نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

چندهزارو یک حرف شهرزاد برای زنان افغانستان

  • آمنه امید
  • 6 سنبله 1396
شهرزاد اکبر

گفت‌وگوی ویژه‌ی با شهرزاد اکبر

نامـش شـهرزاد اکبـر اسـت، زنـی از همیـن آب و خـاک، کـه از قضـا نامش در گسـتره ادبیات شـرق بسـیار آشناست. شـهرزاد، اسـطوره زنـده مانـدن و بقـا، علی‌رغم فضـای مملو از خشـونت و زن‌سـتیزی در دنیـای کهـن اسـت کـه بـا بیان شـیوا، بـا قصه‌های هزار و یک شـبش، حیات خـود و زنان جامعـه‌اش را تضمیـن مـی‌کند. ایـن نام برای ملـل غرب نیز نام آشناسـت کـه آن‌هـا را بـه هـزار و یـک شـب زندگی پر رمـز و راز شـرقی دعـوت می‌کنـد. امـا راه دور نرویـم. ایـن شـهرزاد، آن شـهرزاد هزار و یک شـب نیسـت. زن امروزین جامعـه افغانسـتان اسـت کـه بـا پایـه‌گـذاری حرکـت‌هایی چـون افغانسـتان 1400 بـا همفکرانـش تلاش دارد تـا بـرای بقـای جمعـی جامعـه فـارغ از تعصـب و خشـونت کار کند. او تحصیلاتـش را تـا دانشـگاه در افغانسـتان و پاکسـتان خوانـده و از کودکـی بـا کتـاب بـزرگ شـده، بـا کمـک پـدرش، مرحـوم اسـماعیل اکبـر، ادبیـات جهـان و ادبیـات قدیـم فارسـی را خوانـده و سـپس تصوف آموخته اسـت. در کنـار این‌هـا بنـا به اصـول فکـری و عقیدتی آن دوره با اندیشـه چپـی، فمینیسـم و مسـایل دینـی آشـنا شـده اسـت. سـپس راهـی امریکا شـده تـا لیسانسـش را از آن‌جا بگیرد؛ شـهرزاد دوره فـوق لیسـانس مـردم شناسـی را در لنـدن گذرانـده و چند سـالی اسـت کـه در کابل بـه کار و زندگـی مصروف است.


بـه عنـوان اولیـن سـوال اگـر فشـرده‌ای از زندگـی تعلیمی ‌و تحصیلـی خـود بگوییـد که چگونـه شـروع کردید با چه مشـکلات روبـه‌رو شـدید و بزرگ‌تریـن موفقیت تـان چه بـوده در کنار این‌که توانسـتید از یک دانشـگاه معتبـر بین‌المللی مانند آکسـفورد فارغ شوید؟

در دوره مکتـب، بـا وجـودی کـه مـا در جنـگ زندگـی می‌کردیـم و دوره طالبـان را تجربـه کردیـم؛ تمـام ایـن مسـائل مانـع نشـد کـه پـدرم بـه مـا کتـاب نیـاورد. پـدرم بـرای مـن و خواهرانم بسـیار مشـخص و هدفمنـد آمـوزش داد و ایـن آموزش بـا وجود ازهم گسـیختگی در آمـوزش رسـمی‌ مـان بـرای تحصیلات عالـی کمک‌ام کـرد. وقتـی وارد دانشـگاه کابـل شـدم بـرای یـک و نیم سـال در آن‌جا بـودم. از وضعیت تحصیل در آن‌جا از برخورد اسـتادان، از فضـای بسـته، از فضـای غیرعلمی ‌و غیرآکادمیـک دانشگاه بسـیار ناراضـی بودم. تصمیـم گرفتم که بیرون از افغانسـتان درس بخوانـم. بـه امریـکا رفتـم و در آن‌جا بسـیار نگـران بـودم چون در سیسـتم آموزشـی متفـاوت درس خوانـده بودم؛ گرچـه پدرم مرا از کودکـی بـه کـورس انگلیسـی روان کـرده بـود ولـی نگـران بـودم کـه درس خوانـدن در سـطح به خصوص نوشـتن بـه یـک زبـان بیگانـه بسـیار مشـکل باشـد. واقعـا اگر کسـی فقط در نظام آموزشـی رسـمی‌ ما درس خوانده باشـد، موفقیت بسـیار کـم اسـت؛ چـون فکـر کـردن انتقـاد کـردن و نوشـتن و خـوب نوشـتن را آمـوزش نمی‌دهنـد. خوشـبختانه، پـدرم در خانه، زیاد همراهـم کار کـرده بـود؛ بـه خصوص در مـورد نوشـتنم، هر چند تمـام نوشـته‌هایـم بـه زبـان فارسـی بـود، و بلاگ می‌نوشـتم و ما یـک نشـریه خانگـی داشـتیم. تمـام ایـن مسـائل مـرا کمـک کرد کـه همـراه همصنفـی‌های امریکایی‌ام، شـانه به شـانه پیـش بروم و از درس‌ها پـس نمانـم، نمـرات خـوب بگیـرم و برایـم امکانـی فراهـم کـرد کـه در یـک دانشـگاه مثـل آکسـفورد کامیاب شـوم و درس بخوانـم.

چـه وقـت وارد فعالیت‌های سیاسـی شـدید و با چه انگیـزه و هدفی؟

از وقتـی کـه یـادم می‌آید، پـدرم یک آدم سیاسـی بـود و خانـه ما همیشـه پایـگاه آدم‌هایی بـود که در مـورد سیاسـت بحـث می‌کردنـد و پـدرم چندیـن تجربـه سیاسـی نـاکام و کامیـاب را پشـت سـر گذاشـته بـود؛ همچنـان تجربـه روزنامه نـگاری کامیـاب و ناکام را. مـن بسـیار علاقـه‌منـد بحـث‌های سیاسـی بودم ولـی ارزش‌ها در آمـوزش مـا بسـیار مهـم بـود، ارزش وطـن‌دوسـتی یکـی از مهم‌تریـن آن‌ها بـود هـر چنـد ممکـن اسـت بـرای بعضـی، یک ارزش تاریـخ‌گذشته تلقـی شـود. هـرچند جهـان تغییـر کرده و بعضـی‌ها از جهـان‌وطنـی صحبـت می‌کننـد. حـرف‌هایی از جهـان بـی‌مـرز اسـت ولـی بـرای مـن وطـن همیشـه یـک مفهوم اساسـی بـوده اسـت؛ فرهنـگ وطن، تاریـخ وطن، ادبیـات وطن، گذشـته وطـن، آینـده وطن.

اگـر از فعالیت و دسـتاوردهایتان در نهـاد «جامعه باز» بگوییـد و اینکـه چـرا این دفتـر بین‌المللـی را ترک کردید؟

من تقریبا سـه سـال بـا «جامعه باز» بـودم و فرصت خیلـی خوبـی بـود. تـازه کـه در پسـت ریاسـت مشـغول بـه کار شـدم، جامعـه باز در افغانسـتان یـک نهـاد در حالـت گـذار بـود؛ بـه ایـن معنـا کـه بـرای مـدت طولانـی از لحـاظ داخلـی تضعیـف شـده بـود. تیـم نبـود. مسـایل داخلـی پس‌مانده بود. پالیسـی وجود نداشـت. اگر داشـت تطبیق نمی‌شـد. مـا یک تیـم خوب دورهـم جمع شـدیم و نهـاد دوباره سـرپای خـود ایسـتاد شـد و حـاال در مرحلـه‌ای قـرار دارد کـه می‌توانـد، بیشـتر تأثیرگـذار باشـد و کار خـود را گسـترش دهد. مـن گاهـی اوقـات در بعضـی از نهادهـای دولتـی می‌بینـم که از آن‌هـا توقـع ارایه‌ی خدمـات برای میلیـون‌ها نفر وجـود دارد. می‌گویـم وقتـی در داخـل ادارات شـفافیت نیسـت، حسـاب دهـی وجـود نـدارد، شـما یـک تیـم کاری قـوی نداریـد؛ پـس چطـور توقـع داریـد کـه در بیـرون تأثیرگـذار باشـید؟ امـا بـا برنامـه های سـازنده‌ای کـه در دفتـر جامعـه باز اتفـاق افتاد، جامعـه باز خوب عمـل کـرد و من تیم خودم را بسـیار دوسـت دارم، بـه آنها افتخار مـی‌کنـم و اطمینـان دارم کـه بـا رهبـری جدیـد، فکرهـای نو می‌آیـد و کارهـا بهتـر پیـش مـی رود. ولـی مـن در سـنی هسـتم کـه مـی‌خواهـم یـاد بگیـرم. مـی‌خواهـم تجربه‌هـای متفاوت داشـته باشـم. بـرای مـن خوشـایند بـود که سـه سـال دیگـر در جامعه‌ی بـاز باشـم. به‌خاطـری این‌کـه روزهـای سـخت آن گذشـته و ایـن نهاد سـرپای شـده اسـت. تیـم لایقـی اسـت. کار خـود را مـی‌فهمند و مـن می‌توانم بسـیار راحت، نهـاد را مدیریت کنـم و تأثیرگذاری بیشـتر باشـد. چـون کارهـای داخلـی خلاص شـده اسـت ولـی درعیـن حـال، مـن جـوان هسـتم و بـه عنـوان یـک جـوان، خودم را مسوول مـی‌دانـم کـه مهارت‌هـای نـو را یـاد بگیـرم و دریـک جـای بیـش ازحـد، راحت نشـوم. اگر فکـر کنم که هـر روز عین کار را انجـام مـی‌دهـم، بـه ایـن معناسـت که رشـدم را بـه تعویق مـی‌انـدازم و میـزان آمـوزش، پاییـن مـی‌آیـد یـا همـان شـدت آمـوزش، پاییـن مـی‌آیـد. نسـبت بـه اینکـه خـود را به یـک چیز تـازه یـا یک چالـش نـو، روبـرو کنم.

بانـو اکبـر در مـورد زندگـی شـخصی تـان بگوییـد. بـا توجـه بـه فضـای قومـی در جامعـه مـا، ازدواج شـما بـه عنـوان یـک خانـم ازبـک بـا آقـای شـاران کـه یـک هـزاره اسـت و برخـورد شـما بـا تفـاوت‌هـای فرهنگی کـه بیـن اقـوام دیـده مـی‌شـود، چگونـه بـوده اسـت؟ و در ضمن بانوانـی را داریـم کـه بعـد از ازدواج کمتـر مـی‌توانند بـه فعالیت‌هـای بیرونـی بپردازنـد. شـما چگونـه مدیریـت می‌کنید مسـایل خانـه و در عیـن حـال کار و فعالیـت تأثیرگـزار در بیـرون را؟

شهرزاد اکبر با همسرش تیمور شاران
شهرزاد اکبر با همسرش تیمور شاران

مـن در خانـواده‌ای کلان شـدم کـه یـک خانـواده مختلـط بـوده اسـت و در مـورد انتخـاب همسـر، بـرای مـن مهم‌تریـن مسـاله، مسـاله‌ی ارزش‌هاسـت. اگرتشـخیص ایـن بـود کـه ازبک بـا ازبـک ازدواج کنـد، بخاطر ایـن بود که یک‌سـری ارزشـ‌های مشـترک بیـن آن‌ها وجـود دارد و ممکـن اسـت بخشـی از ایـن خـرده ارزش‌ها با هزاره‌ها شـریک نباشـد و حـالا بـه عنوان یک انسـان جوان، تحصیل‌کـرده و مدرن، ارزش‌های مـن چیسـت؟ عدالـت جنسـیتی بـرای مـن یـک ارزش اسـت و نمـی‌خواهـم بـا مـردی زندگـی کنـم که بـاور بـه برتری پسـر نسـبت به دختر داشـته باشـد و نمی‌خواهم با مـردی زندگی کنـم کـه در پشـت ذهنش گاهـی بگذرد کـه باید بـرای کاری از او اجـازه بگیـرم ولـو آن مـرد بچـه خالـه‌ام باشـد. نزدیـک‌تریـن مـرد بـه مـن، مـردی اسـت کـه با مـن هـم‌ارزش باشـد. مهـم این اسـت کـه بـه ارزشـ‌های اصلـی کـه دارم باور داشـته باشـد. من و تیمـور، شـوهرم همیـن ارزشـ‌های مشـترک را داریـم. هـردوی ما وطـن را دوسـت داریم. به برابری جنسـیتی اعتقـاد داریم. هردوی مـا بـه ایـن باور هسـتیم کـه در برابـر افغانسـتان مسوولیت داریم و بایـد بـرای کشـور کار کنیـم. بـرای ما مسـاله‌ی قوم مسـاله‌ی بی‌معنایـی اسـت و مهـم همـان اصـل ارزش‌هاسـت. در مـورد مسـاله‌ی زندگـی خانـه و بیـرون گفتیـد. یـک چیـز مهـم این‌ اسـت کـه ما هیچ‌وقـت ازآقایـان نمی‌پرسـیم کـه آن‌هـا چطـور مسـاله‌ی خانه و بیـرون را مدیریـت می‌کننـد. هیـچ کـس از یـک مـرد نمی‌پرسـد کـه شـما در عیـن حالـی کـه یـک پـدر هسـتید در بیرون نیز وظیفـه سـنگین داریـد؛ شـما چطـور پیش می‌برید؟ چـون تصور مـا این اسـت کـه مـرد، تنهـا در بیـرون کار می‌کنـد ولـی زن بایـد هـردوی شـان را انجام دهـد. امـا بـاور مـن اینسـت که مـرد و زن بایـد در امـور منـزل و بیـرون از منزل مشـارکت داشـته باشند. هیچ‌وقـت مردهـا حـس نمی‌کننـد کـه آن‌هـا بایـد تعـادل را برقرارکننـد. ایـن مسـاله همیشـه بـدوش خانـم‌ها بـوده و به خاطـر همیـن اسـت کـه زنـان بسـیار کـم توانسـتند موفـق شـوند. موفـق شـدن بـرای ما سـخت‌تر اسـت. چون هردو مسوولیت(خانـه و بیرون) از مـا توقـع می‌رود. خـودم شـخصا چطـور پیـش می‌بـرم؟ در مـورد کار خانـه بـا همسـرم تقسـیم کارکردیـم.

گفتیـد افغانسـتان را دوسـت داریـد و می‌خواهیـد سـهمی ‌در بهسـازی آن داشته باشـید. مشخصا چه طـرح و برنامـه‌ای بـرای بهتـر سـازی این کشـور و آینـده‌ی زنان دارید؟

همچنان بخوانید

زنان به چه قیمتی پاکبانی می‌کنند؟

زنان به چه قیمتی پاکبانی می‌کنند؟

18 دلو 1401
نجمه

زنی که برای آینده‌ی دخترش خانه را ترک کرد

17 دلو 1401

امیـدوارم که بتوانم درسـال‌های آینده وقت بیشـتری بـرای گـروه «افغانسـتان هـزار و چهارصـد» بگـذارم. چـون یـک مسـاله‌ی داوطلبانه اسـت. امیـدوارم که بتوانـم یـک اولویـت بسـازم. چون باورمنـد به این هسـتم که مـا جوان‌هـا نبایـد یـک فرصـت دیگـر را بـرای سیاسـت کـردن و جـدی سیاسـت کـردن از دسـت بدهیم. از طریـق افغانسـتان هزار و چهارصـد می‌خواهیـم «سیاسـت امیـد» را در افغانسـتان زنـده کنیـم. سیاسـت، سیاسـت تـرس نباشـد. مـا بـه مسـایل سیاسـی علاقـه‌منـد هسـتیم. بـه ایـن خاطر که می‌ترسـیم از سـوی گروه دیگـری بلعیـده شـویم کـه او طالـب باشـد یا قـوم دیگـر. مطمئن هسـتم اگـر تعـداد مـا زیاد شـود، می‌توانیـم در آینـده افغانسـتان تأثیرگـذار باشـیم. بـرای زنان افغانسـتان، وضعیت بسـیار شـکننده و تلـخ اسـت. بخاطـری کـه مـا چندسـال دسـت‌آورد داشـتیم. فضـا بـاز بـود و امکانـات بیشـتر بـود. نسـل اول از دخترهـای درس‌خوانـده را داشـتیم. در بسـیاری از نقـاط کشـور بـرای اولیـن بـار زنـان در سـاحاتی داخـل شـدند کـه قبلا مردانـه تلقـی می‌شد. مثلا سیاسـت، اردو، پولیـس، تجـارت و ژورنالیـزم نسـبت بـه سـابق بسـیار پررنـگ اسـت. ازگوشـه‌های مختلـف افغانسـتان و از طبقـات اقتصـادی مختلـف، و ایـن بسـیار خـوب اسـت. ولـی نگرانـم از اینکـه رشـد ما متوقـف شـود. بخاطراینکـه ناامنی، فضا را بـرای زنـان افغانسـتان بسـیار تنـگ کرده اسـت و تعـداد زیادی از خواهـران مـا در مناطقـی هسـتند کـه حتـا مکتـب نمی‌تواننـد بـروند و ایـن بـرای مـن نگرانـی کلان اسـت. بخاطـر اینکـه اگـر مـا در چهـار شـهر افغانسـتان همـه چیـز را گل و گلـزار بسـازیم تـا وقتـی کـه تمـام افغانسـتان رشـد متناسـب نداشـته باشـد؛ زنـان و مـردان درس نخواننـد و بـه آمـوزش دسترسـی نداشـته باشـند، آینده‌ی مـا آینـده‌ی پراکندگـی اسـت، آینده‌ی اتحاد نیسـت. چـون مـا ارزش‌های مشـترک نداریـم. بـه طـور مثـال کسـی کـه زیرسـایه‌ی تفنـگ طالـب بـزرگ می‌شـود؛ بسـیار ارزش‌های متفـاوت دارد نسـبت بـه کسـی کـه در شـهرنو کابـل زندگـی می‌کنـد. امـا چطـور ارزش‌های مختلـف را کنـار هـم بیاریـم؟ من واقعـا از عمـق دل سپاسـگزار هرکسـی هسـتم کـه بـرای بـاسـواد شـدن زنـان تلاش می‌کنـد. توانمندسـازی اقتصـادی زنـان یک مسـاله‌ی دیگـر اسـت کـه درآن، بسـیار پـس مانـده ایـم. مـا در قسـمت‌های سیاسـت، سـواد و صحت بعضی دسـت‌آوردها داشتیم. خانم‌هایـی در پارلمـان و شـوراهای ولایتـی حضـور دارنـد ولـی در قسـمت توانمندسـازی اقتصـادی، بسـیار کـم کار شـده اسـت. زنـان بـه حـق میراثـی خـود کـه حـق واقعـی و شرعی‌شـان اسـت، دسترسـی ندارنـد. آنهـم در شـرایطی کـه اگـر سـرمایه اقتصـادی نداشـته باشـیم مجبور هسـتیم که با ظلم بسـازیم و شـرایط بسـیار سـخت را تحمـل کنیـم.

شهرزاد اکبر
شهرزاد اکبر

تعریـف شـما از سیاسـت چیسـت و اگـر بخواهیـد زنـان را بـا ایـن تعریف در آینده‌ی سیاسـی کشـور جـای دهید؟

سیاسـت، مدیریـت قـدرت بـرای خدمـت بـه مـردم اسـت؛ آنهـم در صورتـی کـه اراده‌ی مـردم در آن انعـکاس پیـدا کنـد. در افغانسـتان در طـول تاریـخ، قـدرت مردانـه بـوده اسـت و مـا نتیجـه‌ی آن را می‌بینیـم. همـه مـا می‌گوییـم؛ نظـام درسـت نیسـت و دلیـل آن هـم جنـگ و منازعـه اسـت و دلیـل جنـگ و منازعـه، عـدم مدیریـت قـدرت اسـت. قـدرت سیاسـی، عادلانه مدیریـت نمی‌شـود و در مسـاله‌ی عادلانه، مساله‌ی هویـت‌های مختلف هم شـامل اسـت. اگر قـدرت بـه یـک هویـت مشـخص انحصاری شود، چـه هویت سیاسـی مشـخص، یـا هویـت قومی‌ مشـخص ویـا هویت جنسـیتی مشـخص؛ این عادلانه نیسـت. وقتی که عادلانه نباشـد، منازعه ختـم نمی‌شـود و خدمـات بایـد بـه شـیوه‌ای مدیریـت شـود که اکثریـت مـردم از رونـد آن رضایت داشـته و دیـدگاه مردم درآن وجـود داشـته باشـد و زمانـی کـه نیمی ‌از نفوس کشـور کـه زنان اسـت و سیاسـت‌گذاری‌ها، آن‌ها را متأثر می‌سـازد. پس حضور زنان در مدیریـت قـدرت، ضـروری اسـت؛ چـون زنـان هـم مثـل مـردان، بایـد در سیاسـت‌گـذاری و مدیریـت قـدرت شـریک باشـد. بخاطریکـه اگـر درکابینـه‌ی کاملا مردانه، تصمیـم گرفته می‌شـود کـه در فلان منطقـه سـرک سـاخته شـود، چـاه آبـی درسـت شـود، یا کلینیک سـاخته شـود؛ منابع محدود اسـت ولی یـک زن در آن‌جا نیسـت کـه از درد و نیازهـای خـودش حـرف بزنـد و بگویـد اولویـت مـن بـه عنوان یـک زن چیسـت. کلینیک اسـت، سـرک اسـت یـا چـاه آب. بخاطـر اینکـه اگـر سـرک نباشـد، زنـان زیـادی بخاطر دسترسـی نداشـتن به خدمـات صحی و نرسـیدن بـه مراکـز صحـی، جـان شـان را از دسـت می‌دهنـد و چـون سیاسـت در مـورد همیـن خدمـات و ارایـه خدمـات اسـت. اگر زنان در این فرایند دخیل نباشـد، این تصامیم درسـت گرفتـه نمی‌شـود وکشـور هم نمی‌تواند در یک مسـیر درسـت بـرود. بـه همیـن لحـاظ فهمیـدن سیاسـت، نترسـیدن از سیاسـت، دخیـل بـودن در سیاسـت، اشـتباه کـردن در سیاسـت بـرای زنـان ضروری اسـت.

درشـرایط فعلی زنـان می‌توانند قـدرت را به گونه‌ی مؤثـر مدیریت نماید؟

متأسـفانه سیاسـت افغانسـتان فعلا طـوری اسـت که اگر تفنگ نداشـتی، ملیشـه نداشـتی، زور نداشـتی، تأثیرگـذار نیسـتی. زن و مرد بودنـش اهمیت ندارد. اگر این‌ها را نداشـتی پس در سیاسـت تأثیرگذار نیسـتی. اگر یک زن هـم باشـی کـه لشـکر شـخصی داشـته باشـی، سـه معـدن در اختیارت باشـد، در قاچاق مواد مخدر دسـت داشـته باشـی، بدون شـک بسـیار تأثیرگـذار می‌باشـی؛ درحالی‌کـه زنـان و جوانان می‌تواننـد قواعـد بازی سیاسـی را تغییـر بدهند و تأثیرگـذاری واقعی می‌توانـد بـه ایـن معنا باشـد کـه چقـدر مؤثریـت و نفـوذ مردمی‌ واقعـی داری. چقـدر مردم با ارزشـ‌های تو همسـو هسـتند و چقدر می‌توانـی در سـمت‌دهـی ارزشـ‌ها کار کنـی تـا اینکـه چقـدر تفنـگ داری. چقـدر پـول داری و چنـد نفر والـی را تعیین کردی و چنـد نفـر قاچاق‌بـر برای تو کار می‌کنند. تأثیرگذاری سیاسـی، امـروز در افغانسـتان همیـن‌گونـه تعییـن می‌شـود و مطمئنـا ایـن وضعیـت تغییـر می‌کنـد و خـوب اسـت کـه زنـان از پیش‌قدمان ایـن تغییـر باشـند و منتظـر نباشـیم کـه نظـام پاک شـود و شـفاف شـود، سیاسـت انسـانی شـود و سیاسـت برمبنای ارزش‌ها شـود، باز مـا زنـان داخـل شـویم. هیـچ وقـت ایـن ممکـن نیسـت و بهتریـن راه برای تأثیرگذاری زنان، دخیل شدن‌شـان در سیاسـت نترسـیدن از فرصـت‌ها و اسـتفاده کـردن از فرصـت‌هاسـت. امـروزه در رسـانه‌ها، زنان فقط در مسـایل مربـوط به زنان دعوت می‌شـود. امـروز چـرا مـا متخصصیـن اقتصـاد نداریـم؟ چرا زنـان متخصص زراعـت نیسـتند؟ چرا زنـان در مورد پولیـس و اردو حرف نزنند؟ بایـد حرکـت کننـد. بایـد حـرف بزننـد. ممکن اسـت یـک یا دو بـار اشـتباه کننـد ولـی بالاخره راه خـود را پیـدا می‌کننـد. شـما می‌دانیـد کـه مـردم تمـام روز در رسـانه‌ها حاضـر می‌شـوند و چیزهایـی حتـا غیرقابـل بـاور می‌گوینـد. سـایر حـوزه‌ها پر از اشـتباهات مردهـا اسـت. زنان هم می‌توانند با تلاش و پشـتکار و تمریـن کـردن موفق شـوند.

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
چندهمسری
هزار و یک شب

چندهمسری؛ پاداش زنی که با پول معلمی خرج دانشگاه شوهرش را داد

16 دلو 1401

مروارید در تمام قریه یگانه دختری بود که بیشترین خواستگار را داشت. او دختر باسواد بود و در امور منزل هم به قول زنان قریه، از هر انگشتش هنر می‌بارید. همه می‌خواستند مروارید عروس‌شان شود.

بیشتر بخوانید
زنی که باربار زندگی می‌سازد
هزار و یک شب

زنی که باربار زندگی می‌سازد

13 دلو 1401

گل‌واری 25 سال پیش به خدادا، پسر همسایه‌اش دل می‌بندد و قصه‌ی دلدادگی‌شان نقل مجلس محله می‌شود. قدرت این دلدادگی هردو را به‌هم می‌رساند. پس از دو سال زندگی مشترک، همراه با شوهر و خانواده‌ی...

بیشتر بخوانید
نجمه
هزار و یک شب

زنی که برای آینده‌ی دخترش خانه را ترک کرد

17 دلو 1401

نجمه را در پانزده سالگی به شوهر دادند. خودش می‌گوید به راستی مرا به شوهر دادند، من چیزی از ازدواج نمی‌دانستم.شانزده ساله بود که دختری به دنیا آورد و اسمش را گلنار گذاشتند.

بیشتر بخوانید
ازدواج مجازی
هزار و یک شب

چهار سال ازدواج در فضای مجازی

11 دلو 1401

زندگی در منطقه‌ی اعیان‌نشین شهر کابل به خوبی پیش می‌رفت. بدون هیچ محدودیتی به مکتب رفتم و درس خواندم و برای خودم رویاهایی بافته بودم.

بیشتر بخوانید
زن چهارم
هزار و یک شب

روزی که زن چهارم پدرم پسر زایید

8 دلو 1401

پدرم پسر می‌خواست. او همیشه آرزو می‌کرد که پسردار شود. برای همین چهار بار ازدواج کرد. هیچ‌کس نمی‌توانست با او مخالفت کند. همین‌که حرفی می‌زدیم به دهان ما محکم می‌کوبید.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل، بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
EN