گفتوگو: آمنه امید
مهدی ثاقب لیسانس علوم سیاسی و ماستر روابط بین الملل است. او در مسایل فرهنگی، خبرنگاری و نویسندگی، مدت بیست سال است که قلم می زند و در چند سال اخیر بیشتر روی طنزاجتماعی و سیاسی کار می کند. در این اواخر هفته نامه ی را روی دست گرفته که به نوشتن طنز در جامعه و کشورمی پردازد.
کارکرد های زنان در مدت شانزده سال گذشته را، چگونه بررسی می کنید؟ با توجه به فرصت ها و چالش ها، زنان چقدرتوانسته نقش جدی و برجسته داشته باشند؟
زمانی که ما به کابل آمدیم، شرایطی سقوط طالبان؛ و حضور زنان در آن زمان، حضور کمرنگ و پر اضطراب بود. خانم ها در ادارات هم چادری می پوشیدند. آقایان با ریش های بلند می آمدند. اما سال به سال تغییرات به وجود می آمدند. این تغییرات مشروط به ظاهر هم نبود؛ بلکه تغییرات در رفتار، نحوه ی نگاه به ارزش ها و در نحوه ی تحصیل زنان یک تغییر شگرف، به وجود آمد و زنان کارهای مثمر ثمری را انجام دادند.
درسال ۲۰۰۴ خیزشی داشتیم به نام کمیته ی مشارکت سیاسی زنان افغانستان، زنان جوان وارد عرصه شدند و فعالیت های بسیار مثبتی صورت گرفت. زن های که درگذشته کار کردند، درمقابل کج روی ها صدا بلند کردند و زمینه ساز فعالیت بانوان جوان امروز شدند تا این بانوان بتوانند با گسترده گیی بیشتر، حرف هایی خود را داشته باشند.
ما امروز می بینیم که اعتراضات بسیار خوبی می شوند؛ زنان قلم می زنند، مدیریت می کنند ،زنان در پست های بسیار مهم حکومتی کار می کنند و حرف خود را دارند. این نشان دهنده ی آن است که در پانزده سال گذشته، زنان کارهای لازم را انجام داده اند تا به این جا رسیده اند.
دیدگاه مردان جامعه نسبت به حضور زنان در عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی چگونه است ؟
مردان سنتی، محافظه کار و آن هایی که مخالف حضور زنان هستند و این مخالفت را رنگ و بوی دینی می دهند، طبیعتن کارشکنی هایی انجام می دهند و در مقابل انسانی دیگری که زن باشد، قرار می گیرند. اما مردان تنها در این خلاصه نمی شود. مردانی هستند که برای حضور بیشتر زنان، برای احقاق حقوق آنها، برای قوت بخشیدن به مبارزه ی سیاسی زنان، آمدند و در کنار خانم ها ایستادند و همگام و همراه با آنان مبارزه نمودند. و همین مردان در فضای باز اجتماعی با اصول کاملن تعریف شده توانستند که فعالیت داشته باشند.
اکثریت باور دارند که شانزده سال فرصتی خوبی برای زنان بود تا با کسب دانایی و توانایی، تجارب و تخصص، بی توانند در جامعه تأثیر گذار باشند؛ شما این نقش را چقدر جدی ارزیابی می کنید؟
در گذشته زنان به خاطر حضورشان در جامعه، سنگسار شدند. اتهام های مختلفی به آنها وارد شد و تعدادی کشته شدند. نادیا انجمن، ستاره، بانواچکزی و بانوانی که در نقش های مختلفی حضور داشتند، بسیار شان از بین رفتند. اگر ما بخواهیم یک دسته بندی واقعی داشته باشیم؛ که چه کسانی واقعن کار کرده اند و کی ها بر سر حقوق زنان تجارت نموده اند؛ این یک بحث طولانی می شود که نیازمند باز کردن قضایای مختلف است. در جامعه زنانی را داریم، بدون این که کسی آن ها را ببیند، در چوکی های نرم نشسته برسر حقوق زنی که در دور ترین نقطه ی کشوراست، تجارت می کند و یک ما فیایی از زنان را تشکیل داده است. اما زنانی هم هستند بخصوص زنان جوان که در سرک ها می برآیند، سینه ی شان را در مقابل گلوله و انفجار سپر می کنند. ما زنان را در جنبش تبسم و جنبش روشنایی دیدیم؛ این ها وقتی آمدند صدا بلند کردند، این عدالت خواهی نه مردانه بود و نه زنانه. بلکه صداهایی بود که برای حقوق انسانی و انسانی زندگی کردن، بلند شدند. تمام تلاش ها این بود که جامعه ای بسازند که در آن عدالت برای همه وجود داشته باشد.
ما تلاش کنیم که نگاه مردانه سازی و زنانه سازی را در سیستم اجتماعی به وجود نیاوریم. نگاه انسانی و انسان مدارانه را تقویت کنیم. شما ببینید، وقتی می گویند وزارت امور زنان؛ یعنی اینکه ما آن را از جامعه ی انسانی جدا ساختیم. من پیشنهاد می کنم به جای اینکه شما وزارت امور زنان ایجاد می کنید، بیایید بعضی از وزارت خانه ها را به زنان، واگذار کنید و تعدادی از ریاست ها را به زنان واگذار کنید. زنان امروز، زنانی قابل ترحم نیستند؛ بلکه لیاقت، علمیت و تخصص فوق العاده ی دارند. این زنان کسانی اند که از کشورهای مختلف سند های علمی و تخصصی دارند. اما می بینیم که در بست های بسیار محدود استخدام می شوند. زنان شایسته در سطوح بالای حکومت راه نمی یابند. متأسفانه شاهد یک سری تابوها و انحصارگرایی هایی در قدرت و هرم حاکمیت هستیم. در بعضی موارد زنان ضعیف در راس یک ارگان قرار می گیرند، چون شایستگی ندارد و در دستگاه حکومت چالش اصلاحی ایجاد نمی کند، وآن ها نمی توانند نمایندگیی قوی و واقعی از حقوق زنان داشته باشند. این ها موضوعاتی است که باید کاویش و بررسی شوند تا بفهمیم که زن قوی، با اراده و زنی که تعهداتی دارد، در جامعه ای مثل افغانستان، چگونه کار می کند. ما تقدیر می کنیم از زنانی که کار کرده اند، جان فشانی و مبارزات داشته اند، برای تثبیت حضور زنان و مبارزات زنانه. امید وارم نتیجه ی این مبارزات روند انسانی سازیِ جامعه، به جای مردانه سازی یا زنانه سازی را تقویت کند و برجسته نمایید. متأسفانه شما می بینید که در پانزده سال گذشته، نگاه تساوی و جندر همیشه برای پول و پروژه در افغانستان بوده است. اما جایگاه زن امروز، ثمره ی پروژه های خارجی و نماد سازی های داخلی نیست؛ بلکه نتیجه ی تلاش های زنانی هستند که واقعن برای هویت زنان، برای تخصصی شدن کار زنان، بر گسترش حضور زنان و انسانی سازی جامعه، تلاش کردند، و آن هم در جامعه ی کاملن مرد سالارانه و فرهنگ زموختی که فقط ظلم در آن تعریف شده می تواند.
زنانی که در این کشور قربانی شده اند، نمونه اش فرخنده را نام می بریم. قتل فجیع فرخنده نتیجه ی جعل مردان افغانستان است که نام خود را مرد می گذارند و به نام غیرت، ناموس و شریعت می آیند یک انسان را بدون آنکه گناهش ثابت شود، تکه تکه می کنند، زیر موتر می اندازند و آتش می زنند؛ این جامعه ی ماست. کشته شدن فرخنده نشان داد که زیر پست بسیار نرم و آزادی خواه بعضی از مردان، چهره های خشن و کهنی وجود دارند که هنوز هم برطرف کردن این لایه ها نیاز مند کوشش فراوان و طولانیِ مردان و زنان است.
تعدادی از مردان جامعه که در بیرون حرف از حقوق بشر، حقوق زن و آزادی خواهی می زنند، دراعتراضات مدنی شرکت می کنند و در بعضی موارد، تصویرهایی از خود وخانواده ی شان در صفحات اجتماعی منتشر می کنند؛ اما درحلقه ی خانوادگی خود رفتار های مغرضانه و غیرانسانی دارد، شما این وضعیت را چگونه بررسی می کنید؟
عدم باور داشتن به حضور واقعی زنان، در طول هفده سال یکی از شروط کمک های جامعه جهانی این بود که حقوق زنان باید رعایت شوند و زنان باید حضور داشته باشند. اکثری از مردان از این موضوع سوء استفاده کردند. نهاد های زیاد زنانه ساختند که رییس های شان مردان بودند. این ها بخاطر پول و پروژه گرفتن، حضور یک تعداد خانم ها را به عنوان سمبل در کنار خود شان می پذیرفتند و در عین حال خانواده، خانم و دختران خود شان از همان حق اولیه و آزادی های اساسیی خود محروم بودند. چون این مردان باور به حقوق و آزادی های اساسی و انسانی نداشتند و ندارند. مردان که به این شیوه فکر می کنند، در فضای واقعیی کار شان اگر بتوانند هیچ اجازه ای به زنان دیگر هم نمی دهند. ولی شرایط طوری پیش آمده است که منافع شخصی ایجاب می کند که با آزادی خواستن به زنان دیگر و زنان همسایه، منافع شخصی خود را تأمین کند که از این موارد کم نیستند.
اما مردانی هم هستند که باور دارند به آنچه که انجام می دهند. در شرایط بسته و سنتی جامعه ی امروز اگر یک مرد عکس می گذارد با خانم یا فرزندانش، این یک رسک بزرگ است. چون در مقابل بسیاری از قضاوت ها و تصمیم ها قرار می گیرد؛ اما قبول می کند و می خواهد نشان بدهند که به حضور واقعی زنان و اطرافیان خودش باور دارد و افتخار می کند.
جناب ثاقب، خود تان برای تحقق عدالت جنسیتی چه کارهایی انجام داد اید؟
من در حد توان خود نوشتم و تلاش کردم درحلقه ی انسانیی ذهنم جایگاه پیشرفت زنان را ترسیم کنم و مانع از رفتار هایی شوم که حضور زنان را کمرنگ می کند. مثلن من اگر وظیفه می روم، خانم من هم وظیفه می رود. من نمی توانم از او انتظار داشته باشم که باید ساعت شش بجه عصر خانه باشد. چون اگر من جلسه داشته باشم. ممکن ساعت نه شب خانه بروم. او هم کار دارد، برنامه دارد برای خودش، وخودش اولویت خودش را تشخیص می دهد. دراین مورد من مقاله هایی هم نوشتم. به شمول قضیه ی فرخنده، شکل گیری جنبش های اجتماعی و نقش زنان، خواستم نوشته هایی را داشته باشم که راه گشا باشد. درحرکات و اعتراضات که زنان داشتند، درکنارشان قرار گرفتم.
درقضیه ی فرخنده، جنبش تبسم و خشونت هایی که بر زنان تحمیل شدند، داد خواهی کردیم وحتا در دیگر کشورها ما این کار را انجام دادیم. مثلن وقتی دختران کوبانی بر داعش پیروز شدند، ما این را به دیده ی قدر نگریستیم و من در نوشته هایم تحلیلی را داشتم که مشابه زنان کوبانی ماهم در کشورخود دخترانی را داریم. مثال های آنرا در نوشته های خود آورده ام. فکر می کنم بزرگ ترین کار در خانواده ی خودم است. خانم من حمیرا ثاقب کسی است که توانسته امروز در حوزه ی مسایل زنان، حرف بزرگی و دست آورد های قویی داشته باشد؛ که این برایم قابل افتخاراست که من شریک زندگیی کسی هستم که او در جامعه ی زنان افغانستان تغییر به وجود میاورد. وصدایی است که برای بهبود زندگی انسان های دیگر مؤثر واقع می شود
ازنظرشما چه راهکارهایی می تواند برای انسانی کردن دیدگاه مردان مفید باشد تا زنان را نه با جنسیت شان بلکه با تخصص و شایستگی و توانایی شان تعریف کند؟
توصیه و پیشنهاد من به مردان این کشور این است که سواد خود را بالا ببرند. سواد بالا ترین مقوله برای عبور از تفکرات سنتی است. البته ما نمی تواینم هر ماستر و داکتری را با سواد بگوییم. امروزه داکترانی هستند که اجازه نمی دهند خانم شان از دروازه بیرون را نگاه کند. با سواد کسی است که از نظر فکری ارتقا پیدا کند و به یک درک واقعی از جامعه ی انسانی رسیده باشد. به همین خاطر پیشنهاد من این است که هم مردان وهم زنان، میزان آگاهی خود را از مسایل انسانی و حتا مسایل مذهبی بالا ببرد. زنان باید آگاه شود و با آگاهی اجازه ندهد که قرائت هایی به نام دین که از زبان عالم دین بیرون می شود و در جامعه تفسیر پیدا می کند، سرنوشت آنان را رقم بزند.
اسلام حق و حقوق بسیار خوبی برای زنان دارد؛ اما امروز ده فیصد آن هم عملی نمی شود. اکثری از زنان در این خصوص یا حرفی برای گفتن ندارند یا کلن دین گرایی را رد می کنند. به همین شکل مردان به خاطر عدم آگاهی شان هیچ وقت نخواسته اند دنیای زنانه را درک کنند و در این خصوص آثار مکتوب را بخوانند. شاید کمتر مردی حتا ٖآنانی که ادعای روشن فکری دارند، جنس دوم سمین دوبوار را خوانده باشند یا زنان مطرح جهان را مطالعه کرده باشند و خواسته ها و مفکوره های آنان را درک کرده باشند.
اگر مرد و زن به عنوان انسان های که هر دو در یک شاهراه زندگی قرار دارند و برای بهتر زیستن تلاش کنند، همدیگر را حمایت کنند، باهم موفق می شوند و این باهمی است که می توانند ما را به یک جامعه ی مرفه و توسعه یافته برساند.