شـاه گل رضایـی لیسـانس حقـوق وعلـوم سیاسـی و ماسـتر پالیسـی و اداره عامـه از دانشـگاه کابل اسـت. وی قبل از آنکـه به عنـوان نماینده مـردم در پارلمـان انتخاب شـود، مدیر یک لیسـه نسـوان در ولسـوالی جاغـوری ولایت غزنـی بود. حـالا دو دوره اسـت که به عنـوان نماینده مـردم در مجلـس نمایندگان حضـور دارد.
بانـو رضایـی درولایت غزنـی وضعیـت زنـان چگونه اسـت، بخصوص دسترسی زنان بـه تحصیـل و حضورشـان درعرصه هـای اجتماعی و اقتصـادی؟
در ولایت غزنی در دو بخـش مـی تـوان وضعیت را بررسـی کـرد. از یک طـرف در ولسـوالی های امـن زمینه فراهم اسـت بـرای حضـور دختران در مکاتـب و نهادهـای تحصیلـی و در خیلی از مـوارد مدیریت مکاتـب هـم توسـط بانـوان صـورت مـی گیـرد و همینگونـه درعرصه هـای دیگرنیـز زنان می تواننـد فعالیـت کننـد، امـا از طـرف دیگـر ولسـوالی هـای نـا امـن اسـت. متأسـفانه درایـن ولسـوالی هـا حتـا زمینـهی رفتن دختران در مکتـب وجـود نـدارد. متأسـفانه ناامنـی تأثیر گـذار بـوده حتـا در ذهنیـت آدمهـا. در ولسـوالی هـای امـن، ذهنیـت مـردم حضـور زنان در مکاتـب، تحصیـل و مسـایل دیگـر را پذیرفتـه اسـت. مثلا در ولسـوالی جاغـوری، مالسـتان و ناهـور، زنـان فعالانه حضـور دارنـد، امـا در ولسـوالی هایی ماننـد: اندر، گیالن و رشـیدان هیـچ زمینـه ای حتـا بـرای فراگیـری تعلیمات ابتدایـی وجـود نـدارد. از لحـاظ اقتصـادی بازهـم موضـوع امنیـت تأثیرگـذار اسـت. در ولایت غزنـی وضعیتی را کـه ما بتوانیـم اقتصاد منحصر بـه فـرد زنـان تلقـی کنیم، وجود نـدارد. هر چند شـغل معلمـی و این کـه یک خانم مدیریـت یـک مکتـب را بـه عهـده دارد، مـی توانـد در اقتصـاد خانواده هـا تأثیرگذار باشـد، امـا راهکارهایـی را کـه بتوانیم در مورد سـطح اقتصـادی زنان در ولایت غزنـی تعریف کنیم، وجـود ندارد.
اگـر در مـورد تحصیـل، کیفیـت تحصیلـی و خروجـی هـای مراکـز آموزشـگاه هـای عالـی به گونه ی گسترده تـر بحـث کنیـم. مثلا در دهـهی چهـل، دانشـجویان دانشـگاه کابـل کسـانی هسـتند کـه پنجـه در پنجـهی حکومـت علیـه حاکمان مسـتبد مبـارزه مـی کننـد. امـا حـالا مراکـز تحصیلات عالـی دولتـی در انحصـار افراد قرار گرفته که یـک دانشـجو، آخریـن راه نجـات خودش را، خودکشـی فکـر مـی کنـد و بـه حیـات خـودش در دانشـگاه پایـان مـی دهـد. شما به عنـوان وکیـل مردم چـه نظـری در ایـن مـورد داریـد؟
ایـن را در چنـد بعـد مـی تـوان بررسـی کرد. یـک بعـد از آدرس مردم افغانسـتان اسـت. در خیلـی از مناطـق، مـردم بـا وضعیـت اقتصـادی ضعیـف، امـا تـمام تلاش شـان را انجـام مـی دهنـد تـا دختران شـان را روانـه ی درس و تحصیـل نمایند. مثلا دختری کـه از دورتریـن نقطـه ی بدخشـان مـی آیـد، دختری کـه از ولسـوالی لعـل و سرجنگل می آیـد. دختری کـه از دورتریـن نقطـهی دایکندی می آید وانگشـت شمار دخترانی را از هلمنـد، قندهـار و امثـال آنهـا داریـم، ایـن یـک بخـش کار اسـت. یعنـی روند کلی طوری شـکل گرفته اسـت کـه درجریان یـک ونیم دهه ی گذشـته زمینـه فراهم شـد بـرای تحصیل زنـان و حضور آنها در دانشـگاه ها.. ولی مـی ماند بحـث مدیریت دانشـگاه های دولتـی. درمدیریت دانشـگاه هـای دولتـی مـن همـواره گفتـه ام کـه مشـکل وجـود داشـته و جـدا مایـه ی نگرانـی اسـت. داسـتان تلـخ زهـرا خـاوری کـه هفتـه ی قبل اتفـاق افتاد، نشـانی از یک واقعیـت پنهـان در درون جامعـه ی دانشـگاهی افغانسـتان اسـت و ایـن تنهـا مـوردی نیسـت. قضایـای دیگـری هـم قبلا اتفـاق افتـاده اسـت. بـه طـور نمونه قضیـه ای کـه شـش سـال پیـش در لیلیـه دانشـگاه کابـل اتفـاق افتـاد. درهمان زمـان مـن نگرانـی هـای عمیق خـود را با شـخص وزیـر تحصیلات عالـی بیـان کـردم. متأسـفانه دانشـگاه هـای دولتـی افغانسـتان، رویکـرد نوگرایانه یـا رویکردی که متناسـب بـا شرایـط موجـود باشـد را نتوانسـته خلـق کنـد. هنـوز هـم مـا احترام داریـم بـه پوهاندهایـی کـه در سـطح دانشـگاه هـای دولتی تدریـس می کنند و ریش سـفیدانی کـه در مـورد تحصیـل تصمیـم مـی گیرنـد، امـا هرچیـز یک زمـان مشـخص دارد. مـا جوانـان تحصیـل کـرده بـا مدارک تخصصـی را از نقـاط مختلـف کشـور داریـم، امـا متأسـفانه هنـوز دروازه ی مراکـز تحصیلات عالـی بـه روی جوانانـی کـه مجهزبـه دانـش مـدرن هسـتند و تـوان اسـتفاده از تکنالـوژی امـروزی را دارنـد، بـاز نشـده اسـت. مـا صحبتی داشـتیم بـا وزارت تحصیلات عالـی. تأکیـد کردیـم کـه آهسـته آهسـته بایـد زمینـه بـرای کادرهایی فراهم شـود که بـا دانـش مـدرن مجهـز هسـتند. بهتر اسـت بجـای چپتر پنجـاه سـال پیـش از دانـش، تکنولـوژی و ابزارهـای ارتباط بـا دیگـر جهـان اسـتفاده شـود. باید زمینـه ی تغییـر کیفی در دانشـگاه هـا به وجود بیاید. متأسـفانه ارادهی سیاسـی بـه خصـوص در قسـمت تغییـر در تحصیلات عالـی هنـوز هـم شـکل نگرفتـه اسـت و نتیجـه ی آن قربانـی شـدن افـرادی ماننـد زهـرا خـاوری اسـت کـه بـا رد شـدن پنـج بار پایـان نامـه اش و برخوردهایـی کـه بـا او صـورت مـی گیرد، بـه سرنوشـتی دچـار مـی شـود کـه روان جمعـی جامعـه را بـه درد مـی آورد. فکـر مـی کنـم تـا زمانـی کـه ایـن رویکـرد وجـود داشـته باشـد. بهبـودی در وضعیت تحصیلات عالی بـه وجـود نخواهـد آمـد. در نتیجـه مـی خواهـم بگویـم کـه حضـور زنـان درعرصـه تحصیلات عالـی خـوب شـده اسـت گرچـه چیـزی کـه انتظـار می رفت شـاید نباشـد. هنـوز هم افـراد زیـادی واجـد شرایـط درس و تحصیلات عالـی، در گوشـه هـای مختلـف افغانسـتان وجـود دارند که به نسـبت وضعیـت بـد اقتصـادی، مشـکلات خانوادگـی و محدودیـت هـای اجتماعی، نمیتواننـد حضـور پیـدا کننـد. ازطـرف دیگـر همیـن وضعی کـه وجـود دارد، درسـت مدیریت نمی شـود. بـه دلیـل ضعـف و تعصبـی کـه در مراکـز تحصیلات عالـی وجـود دارد و همیـن باعث شـده اسـت که مـا نتوانیم از دانـش مـدرن اسـتفاده کنیـم. مـن کسـی هسـتم کـه لیسـانس و ماستری خـود را در دانشـگاه کابـل خوانـده ام و آگاهـم از مشـکلاتی کـه در آنجـا وجـود دارد. البتـه یـاد کـردن از مشـکلات بـه معنـای نادیـده گرفتن زحمات اسـتادان کـه واقعـا زحمـت مـی کشـند، نیسـت. بلکـه بـه ایـن معناسـت کـه رویکـرد مـا بـه تحصیلات در افغانسـتان چگونـه اسـت. اصلا تـا وقتی کـه یـک تغییر جـدی در نوع مدیریـت تحصیلات عالـی در افغانسـتان بـه وجـود نیایـد، مـا همچنـان دچـار مشـکل خواهیم بـود و این جـدا مایه ی نگرانـی اسـت.
آیـا دلیـل این ضعـف تعصـب و درعین حـال راه نیافتن کادرهـای تحصیـل کـرده و متخصـص بـه دانشـگاه هـا کـه شما ازآنهـا صحبـت کردیـد، تاثیر تفکر حاکم مردسالارانه در آموزشـگاه هـای عالـی افغانسـتان اسـت یـا دلایل دیگـری وجود دارنـد؟
یک بخـش قضیه چیـزی اسـت کـه شما گفتیـد. البتـه مـن رد نمی کنـم که از تجـارب و دانـش اسـتادان بـا سـن هـای کلان اسـتفاده نشـود. مـن بـاور دارم کـه معیارهایـی غیـر از معیارعلمـی باعـث جلوگیـری از ورود کادرهـای جـوان و تحصیلکرده در دانشـگاه هـا شـده اسـت. معیارهایی ماننـد قـوم و اینکه از کـدام ولایت باشـی و امثـال اینها. درحالی که در دانشـگاه هـا بایـد بـه دانـش و تخصـص آدم هـا اهمیـت داده شـود و علـم آدم هـا معیـار باشـد. جریـان از گذشـته تـا حـاال طـوری اسـت کـه حتـا در سرمایـه گـذاری روی نسـل جوان افغانسـتان نـگاه قومـی و تبـاری وجـود دارد. ایـن نـگاه قومـی و تعصـب سـبب مـی شـود کـه یـک تعـداد زمینـه ی حضـور در تحصیلات عالـی پیـدا نکننـد.
شما بـه حیث وکیـل مـردم در پارلمان بـرای مبـارزه بـا تبعیـض بـه خصـوص بـرای مبـارزه بـا تبعیـض جنسـیتی چه کارهایی را انجـام داده اید؟
من همیشـه جزئـی از صداهایـی بـوده ام کـه در مـوارد مختلف بلنـد شـده اسـت. در قسـمت قوانیـن همیشـه تلاش مـا ایـن بـوده اسـت کـه نـگاه برابـر و عادلانه را خلـق کنیـم؛ زیـرا قوانیـن تضمیـن کننـدهی برابـری در سـطح جامعـه اسـت. وقتـی کـه برابـری مطـرح شـد، برابـری جنسـیتی هـم یـک بخـش از همیـن قضیـه اسـت. همـه مـی داننـد کـه در جریـان هـای عدالـت خواهـی نـه تنهـا در حـوزه ی زنـان بلکـه در تمام حـوزه هـای اجتماعی وقتـی جریـان عدالـت خواهـی شـکل گرفته اسـت، من جزء کسـانی بوده ام کـه حاضر شـده ام ریسـک بپذیـرم و صدایـی از آدرس مـردم افغانسـتان باشـم. در قانـون اساسـی افغانسـتان، در مـاده ۲۲ گفتـه مـی شـود: «شـهروندان افغانسـتان دارای حقـوق یکسـان و مسـاوی مـی باشـند و هـر نـوع تبعیـض بیـن اتبـاع افغانسـتان ممنـوع اسـت.» بـه همیـن خاطـر ما ملـزم هسـتیم که بـرای حقـوق برابر شـهروندان افغانسـتان تلاش نماییـم، ولـی بـا آن هم، مـن جامعهی افغانسـتان را هنـوز هـم یـک جامعـهی قبیلـهای مـی دانـم. نـگاه هـای تنـگ نظرانـهی قومـی و شـکاف هـای عمیـق در ایـن مورد وجـود دارد.
آیـا زنـان در مجلس نمایندهگان توانسـته انـد بیـرون از اختلافات قومـی، سـمتی و ولایتی، یـک آدرسکلان از زنان باشـند و در مـواردی هماهنگ حرکـت کننـد؟
در پارلمان هـم اکثر زنـان تلاش شـان بـر این بوده اسـت کـه در قسـمت خانـم هـا هماهنگی لازم را داشـته باشـند. موضوعـات مربـوط بـه زنـان کـه مطـرح شـده، یکدسـت و یـک صـدا حمایت کـرده انـد. ایـن یعنـی همان هویـت کلان زنـان. امـا در خیلـی از مـوارد دیگـر، بـاز اختلاف دیـدگاه هـا وجـود دارد. مـا نمی توانیـم ۶۹ وکیل زن را در یـک گـروپ مشـخص داشـته باشـیم. شـخصا خـودم مخالـف بـا ایـن دیـدگاه هسـتم. بـه ایـن معنـا کـه وقتـی مـا حـوزه هـا را جداگانـه تعریـف کردیـم، خودمـان تبعیـض قایـل شـدیم و عملا تفـاوت اندیشـی را در سـطح جامعـه نهادینـه سـاختیم. مثلا وقتـی موضوع خشـونت علیـه زنان مطـرح مـی شـود، همـه منتظرنـد کـه یـک زن بایـد صـدا بلنـد کنـد. ولـی وقتـی بحـث اقتصاد مطـرح می شـود، باز ایـن موضـوع بایـد کاملا مردانـه باشـد. مـن بـا یـگ نـگاه عمیـق تـر مـی خواهـم بررسـی کنـم کـه تـا زمانـی کـه مـا بـرای همـه ی موضوعـات، حوزه ی یکسـان تعریـف نکنیم، تبعیـض جنسـیتی را در افغانسـتان، شـاهد خواهیـم بـود. مثلا بحـث سیاسـت تـا حـدی مردانـه بـوده اسـت، بحـث احـزاب سیاسـی و رهبری احـزاب، بحـث مردانه اسـت. اما برعکـس وقتـی بحـث خشـونت علیه زنـان مطرح می شـود، ایـن را بایـد تنهـا زنـان دادخواهـی کننـد. درحالیکـه بحث خشـونت علیـه زنـان یـک معضل اجتماعی اسـت و مربوط بـه همـه ی جامعه می شـود. من از ریشـه مخالـف این نوع برخـورد هسـتم؛ زیـرا عملا مـا تبعیـض و متفـاوت بـودن را نهادینـه مـی کنیـم. مـن تأکید می کنـم که هیچ حـوزه ای حداقـل در فعالیـت هـای اجتماعـی، نبایـد زنانـه و مردانـه تعریـف شـود. مثلا وقتـی معضلـی بـه نام مـواد مخـدر یک معضـل اجتماعـی اسـت و از مـردم قربانـی مـی گیـرد، چرا خشـونت علیـه زنـان یـک معضـل اجتماعی، قلمـداد نمیشـود؟ چـرا همـه بـه عنـوان یـک مشـکل مربـوط بـه زنـان ِ بـه آن نـگاه مـی کننـد؟ درحالیکـه ایـن مشـکل، مشـکل جامعـه ی افغانسـتان اسـت یـا عـدم حضـور زنـان درعرصـه هـای مختلـف و عـدم اسـتفاده از حضـور و توانمنـدی زنان درعرصه های مختلف، مشـکل جامعه ی افغانسـتان اسـت و مـا بایـد بـه عنـوان یـک مشـکل کلان اجتماعی بـه آن نـگاه کنیـم و راه حـل بسـنجیم. متأسـفانه سـاختار جامعـه ی افغانسـتان مشـکل را منحصرا زنانـه مـی سـازد و فرصت هـا را تلاش برایـن اسـت کـه مردانـه تعریـف کنـد. بایـد فرصـت هـا دراختیار همه باشـد و هم مشـکلات، مشـکلات اجتماعی اسـت وهمـه بایـد درصـدد پیـدا کـردن راه حلـی بـرای آن باشـند. وقتـی زنـان افغانسـتان وارد فعالیـت مـی شـوند، همان نیمـه ی غیرفعـال جامعـه، شروع بـه حرکـت مـی نماید و ایـن به سـود همـه ی مردم افغانسـتان اسـت. مثلا مـن بـه عنـوان یـک زن، هیچـگاه دوسـت نـدارم تنهـا صـدای زنـان افغانسـتان باشـم. بلکـه مـی خواهـم مـا بـه عنـوان قانـون گـذاران و کسـانی کـه در عالـی ترین سـطح تصمیـم گیـری و سیاسـت گـذاری کشـور قـرار داریـم، باید بفهمیـم کـه در اقتصاد کشـور چـه می گذرد و پروسـه های کلان ملـی چگونـه مدیریـت مـی شـود؟ سیاسـت خارجـی مـا چگونـه اسـت؟ مـن درسـخرانی هایـم همیشـه یـاد آور ایـن نکتـه شـده ام کـه مـا بایـد نـگاه هـا را توسـعه بدهیـم. اسـتفاده از ظرفیـت و توانایـی زنـان را بـه معنـای اسـتفاده از نصـف جامعـهی افغانسـتان، بدانیـم. بـدون اسـتفاده از توانایـی زنـان، تغییـر وضعیـت جامعـه ناممکـن اسـت.
آینـدهی مشـارکت سیاسـی زنـان را چگونـه پیش بینی مـی کنیـد؟
مـن معتقد به این هسـتم کـه زنان افغانسـتان دریک و نیم دهه ی گذشـته، دسـتاوردهایی را داشـته اند. حضـور و مشـارکت زنـان در عرصـه هـای فعالیت سیاسـی، اجتماعی، نهادهـای جامعـه مدنـی و رسـانه هـا، حضـور دختر خانـم هـا در مکاتـب و دانشـگاه هـا، دسـتاوردهای مهـم زنـان در افغانسـتان اسـت. ولـی بـه هیـچ عنـوان مـن ایـن دسـتاوردها را کافـی نمیدانـم. بلکـه بـه ایـن بـاور هسـتم کـه دسـتاوردهای زنـان درافغانسـتان شـکننده اسـت. کارهـای جـدی و بنیـادی ای کـه بـرای آینـده و مشـارکت زنـان صـورت می گرفتنـد، صورت نگرفتـه اند. در جریان چند سـال گذشـته متأسـفانه رویکرد در افغانسـتان ایـن بـوده که بعضی از منادها برجسـته سـاخته شـود. مثال روز جهانـی زن درلوکـس تریـن هتـل هـا گرفتـه می شـود و فشـنی ترین برنامه ها روی دسـت گرفته می شـود. ولی کار اساسـی ای که بتواند تضمین کننده ی مشـارکت و حضور آینـده ی زنـان درعرصه های مختلف باشـد، صـورت نگرفته اسـت. وقتی هنوز خشـن ترین، وحشـت ناکرتین خشـونت علیـه زنـان در نقـاط مختلـف افغانسـتان اتفـاق مـی افتـد، وقتـی زنـان تیربـاران مـی شـوند، دره زده می شـوند، وقتی در دورتریـن نقـاط زنـان مجبـور بـه خود سـوزی می شـوند، ایـن هـا را بایـد بـه عنوان یـک واقعیـت پذیرفـت. یعنی یک واقعیـت جامعـه ی افغانسـتان، دسـتاورد هایـی اسـت کـه زنـان در۱۵ سـال گذشـته داشـته انـد و یـک واقعیـت دیگر در کنـار ایـن، خـود سـوزی هـا و نگرانـی هایـی اسـت کـه هنوزهـم وجـود دارد. بنابرایـن نشـان دهنـده ی ایـن اسـت کـه مـا هنوزهم وضعیت زنان را درافغانسـتان، شـکننده می بینیـم.. حتـا مذاکـره بـا طالبـان اگـر بـه درسـتی مدیریـت نشـود، مـی توانـد یـک عنصر محدودکننـده در قبـال زنان باشـد. برداشـت مـن این اسـت که ممکن اسـت یـک روزی حمایت جامعـه ی جهانـی نباشـد، شما مـی فهمیـد کـه بعضـی از حمایت هـای جامعـه جهانـی مشروط بـه حضور و مشـارکت زنـان صـورت مـی گیـرد. ممکـن اسـت یـک روز چنیـن تضمینـی وجـود نداشـته باشـد. آیـا هنوزهـم باورمنـد ایـن هسـتیم کـه ایـن عرصـه ی فعالیت بـرای زنان بازخواهـد بـود؟ بدیـن خاطراسـت کـه مـن نگرانـم و به این بـاورم کـه وضعیـت زنـان در افغانسـتان، شـکنندگی خـاص خـود را دارد. و اگـر تلاش بیشتر و ریشـه یـی تـر صـورت نگیـرد، ممکـن اسـت ایـن دسـتاوردها روزی کمتر شـوند.
جدایـی از دولـت و جامعـه ی جهانی، خـود زنان چقدر ارزش محـور حرکـت کـرده انـد تـا ایجـاد کننـده ی وضعیتـی باشـند کـه ایـن شـکنندگی کمتر شـود؟
مـا نمی توانیـم همـه ی زنـان در افغانسـتان را در یـک کتـه گـوری ببینیـم. فرامـوش نکنیـم کـه هـم جامعـه جهانـی وهـم دولـت افغانسـتان، در حمایت از حضـور و مشـارکت زنـان، شـعارگونه عمـل کـرده و متوسـل به کارهـای بنیادی نشـده انـد. اکثریت نهادهـای مرتبـط بـه زنـان، پـروژه محورعمـل کـرده انـد. ایـن عملکـرد سـبب شـده اسـت کـه کارهـای بنیـادی صـورت نگیرنـد. وزارت امـور زنـان و زنـان فعـال در عرصـه ی سیاسـت بـه شـمول وکلا وغیـر وکلا و وزرا همـه بـه یـک شـکلی نتوانسـته اند یـک کار بنیـادی یا نهضـت خودجـوش زنـان راه بـی انـدازد که این نهضـت تبدیل شـود به یک نهـاد تضمیـن کننـده ی حضـور سیاسـی و مشـارکت زنـان در آینـده تـا از شـکنندگی جلوگیـری شـود. مثلا وزارت امـور زنـان انـدک تریـن انتظـاری کـه از آن وجـود داشـت، ایـن بـود که چـون جزئـی از بدنـه ی اجرایی دولت اسـت بایـد یـک راهـکار بنیـادی را در نهادهـای افغانسـتان مـی سـنجید. امـروز بیشتر از صـد هـزار مسـجد در وزارت حـج و اوقـاف ثبـت و راجستر شـده اسـت. وزارت امورزنـان مـی توانسـت در هماهنگی بـا وزارت حـج و اوقـاف کـه هـر دو اجـزای بدنـه ای به نـام کابینه هسـتند، کارهـای بنیادی تـر وتغییـرات ریشـه ای تـر را در افـکار و اذهـان جامعـه ی افغانسـتان خلـق کننـد. ولـی از چنیـن فرصـت هایـی اسـتفاده نشـد. وزارت امورزنـان درهمـکاری بـا وزارت حـج و اوقـاف چنـد کار را مـی توانسـت انجـام دهـد. یکـی جایـگاه حقوقـی زنـان را درافکارعمومـی تشریح مـی کرد و بیـان مـی کـرد که خشـونت علیه زنـان از منظر دیـن و مقدسـات یعنی چه. یـا کار دیگـری کـه ایـن وزارت می توانسـت انجام دهـد، تغییر در نـوع نگاه جامعـه نسـبت بـه زنـان بـود. بلی روز محو خشـونت علیـه زنـان، وزارت امور زنـان برنامـه ی کلان مـی گیـرد، سیاسـیون را دعـوت مـی کنـد، سـخنرانی هـا انجـام مـی شـود. ولـی زنی کـه در دورتریـن قریـه ی افغانسـتان زندگی مـی کنـد، اصلـن خبر ندارد که روز زن چیسـت و او نمی داند که درسـطح ولایت ریاسـتی بـه نام امورزنـان وجـود دارد. تنها چیزی کـه آن خانم حس کـرده ایـن اسـت کـه هیـچ مرجعـی بـرای شـنیدن صدایـش وجـود نـدارد. وزارت امـور زنـان بایـد طـی چند سـال گذشـته راهـکاری را برای رسـیدگی بـه زنـان در دورتریـن نقـاط کشـور درنظـر مـی گرفـت. موضـوع دیگـر ایـن بـود کـه ایـن وزارت مـی توانسـت حمایت خلـق کنـد، از زنان کـه در عرصه هـای مختلف فعـال هسـتند. مثلا داسـتان بسـیار قبیـح را کـه چنـد دیر پیـش در وزارت دفـاع شـاهد بودید، زنـان کارمند مصونیت ندارنـد. دراینجا وظیفـه وزارت امـو زنـان چیسـت؟ چندسـال پیـش زمانـی کـه روی قانـون تشـکیلات اساسـی دولـت بحـث صـورت مـی گرفـت، مـن از جمله کسـانی بـودم کـه از موجودیـت وزارتـی بـه نـام وزارت امورزنـان دفـاع کـردم. تعریف وزارت امـور زنـان پیـش مـن، چتر حمایتی کلان بـرای زنـان افغانسـتان اسـت. امـا متأسـفانه ایـن وزارت نتوانسـته اسـت چتری برای حمایت زنان در افغانسـتان باشـد. بـه همیـن خاطراسـت کـه مـن دسـتاوردهای زنـان در افغانسـتان را شـکننده مـی دانـم. البتـه پارلمان افغانسـتان هـم مـی توانسـت کارهـای جـدی تـری را به خصوص در راسـتای بسـیج زنـان انجام دهـد. امـا نکردنـد یـا نتوانسـتند در ایـن قسـمت کاری انجـام دهنـد. بـه هرحـال مـا تلاش داریـم تا زمینـه ی کارهای بنیـادی تر فراهم شـود، اما تا زمانـی کـه معافیـت از مجـازات و عـدم تطبیـق قوانین وجود داشـته باشـد. خشـونت هـم وجـود خواهد داشـت.