ولی محض اطلاعتون، اینکه در گوش ما کردند عایشه ۹ ساله بوده کذب محض و عایشه زمان ازدواج با پیامبر ۱۸یا ۲۵ساله بوده.
هیچ محاسبه ای یا سند تاریخی روشنی یا حتا روایتی از صحت ادعای شما نیست.
شما برو خواهر و دخترتو تو این سن بده بره بی عقل،، ان شاءالله دردهای که این دختر کشیده دونه دونه سرت بیاد نفهم اشغال
امان از فقر و نداری .
کجای این دنیا عدالت است . عادل کجاست این رنج و بدبختی و نا برابری اسم رسمش عدالت است .
ب خدا ک ظلمه چرا این کارو میکنید مگه بچه یازده ساله چی از زندگی میدونه چرا آنقدر یک نفره عذاب میدین چ زندگی ک برای دیگران درست میکنید ای کاش روزی بیاد ک ظلم ها تموم بشه
عایشه بنابر منابع موثق در سن ۱۷ یا ۱۹ سالگی با پیامبر ازدواج کرده
#با_ذکر_سند_و_منابع
قبل از پرداختن به اصل مطلب، بايد تاريخ ازدواج رسول خدا با عایشه روشن شود تا بعد نتيجه بگيريم كه عایشه در هنگام ازدواج با رسول خدا چند #سال داشته است.
در باره #تاريخ ازدواج رسول خدا با عائشه ديدگاههاي متفاوتي وجود دارد. محمد بن اسماعيل بخاري ، از خود عایشه نقل مي كند كه رسول خدا سه سال بعد از حضرت خديجه (س) با او ازدواج كرده است:
از عائشه نقل شده است كه به هيچ زني به اندازه خديجه ، #حسادت نكردم؛
زيرا: (الف) رسول خدا زياد از او ياد ميكرد؛ (ب) رسول خدا سه سال بعد از خديجه با من ازدواج كرد؛ (ج) خداوند به رسول خدا و يا جبرئيل دستور داد كه به خديجه سلام رسانده و او را به خانهاي در #بهشت بشارت دهد كه از ني ساخته شده است.
📚صحيح البخاري، ج 3 ، ص 3606، ح3606
با توجه به اين كه حضرت خديجه (س) در سال #دهم بعثت از دنيا رفتهاند؛ پس زمان ازدواج رسول خدا با عایشه در سال سيزدهم بعثت بوده است.
و ابن ملقن بعد از نقل روايت بخاري و #استدلال به آن ميگويد :
رسول خدا در سال دوم هجري ، #عایشه را به خانه خود آورد.
📚غاية السول في خصائص الرسول ، ج 1 ، ص 236
طبق اين نقل، رسول خدا در سال سيزدهم بعثت، عایشه را به عقد خود درآورده و در سال دوم هجري رسماً با او #عروسي كرده است.
از نقل برخي ديگر از #بزرگان اهل سنت به اين نتيجه ميرسيم كه ازدواج رسول خدا با عایشه در سال چهارم هجري بوده است.
#بلاذري در انساب الأشراف در شرح حال سوده ، همسر ديگر رسول خدا (ص) مينويسد:
رسول خدا بعد از خديجه، چند ماه قبل از هجرت با سوده بنت زمعه ، ازدواج كرد و او #نخستين همسري بود كه رسول خدا در مدينه با او همبستر شد.
📚 أنساب الأشراف، ج 1 ، ص 181
در نتيجه ، عایشه در سال چهارم هجرت (چهار سال بعد از ازدواج رسول خدا با سوده) با آن حضرت ازدواج كرده است.
✅نتیجه گیری:
حال با مراجعه به مدارك و اسناد تاريخي سن عائشه را در هنگام ازدواج بررسي خواهيم كرد:
✅مقايسه سن عایشه با سن اسماء بنت أبي بكر:
يكي از مسائلي كه سن #دقيق عایشه را در هنگام ازدواج با رسول خدا به اثبات ميرساند، مقايسه سن او با سن خواهرش اسماء بنت أبي بكر است.
طبق نقل بزرگان اهل سنت، اسماء ده سال از #عایشه بزرگتر بوده و در سال اول هجري بيست و هفت سال داشته است. همچنين در #سال هفتاد و سه از دنيا رفته است؛ در حالي كه صد ساله بوده است.
ابونعيم اصفهاني مينويسد:
اسماء #دختر ابوبكر، از جانب پدر خواهر عائشه و از او بزرگتر بود، اسماء، بيست و هفت سال قبل از تاريخ به دنيا آمد.
📚معرفة الصحابة ج 6 ، ص 3253
و حافظ هيثمي مينويسد:
اسماء در هنگام وفات صد سال داشت، بيست و هفت سال قبل از تاريخ به دنيا آمد، و ابوبكر در هنگام #ولادت او بيست و يك سال داشت.
📚مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9 ، ص 260
اسماء در سال اول بعثت 14 ساله و 10 سال از #عایشه بزرگتر بوده است . پس عائشه در سال اول بعثت 4 ساله و در سال 13 بعثت (سال عقد با رسول خدا) 17 ساله و در شوال سال دوم هجرت (سال ازدواج رسمي با پيامبر)19 ساله بوده است.
از طرف ديگر: اسماء در سال 73 صد ساله بوده ، 100منهاي 73 مساوي است با 27 . پس در سال اول هجرت،27 سال داشته است.
اسماء از عایشه 10 سال بزرگتر بوده. 10 منهاي 27مساوي است با 17 .
پس #عایشه در سال اول هجرت 17 سال سن داشته است . پيش از اين ثابت كرديم كه پيامبر در شوال سال دوم هجري رسماً با عائشه ازدواج كرده است ؛ يعني عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا 19 سال داشته است.
اولا اسلام هیچ سفارشی در مورد ازدواج دختر در سن خیلی پایین نکرده در ضمن در مورد سن عایشه هم فقط یک روایت ضعیف هست که ۹ سال خطاب شده در همه موارد سن حدود ۱۸ بوده پس بی تحقیق شبهه پراکنی نکن . در ضمن این مطلب فقط شبیه یک داستانه بدون ذکر سند
به نظر من اینا همش یه آدم روانی نوشته وگرنه کی شرمش میاد بچه اش را بغل کنه اینم زمان قدیم ۱۱ سال پیر دختر بوده چون دخترا ۹ ساله شوهر میدادن اگر زمان حالا بود که بیمارستان میرفت برا زایمان
به نظر من اینا همش یه آدم روانی نوشته وگرنه کی شرمش میاد بچه اش را بغل کنه اینم زمان قدیم ۱۱ سال پیر دختر بوده چون دخترا ۹ ساله شوهر میرفت اگر زمان حالا بود که بیمارستان میرفت برا زایمان
ازدواج. همه. زندگی. نیست. زمانی. صورت. بگیرد که. زن. ومرد. یادختر وپسر. امادگی. جسمانی. واگاهی. و مهارت. وشعور. لازم. برای. یک. زندگی. داشته. باشند. ازداوج. فقط. برای. جفت. گیری. و. کم. شدن. شر. بچه ها. نیست کسی. توان. دامین. مخارج. فرزند. ندارد. غلط. میکند. تولید. مثل. میکند
عجب داستانی بود بیشتر شبیه به حرفای ضد کودک همسری بود و عده ای باورش کردن بدون کمی تامل
اگر ایلیاتی بودم
اگر بی بی من تو 9سال تا ده سال ازدواج کرد و الان هفت بچه داره
هیچوقت ازین دردها نگفت
بعد چهار بچه شوهرت نمیدونست . ننه خاک برست هم نمیدونست واژنت جر خورده🧑🦽🧑🦽🧑🦽پس شعر و وره اون موقع روت نشد بچشتو بغل بگیری حالا روت شده بگی جر خوردم
من که شک دارم این داستان شاید زائیده ذهن یک مرد بوده
چرا که مادر در بدترین شرایط بعد زایمان هم اول بفکر بچشه نه واژنش
بنا به روایات تاریخی عایشه در زمان ازدواج با پیامبر 19 سال یا حوالی 19 سال داشته است.
شرم بر پدر ومادری که دختر رو در این سن پایین شوهر بدن و شرم بر اون شوهر که حاضر شده با یه دختر بچه ازدواج کته ، جز افسوس و ناراحتی چیزی نمی توان نوشت ،انسانم آرزوست
عقل نباشد جان در عذاب است دختر ۱۲ ساله خجالت آوره اخه تو این سن دختر چه فهم داره از عشق عاشقی فقیر هم باشی شرف نداری دخترتو خیرات کردی
ما نه عایشه ایم
نه حضرت فاطمه س
انسان های عادی تحمل ازدواج در این سن رو ندارن چون هنوز کامل نیستند
چرا به این افراد ظلم میشه
کاش فرهنگ مردم در جهان سوم آنقدر بالا برود که دست از شکنجه دختران برداریم وتا خود نخواستهاند تشکیل خانواده ندهند و تحصیل کنند
سلام ، من یک مردم ولی باخوندن این قصه اشک از چشمانم سرازیر شد ،بیسوادی و بی دانشی چه بلاها بسر آدمی میاره ، واز اون بدتر رسم بدی که از دینمون مونده ،چون محمد با عایشه ۹ ساله ازدواج کرد ،باید ماهم چنین کنیم مردم ما نمیدانند که دختران ۹،۱۰ ساله عرب به اندازه دختران ۲۰ ساله ما هیکل واندام دارند،
در دوره ی پیامبر و عایشه زندگی نمیکنیم که بر اساس تواریخ و افکار پوسیده ی به جا ما مونده زیر سن بلوغ ازدواج کنیم…
یکی از ظلم هایی ک در حق بشریت شده قطع به یقین همین هست
سلام دختر عرب اون زمان جثه بزرگی داشته حتی الانم دختر ای عرب چثه بز رگی دارند این هم بر می گرده به اون خانواده که خودشون چشم نداشتن ببینن اون دختر توانایی همسر داری و مادر شدن رو نداره
باتوجه به شرایط آب و هوا و موقعیت جغرافیایی و زمان،(تاریخ ) جثه انسانهاباهم درمکانهای مختلف تفاوت اساسی دارد.انسانها در مناطق گرم و نزدیک به خط استوا وباتوجه به شرایط فرهنگی وآداب وسنن هم زودتر بالغ میشندوهم جثه ی بزرگتری دارند.بنابراین ازدواج درزمان پیامبردرسن 9سالگی یک سنت بی ربطی نبوده است.و……
دوستان اصلاعایشه یامحمد یا هرکس دیگ به ما چه ربطی داره
شما واقعا عقلتونواز دست دادین
یه نفراومد گفت توسن کم ازدواج منطقی نیست .
از این هست ونیست نظر بدین
چکارمون به عایشه یا محمد اینا کی هستن که شما ها به خاطرشون به هم دیگ اهانت میکنید
دوستان ول ایناکنید تو هربحثی که ما داریم بااعراب باید شروع بشه واقعا ازدواج توسن کم کار درستی نیست
شما معلومه مطالعه درست ندارید تو تاریخ این حرف که عایشه ۹ ساله بود اول بار توسط هشام بن عروه گفته شد که اونم مشهوره اواخر عمرش دچار فراموشی بوده و مطالبی که نقل می کرد خلاف واقع بود
اما اسناد تاریخی خلاف این و ثابت می کنند
۱_ عایشه تقریبا چیزی حدود دو سال با پیامبر زندگی کردند در این مدت احادیث بسیاری از او نقل شده ، سیاست های عجیبی برای کنار زدن امیرالمومنین (ع) و به خلافت نشستن پدرش از او دیده شده که این از دختر بچه ۹ ، ۱۰ حتی ۱۱ ساله برنمی یاد
۲_ اهل سنت در منابع خود سیرة النبویه ج ۲ ص ۹۲ ذکر کردند عایشه جز ۱۸ زن اول مسلمان بوده با چنین فرضی عایشه زمان رحلت پیامبر باید کم کمش بیش از ۲۴ سال سن می داشته
۳_ باز به شهادت صحیح بخاری ج ۲ ص ۹۳ و شرح البلوغ ادله الاحکام او با خواهرش اسما تنها ده سال فاصله سنی داشتهو طبق محاسبه سن خواهرش عایشه زمان بعثت ۱۷ سال یا ۱۸ ساله بوده حال ۲۳ سال بعد بعثت سن ازدواج او با پیامبر را حساب کنید
۴- در تاریخ آمده عایشه قبل پیامبر (ص) زن جبیر بن مطعم بود به دلیل نداشتن فرزند و پاره ای از مشکلات همسرش اون و ترک کرد و عایشه بیوه زن بود
۵- در تاریخ آمده ابن عامره خواهرزاده عایشه پسری خردسال ۵ ساله بود که عایشه هنگام ازدواج با پیامبر کفالت او را به عهده داشت
چطور دختری ۹ ساله می تواند کفالت پسری ۵ ، ۶ ساله را به عهده بگیرد
سن ۹ سالگی عایشه از تحریف های بزرگ در تاریخ اسلام محسوب می شه که توسط حکومت بنی امیه و متعصبین اهل سنت ایجاد شد
ای خدا تا چ زمانی باید این چرت پرت رو بگید دوست نداشتی شوهر نمیکردی دوست نداشتی بچه دار نمشیدی این همه راه وجود داره فقط نباید ب جسم ضربه بزنید تا متجاوز شناخته ب روح همینه تازه بدتر
تقریبا تمام کامنت های این مقاله رو خوندم،واقعا الان تعجب نمیکنم از اینکه چرا افغانستان در همه چیز عقب افتاده است،هر کس که خواسته نظری بده اول توهین کرده به دیگری،آخه چرا،حتما باید به هم حمله کنید؟ نمیتونید بدون فحش نظر خود تون رو بگید؟؟؟؟ نظر هر کس محترمه ولی ممکنه قابل قبول نباشه و این یعنی آزادی بیان،اما نظر من،اینکه گذشته و اعراب و رسم اونها و سنت چی میگه رو لحظه ای کنار بگذاریم،خداوند به انسان ها عقل داده،دختری که باید با عروسک هایش بازی کند را شوهر میدهند،آخه چه میداند از زناشویی،از بچه داری در حالی که خودش بچه هست ،در صورتی که اگر بزرگتر باشد هم از مسولیت هایش بهتر بر میاد هم سلامت خودش و فرزندش کمتر به خطر می افتد،و از هر لحاظ فهمیده تر است،خوبه که اینترنت در دست شماست،الان در مورد عایشه میگم،چرا تحقیق نمیکنید با همین اینترنت،هم کتب سنی و شیعه،هر دو متفق القول میگویند پیامبر از ابوبکر عایشه را خواستگاری کرد در صورتی که عایشه با عروسک هایش بازی میکرد،و ابوبکر گفت محمد ما پیمان برادری و اخوت بستیم و دختر من بر تو حرام است و محمد گفت خیر آن ربطی به ازدواج با عایشه ندارد و ابوبکر با این شرط که تا عایشه به سن بلوغ نرسیده آمیزش جنسی نداشته باشند و پیامبر قبول کرد و اینچنین کرد،من بالای ۱۰۰ نقل قول از کتب طبری و کتب شیعه در آوردم که همه همین رو میگویند، چه از زبان عایشه و چه از زبان صحابه،ولی این نباید ملاک شما باشد،،ملاک حال انسان است،شاید در آن زمان یک دختر ۹ ساله عرب اندازه یک دختر ۱۸ ساله بوده اندام و رشدش ،شایدم نبوده.مهم الان اینه دختران ما در چه وضعیتی هستند نه اینکه چشم بسته مثل طوطی تقلید کرد
اون چه الاغ سوار شدنیه که به نبی گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بد دهنی میکنه. دهانت پر از کثافت است ای بی شعور احمق. اگر نطفه ات به چاه فاضلاب میرفت بهتر از این بودی که هستی. بوی گندت از فاضلاب هم بدتر است. البته به احتمال زیاد محصول ازدواج رسمی نباشی و ….
جهان سوم یعنی همین.