ام البنین محمدی
ماجـرای راضیـه پناهـی و خانـواده اش، پـس از شـهادت بـرادرش، حسـین در چهـارراه زنبـق کابـل بـر سـر زبـان هـا افتـاد. او کـه محصـل اسـت و تنهـا نان آور خانـواده شـان را (برادر) از دسـت داده بـود، بایـد مسـئولیت زندگـی خـود و پـدر و مـادر پیـراش را هـم برعهـده مـی گرفـت. وعده های توخالی بسـیاری از کاربـران شـبکه هـای اجتماعـی بـا او همـدردی کردنـد و رسـانه هـای داخلی هـم از او مصاحبـه گرفتند. او به گزارشـگر نیمـرخ مـی گویـد که بـرای یک مـاه، بسـیاری از مقامهـا بـه خانـه شـان امدنـد و برخـی از آنهـا بـا شـیوه توهین آمیـز، بـا خانـواده راضیـه، رفتـار کردنـد. عـده ای هم بـا پدر و مـادر پیـرش عکـس گرفتنـد و در فیسـبوک گذاشـتند. بـا نوشـتن متـن هـای بلند، ادعـای حمایـت از خانـواده راضیه رامطـرح کردنـد و رفتند. امـروز راضیـه مانـده اسـت و منـت کمکـی کـه هیـچ وقـت انجـام نشـد. از آن رفـت و آمدهـا و وعـده هایـی کـه بـه او و پـدرش کـه بخاطـر سـکته مغـزی فلـج شـده و مـادر ناتوانش خبـری نیسـت. راضیـه روزهایـی را بـه خاطـر مـی آورد کـه بـرادرش هنـوز زنـده بـود و بـرای او فقـط بـرادر نبـود، پـدر و بهتریـن رفیـق بـود و ضایعـه مـرگ بـرادر بـرای او درد مضاعفـی را بوجـود اورد امـا بـا ایـن حـال راضیـه مـی گوید کـه بـه اینـده امیـدوار اسـت و بـاور دارد کـه دوبـاره امیـد و لبخنـد را بـه خانـواده بـاز میگردانـد. بگفتـه وی، اگـر امنیـت تامین شـود و مـردم دغدغه مـردن را نداشـته باشـند و فرصتـی بـرای فکـر کـردن در مـورد زندگی داشـته باشـند؛ بـدون شـک، زنـان در رده مـردان توانای شـان را می تواننـد ثابـت کننـد و در جامعـه، موثـر و تاثیـر گـذار باشـند امـا بـا توجـه بـه وضعیتـی کـه مـا هـر دقیقـه، براسـاس شـانس زنـده هسـتیم، بجـای فکر وتـاش در مـورد حضور و توانمنـد سـازی زنـان، بـه ایـن فکر مـی کنیـم که چه سـاعتی صـدای انفجـار بلنـد مـی شـود و مـا بـرای همیشـه نابـود مـی شـویم؛ ذهـن مـان را مشـغول می کنـد و نمی توانیـم بـه آنچـه کـه میخواهیم، برسـیم.