نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

پوهنمل شهلا فرید، از دانشگاه کابل لیسانس و ماستری دارد. همچنان استاد برحال در دانشگاه کابل و عضو شورای عالی صلح است. استاد فرید می‌گوید:«من اگر قوی هستم یک زنم و با زنانگی‌ام همان توانایی‌ها را دارم، لذا مرا با هویت خودم تعریف کنید. اگر مردی از صفات زنانه خجالت می‌کشد من هم از صفات مردانه خجالت می‌کشم.»

زن در بین چادری یک موجود عاطل و باطل هست

  • نیمرخ
  • 18 جدی 1396

گفت‌وگو: ریحانه رها

ریحانه رها: خانم فرید، تشکر از اینکه وقت گذاشتید، کمی از خود و گذشته‌ی تحصیلی و کاری تان برای مخاطبان نیمرخ بگویید.

شهلا فرید: تشکر از شما! من در یکی از ولایات شمالی افغانستان در فاریاب به دنیا آمدم. در زمانی که من پا به جهان گذاشتم هیچ زن و دختری در آنجا باسواد نبود. من نیز دختر همین ولایت بودم، اما چون پدرم یکی از روشنفکران وقت خود و باسواد بود، آرزو داشت فرزندانش درس بخوانند. در آن زمان کمتر زمینه برای درس خواندن دختران فراهم بود. با این حال اولین دخترانی که توانستند در فاریاب درس بخوانند از اعضای خانواده، ی ما بودند. پدرم هیچ وقت تفاوت بین دختران و پسران خود قایل نمی‌شد، بنابراین وقتی من به سنی رسیدم که باید درس می‌خواندم بدون کدام مانع توانستم به مکتب بروم و از همان امکانات که در آنجا وجود داشت استفاده کنم. بعد از اتمام دوره‌ی ابتدائیه پدرم خواست فقط به خاطر درس ما از فاریاب به جوزجان کوچ کنیم. وقتی به جوزجان آمدیم من و خواهرم که سه سال بخاطر نبود لیسه از درس خواندن عقب مانده بودیم، شامل مکتبی به نام «لیسه خدیجه جوزجانی» شدیم و بعد فراغت از آنجا در امتحان کانکور من و خواهرم اولین کسانی بودیم که وارد دانشگاه شدیم. او توانست به طب معالجوی کامیاب شود و من در دانشکده‌ی حقوق دانشگاه کابل راه یافتم. در آن سال ما بلندترین نمرات را در کانکور اخذ نموده به کابل آمدیم. در آن روزگار دانشگاه کابل اکادمیک‌تر و بهتر از این‌روزها بود، در داخل دانشگاه بحث آزار و اذیت جنسی وجود نداشت و برخوردها در سطح فضای دانشگاهی بود.

از چگونگی قبولی استادی تان در دانشگاه بگویید و همچنان چه انگیزه‌ای باعث شد که تدریس را انتخاب کنید؟

من از اوایل به تدریس علاقه داشتم. زمانیکه فارغ شدم تمام شرایط قانونی را برای استاد شدن داشتم، اما چون در آن دوران حزب دموکراتیک خلق افغانستان حاکم بود، شخص درخواست کننده برای تدریس باید عضویت حزب خلق را می‌داشت ولی من این مشخصه را نداشتم، لذا نتوانستم جزئی کادر علمی دانشگاه کابل شوم، لذا در کورس استاج قضا شامل شدم و این کورس را نیمه‌تمام ترک نمودم. چون در کابل جنگ شروع شد و من مجبور شدم به جوزجان برگردم که فامیل نیز آنجا بود. مدت یکسال را بیکار بودم و بعد یکسال نامزد شدم و ازدواج کردم. دوباره کابل آمدم و اقدام نمودم که در قضا به کارم ادامه بدهم، مدتی را به عنوان قاضی کار کردم اما نظر به مشکلات آنزمان نتوانستم ادامه بدهم. وضعیت روز به روز خراب می‌شد. دوباره کابل را ترک نمودم و به ولایت فاریاب برگشتم. در فاریاب به عنوان معلم شروع به کار کردم. بعد از شش ماه وضعیت در فاریاب به صورت کامل خراب و تمام مکاتب بسته و جنگ شروع شد. دوباره به کابل برگشتم و در لیسه «افشار» شروع به تدریس نمودم. با تمام سختی‌ها تقریبا هفده سال معلمی کردم. بالاخره بعد از هفده سال معلمی در سال ۱۳۷۴ خورشیدی یک دانشگاه خصوصی به نام «امهات‌المومنین» که مربوط تنظیم حزب جمعیت وقت بود شروع به فعالیت نمود و من در آنجا به حیث استاد حقوق شروع به کار نمودم. مدتی در آنجا کار کردم و بعد از روی کار آمدن طالبان در سال ۱۳۷۵ دانشگاه مسدود شد و به اجبار شش سال را در خانه سپری نمودم. بعد از شش سال با بهتر شدن اندک اوضاع وزارت تحصیلات عالی اعلان نمود که استادان دانشگاه «امهات‌المومنین» می‌توانند در وزارت تحصیلات عالی راجستر شوند. تا آنوقت این دانشگاه منحل شده بود بنابراین استادانش را پس از سپری نمودن امتحان به دانشگاه کابل جذب می‌نمودند. تعداد ما زیاد بود اما بعد از امتحان تنها سه نفر از خانم‌ها در دانشکده‌ی حقوق راه یافتیم.

فکر می‌کنید حضور استادان زن در نظام آموزشی افغانستان چقدر برای حضور زنان و دختران در تحصیلات مفیده بوده است؟

قوانین حاکم در افغانستان قید نکرده که تنها مردان می‌توانند استاد باشند. اما با اینهم ما زنان استاد کم داریم. به صورت قطعی حضور زنان برای دختران مایه‌ی دلگرمی است. زمانیکه من در دانشگاه کابل شروع به تدریس نمودم، در دانشکده‌ی حقوق تنها چهار نفر استاد خانم بودیم. مدت زمانی‌ را که طالبان حاکم بودند ما به طور کامل از جامعه حذف شده بودیم، وقتی دوباره فرصت ایجاد شد، من اولین زن بودم که در دانشگاه کابل و فضای بیرون از آن بدون چادری به بیرون آمدم. در آنزمان دختران همه با چادری به دانشگاه می‌آمدند. از روز‌ اول که من بدون چادری آمدم در روز دوم و سوم به تدریج استادان دیگر نیز چادری شان را انداختند، این نشان دهنده‌ی جرأت بخشیدن حضور زنان در کنار همدیگر است. ما چادری را انداخیتم، اما انداختن چادری به معنای دور انداختن حجاب نبود. ما حجاب عرفی جامعه را داشتیم ولی چادری برقع نمی‌پوشیدیم.

وقتی تا این اندازه پوشیدن چادری برای تان ناخوشایند بود می‌توانید یک خاطره‌ی تلخ تانرا از پوشیدن آن بگویید؟

بله، من خاطراتی بسیار بدی از چادری دارم. از جمله دختر کلان من وقتی به سن بلوغ رسید، زمانیکه برای اولین بار من به او چادری پوشاندم مریض بود و می‌خواستم پیش داکتر ببرم. در بیرون رفتن چادری دور پایش پیچید و او محکم به زمین افتاد. هرگاه که یک چنین اتفاق می‌افتاد مردان خیز می‌زدند و زنانرا بلند می‌کردند. در آنروز به من ثابت شد مردانیکه در جامعه فساد را خلق می‌کنند این برایشان مهم نیست که زن چادری داشته باشد یا نداشته باشد. چون حتا وقتی که من چادری می‌پوشیدم هم از سوی مردان مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتم. در ضمن، من با چادری خودم را قید حس می‌کردم و آنرا کسر شأن برای زنان افغانستان می‌دانستم، چون دلیل که مجاهدین و در پی آن طالبان ما را از جامعه حذف کردند و به زنان افغانستان چادری پوشاندند این بود که زنان در جامعه مایه‌ی فساد می‌شوند لذا من نمی‌توانستم این را بپذیرم که هر زنی سبب فساد می‌شود. به نظر من عده‌ی از زنان و مردان عاملان فساد هستند. اما اگر ما در این مورد به صورت مشخص جنسیتی فکر کنیم که فقط زنان مایه‌ی فساد اند این به صورت قطعی اشتباه است. در یک کلام:«زن در بین چادری یک موجود عاطل و باطل است.»

دانشگاه را با توجه به اتفاقات اخیر چقدر مکان امن برای تحصیلات دختران فکر می‌کنید؟

دختران دانشجو و مأمورین، به خصوص دختران دانشجو از لحاظ امنیت اجتماعی نه تنها در دانشگاه کابل بلکه در تمام دانشگاه‌های دولتی و خصوصی امینت ندارند. آزار و اذیت جنسی می‌بینند و در رابطه به استخدام شان در کدرها تبعیض وجود دارد و همچنان در ترفیعات علمی برای استادان زن نیز این مشکل موجود است. به طور نمونه استادی مردی که ما با هم شروع به درس و کار نمودیم، حالا او در سطح پوهنوال رسیده و من هنوز پوهنمل باقی مانده‌ام. وقتی من در وزارت می‌روم و حرف می‌زنم می‌گویم که اگر من شرایط کامل را برای ترفیعات علمی ندارم، بیایید یک استاد مردی را که در سطح من بوده و حالا جایگاهش تغییر نموده را با من مقایسه کنید. اگر پیشرفت یک استاد از لحاظ علمی فعالیت‌های علمی‌اش می‌باشد من برابر با تمام مردان فعالیت نموده‌ام. من و چند استاد زن تنها کسانی هستیم که از طرف صبح سر ساعت دانشکده می‌آییم. من همیشه سر ساعت در صنف حاضرم و در آخرین ساعت کاری‌ام می‌روم. اما اکثریت مردان اینطور نیستند. آنها دیرتر می‌آیند و زودتر می‌روند. این را می‌توان با صحبت و پرسش از دانشجویان که اینجا درس خوانده‌اند فهمید. من همیشه تلاش کردم که آمادگی گرفته در صنف بروم و به اندازه‌ی توانم به دانشجویان پاسخ بدهم. ادعا نمی‌کنم که کامل هستم، من ضعف‌های خودم را دارم اما ما داریم مردانی را که ضعیف‌تر از من استند ولی مقام‌شان بالاتر از من است. من به عنوان یک استاد هیچ‌وقت در صنف و نمره دادن تفاوت بین دختر و پسر قایل نشده‌ام ولی از برخورد استادان مرد در این مورد همه آگاهیم که چگونه است.

همچنان بخوانید

صابره

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402
زنگ مکتب برای دانش‌آموزان پسر نواخته شد

زنگ مکتب برای دانش‌آموزان پسر نواخته شد

2 حمل 1402

در رابطه به اینکه تواناییهای شما در مورد تدریس و دیگر موارد اگر بهتر از یک استاد مرد نیست حداقل برابر است، فکر می‌کنید به طور آشکار تبعیض قایل می‌شوند؟

این خیلی محسوس نیست، اما انتقاد من از دانشگاه کابل و به صورت خاص از وزارت تحصیلات عالی که در راس قرار دارد این است که مدیریت دانشگاه‌های افغانستان به صورت مکمل مدیریت مردانه است. تعهد دولت این است که تا سال ۲۰۲۰ پنجاه در صد سهم زنان بیشتر شود، اما حالا که در سطوح مختلف وزارت تحصیلات عالی یک در صد زنان حضور دارند. این یک چالش است. در سطح تدریس هم به نسبت مردان زنان کمتر حضور دارند. در این مورد اصلا توجه صورت نگرفته. تمام استادان راهنما مرد است. به صورت خاص باید بگویم که آمریت دیپارتمنت‌ها همه مردان هستند. من به صورت واضح میبینم که در سطوح مختلف برخوردها جنسیتی است. البته باید یاد آور شد که آمار برخوردهای جنسیتی از سوی استادان جوان

خیلی خیلی کم است اما استادان که از قبل بودند بیشتر سهیم اند در این موارد. این یک درد بزرگیست. همچنان در مورد بورسیه‌ها نیز سهم زنان کمتر از مردان است. دلایل متعدد عامل این است و از جمله در مورد بورسیه‌های که زبان قوی کار دارند، حضور دختران کمتر است چون آنها فرصت برای آموزش کمتر دارند. اما جدا از این هم در سطح رقابت مردان ضعیف سهم بیشتر نسبت به زنان داشته و این به خاطر پشتبانی تبعیض آمیز مردان در سطوح بالا نسبت به زنان میباشد.

با توجه به تمام فرصت‌ها و امکانات که در سالهای گذشته برای زنان فراهم شد چرا هنوز هم زنان قربانی بی عدالتی‌ها حتا در اماکن آکادمیک میشوند؟ دلیل این چه بوده میتواند؟

دلایل متعددی وجود دارد. ما در طول سالهای گذشته تلاش کردیم که برای زنان کارهای زیادی انجام بدهیم اما در مقابل هیچ کاری برای تغییر ذهنیت مردان انجام ندادیم. مردان هنوز هم همان دیدگاه‌های کلیشه‌ای را نسبت به زنان دارند. وقتی ما در یک جلسه‌ی کلان علمی هستیم، زمانکه زنی می‌خواهد حرف بزند از سوی دیگر استادان مرد به نوبه‌ی خود صدا میزنند که تو خاموش باش! سنت‌های حاکم به صورت جدی روی ذهن مردان تاثیر گذاشته و جا گرفته است. وقتی رییس جمهور میگوید اگر اینکار را انجام داده نمیتوانید رفته چادری بپوشید و در خانه بمانید، این خیلی حرف است. وقتی کسی میخواهد زنی را تعریف خوب کند میگوید که بسیار رفتار مردانه دارد. این درست نیست من اگر قوی هستم یک زنم و با زنانگی ام همان توانایی‌ها را دارم، لذا مرا با هویت خودم تعریف کنید. اگر مردی از صفات زنانه خجالت میکشد منم از صفات مردانه خجالت میکشم. به صورت واضح؛ در کل رفتار و دیدگاه اکثریت از مردان سنتی است. این میتواند رییس دانشکده حقوق باشد، رییس دانشگاه یا هر مرد دیگر.. البته باید در نظر داشت که زنان هم در خانه با همدیگر در اکثر اوقات رفتار خوب ندارند. اینها همه نشان میدهند که با وجود شعارها و خیز زدنها تا هنوز هیچ کاری برای بهبود وضعیت زنان انجام نشده است.

به عنوان یک زن تاثیر گذار و با تجربه در بخش‌های مختلف وضعیت زنان را در چهارده سال گذشته چگونه بررسی می‌کنید و همچنان در مورد آینده دختران در افغانستان چه نظری دارید؟

در مورد وضعیت زنان در چهارده سال گذشته؛ تمام حرفه‌ای که گفتم این مسئله را روشن میکند. زنان بی سواد زیاد است و با حضور چند فیصد اندک زن با سواد ما نمیتوانیم توقع یک کار خوب را داشته باشیم. بی سوادی در این عصر این نیست که کسی خوانده یا نوشته نهتواند، وقتی کسی نمیتواند انتقاد را بپذیرد و نمیتواند برای تغییرات در جامعه بکوشد و توانایی پذیرفتن دیدگاه‌های مثبت را نه داشته باشد این بی سوادی است. با اینحال گفته میتوانیم که یک در صد زن با سواد هم نداریم. اگر در افغانستان ادعا کنیم که هفتاد درصد مرد با سواد داریم از این میان با سواد واقعی بیست در صد هم نیست. به صورت مشخص در چهارده سال گذشته زنان بدترین حالت را داشتند. من در پای حرفی زنانی نشسته ام که شوهران شان آنها را فروخته اند. این عجیب نیست، وقتی پدر دخترش را به فروش میرساند هیچ بعید نیست که مردی با همسرش اینکار را بکند. تا زمانکه مردان با استفاده از صلاحیتهای که دین در مورد سالار بودن شان نسبت به زنان داده است تا دیدگاه شان تغییر نکنند ما همین وضع را خواهیم داشت.

می‌خواهیم بدانیم که نظر کلی شما در مورد قضیه خودکشی زهرا و عدم رای اعتماد اعضای پارلمان به نرگس نهان چه است؟

مسأله همان دیدگاه مردانه است. هنوز مردان فکر می‌کنند که زنان ضعیف اند و باید وابسته به آنها باشند. ما شاهدیم که مردان بسیار ضعیفی رای اعتماد گرفتند اما خانم نهان با داشتن توانایی‌های نسبت به آن مردان نتوانست رای بگیرد. اگر مقایسه کنیم نرگس نهان نسبت به خیلی از مردان که در پارلمان هستند توانایی مدیریت قویتر دارد. بدتر از مردان زنان در پارلمان اند که نتوانستند به صورت یک دست واحد کار کنند. من نمی‌گویم که نباید اختلاف وجود داشته باشد اما بدی اینجاست که رقابت‌ها شکل منفی به خود گرفته و این صدمه میزند به پیکر اجتماع زنان. در مورد خودکشی زهرا: دلایل خودکشی و مشکلات اکثریت زنان «بحران اعتماد» است. من خیلی در جریان این قضیه نهبودم. اما میفهمم زهرا مشکلات زیادی را پشت سر گذاشته که تا این مرحله خودش را رسانده بود. این قضیه هر چه بود و نهبود اما خبری خوشی برای دانشگاه کابل نهبود و نیست. من امیدوارم که این مسأله باید پیگیری شود تا روشن شدن دلایل اصلی.

از تجربیات حضور تان به عنوان یک خانم در شورای عالی صلح برای ما بگویید.

دوازده نفر زنی که در شورای عالی صلح هستیم تلاش می‌کنیم که متحد عمل کنیم. اما مثل هر جای دیگر در بخش مدیریت شورای عالی صلح نیز حضور زنان کمرنگ است. در شورای عالی صلح هم در اکثریت اوقات در صورت عدم حضور زنان تصمیم گیری می‌شود. با اینحال ما تلاش می‌کنیم که در این مقاطع مختلف تغییراتی را به وجود بیاوریم و همچنان پشتبانی مردان را هم با خود داشته باشیم.

برای بیرون رفت از این مشکلات شما چه راه حلی را پیشنهاد می‌کنید؟

به نظر من فمینیسم باید از دیدگاه به سوی گفتمان برده شود. باید از طریق ایجاد گفتوگو برای تمام اقشار جامعه بفهمانیم که فمینیسم یک پدیده‌ی کفری نبوده و افراد فمینیست افرادی غربی و کفر نیستند. همچنان من بارها به زنان گفته ام که باید بین خود اعتمادسازی کنیم. متاسفانه زنان با هم متحد نیستند. حرکت‌های ما برای گرفتن حق ما در افغانستان هیچگاه تبدیل به یک جنبش نشده است. همیشه حرکت‌های که برای زنان انجام شده مدیریتش به دوش مردانی بوده که در تصمیم گیری‌های بالای جامعه سهم داشته. مثلن اولین حرکت که در زمان امیر حبیب‌الله خان انجام شد زن حبیب‌الله خان از ارگ خواست لباس پوشیدن با فرهنگ عالی را برای زنان آموزش بدهد. گام دیگر که امان‌الله خان برداشت به خاطر کار برای زنان، زن خودش را به حیث یک زن ارگ نشین روی صحنه آورد.

هیچپوهنمل شهلا فرید، از دانشگاه کابل لیسانس و ماستری دارد. همچنان استاد برحال در دانشگاه کابل و عضو شورای عالی صلح است. استاد فرید می‌گوید:«من اگر قوی هستم یک زنم و با زنانگی‌ام همان توانایی‌ها را دارم، لذا مرا با هویت خودم تعریف کنید. اگر مردی از صفات زنانه خجالت می‌کشد من هم از صفات مردانه خجالت می‌کشم.»

یک از اینها هرگز به این فکر نبودند که زن در بطن جامعه با چه مشکلاتی رو به رو است. تغییرات برای زنان همیشه از سطح بالای جامعه آغاز شده. این حرکت‌ها تاثیر گذار بودند برای زندگی زنان افغانستان ولی هرگز در بطن جامعه داخل نشده و به همین دلیل است که تا به امروز ما مشکل داریم. وقتی یک زن در سطح پایین جامعه می‌خواهد کاری انجام بدهد همه به مطالعه‌ی او میپردازند که، که هست و از کجا می‌باشد؟ این‌روزها زنانیکه وابسته‌های سیاسی یا ابزار دست مردان سیاسی اند پیشرفت می‌کنند. بیشتر زنانی که ابزار قابل استفاده‌ی سیاسیون هستند از امکانات برخوردار اند، پیشرفت میکنند و حمایت می‌شوند. باید تلاش کنیم که خیزشهای مردمی از بطن جامعه برای زنان داشته باشیم. برای ما یک تجربه‌ی تلخ بود. امیدوارم جوانان از این متأثر نشوند. ما پل ارتباطی شدیم و حالا جوانان با درک بهتر از اتفاقات گذشته تلاش نمایند که ابزاری برای سو استفاده‌ی ارگ‌نشینان نشوند و با توانایی‌های خودشان کار کنند و به آنچه می‌خواهند برسند.

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00