ترجمه: اخگر رهنورد
منبع: مجله «ویک»
نویسنده: لیلی لوفبارو
به درخواست «سولیوان»، من دربارهی بیولوژی، و بطور خاص، در مورد حساسیتهای فیزیکی صحبت میکنم که بسیاری از زنان طوری اجتماعی شدهاند که آنها را در پیگیری لذت جنسیشان نادیده بگیرند.
زنان به طور مداوم و دقیق آموزش دیده اند که ناراحتی های بدنی شان را نادیده گیرند یا واکنشی نسبت به آنها نداشته باشند؛ به ویژه اگر میخواهند از نظر جنسی «مناسب» باشند. توجه کردهاید که از زنان چگونه «خواسته شده است» که خود را به عنوان کسانیکه از لحاظ جنسی جذاب باشند، عرضه کنند؟ [با کفشهای] پاشنه بلند و مناسب؟ با زیرتنه های تنگ؟ اینها چیزهایی استند که بر بدن زخم وارد میکنند. امکان دارد که مردان با لباسهای گشاد، جذاب به نظر بیایند. آنها با کفشهایی راه میروند که تاندونهای آشیلشان را کوتاه نمیکنند. آنها ضرورت ندارند موهای اندامهای تناسلیشان را (با فشارِ توام با درد) بکَنَند و یا صورتت هایشان را نخ کنند تا «عرفن» جذاب بنظر بیایند. آنها- درست مثل زنان- میتوانند همهی اینها را انجام ندهند، اما «مبنای انتظارات» واقعن متفاوت اند، و خنده آور است اگر ادعا کنیم که متفاوت نیستند.
معاملهی ضمنیِ اجتماعیِ کهن میان زنان و مردان (که «اندریو سالیوان» آن را «طبیعی» میپندارد) این است که یک طرف ناراحتی و درد زیادی را برای لذت و خوشی جانب دیگر تحمل میکند. و ما همگی توافق کردهایم که آن را عادی و روال طبیعیِ جهان تلقی کنیم. به همین دلیل است که آرایش نکردنِ «فرانسیس مکدورمند» در «گلدن گلوب»، یک اقدام رادیکال بود. به همین دلیل است که وقتی «جین فوندا» عکسی از خودش را که خسته به نظر میرسید، همراه با یکی دیگر از عکسهایش که مسحورکننده بود، منتشر کرد، نشانگر یک امکان تغییر بود. این، صرفن یک شیوهی خستهکنِ زندگی نیست؛ بلکه ذهنیت و طرز فکری است که تغییر دادنش بسیار دشوار است.
برای وضاحت بیشتر، من حتی مخالف استانداردهای زیبایی مضحک کنونی نیستم. هدف من صرفن فهم این مسأله است که چگونهْ آموزشهای را که زنان میبینند، میتوانند به ما کمک کنند آنچه را که «گریس» انجام داد و آنچه را که انجام نداد، توضیح دهیم.
زنان باید راحتی و لذتی را، که در شرایطی که راحتی واقعی را تقریبن غیرممکن میسازد، احساس نمیکنند، به نمایش بگذارند. در آینده، اگر شما زنی را دیدید که در لباسی تودرتو و نیمتنه، که مانع خورد و نوش اش برای ساعتها میشود، با خوشحالی میخندد، بدانید (الف) که شما دارید اثر نمایشی یک حیلهگرتمام وکمالی را میبینید که علیرغم رغبت قلبیاش نقش ایفا میکند و (ب) اینکه شما طوری آموزش دیده اید که آن نمایشِ «فوقالعاده» و شایستهی جایزه اسکار را صرفن به عنوان یک عمل و فعالیت روزمره در نظر بگیرید.
اکنون فکر کنید چگونه این آموزشها زمینه های عملکردهای جنسی را فراهم میسازند.
مردان تعجب میکنند که چرا زنان تظاهر به ارگاسم میکنند؟ بهنظر زیاناور میرسد؟ درست است! همینطوری است. این بدان معناست که ارزششان را دارد که «بسیار به دقت» فکر کنیم که چرا بسیاری از مردم ممکن است کاری را انجام دهد که بنظر میرسد با علاقهی شخصیشان کاملن متضاد است. زنان لباس شیک میپوشند و به جاهایی که وعده داده اند میروند، تا اندازهای به این دلیل است که آنها لیبیدو (شهوت) دارند و میخواهند لذت جنسی را تجربه کنند. چرا، در دقایق آخر، آنها از آن منصرف میشوند و تظاهر می کنند؟
پاسخ برگشت پذیر (آنکه میل جنسی داشتن زنان را نادیده میگیرد) این است که زنان در موقعیتهای جنسی قرار میگیرند که، بهخاطر موقعیتهای اجتماعی که دارند، آن را نمیپسندند. آنها به لذت جنسی اهمیتی نمیدهند.
ممکن است دلایل دیگری نیز داشته باشد. شاید،به عنوان مثال، زنان تظاهر به ارگاسم میکنند، چون انتظار داشتند خودشان (از رابطهی جنسی) لذت ببرند. اگر بنظر برسد که این اتفاق نیفتاد، خود به خود به آموزشهای که قبلن فراگرفتهاند، مراجعه میکنند. به آنها آموخته شدهاند که (الف) ناراحتیشان را تحمل کنند؛ و (ب) بهنحوی، لذت خودشان را در لذت جانب مقابل جستجو کنند؛ آنهم درصورتیکه شرایط اجتماعی اقتضا کند.
این موضوع، بهویژه در مورد رابطهی جنسی اهمیت دارد. با تظاهر به ارگاسم به همه چیزهای موردنظر میشود دست یافت: میتواند مرد را ترغیب کند تا به فعالیتهایشان خاتمه دهد؛ و این یعنی این که دردش (اگر داشته باشید) نهایتن متوقف میشود. باعث میشود او (جانب مقابل) احساس خوبی داشته باشد و احساساتش را کنترول کند. اگر عاشق خوبْ بودن بدین معنی باشد که باعث شوید فرد دیگر احساس خوبی داشته باشد، پس شما در این زمینه نیز خوب درخشیدهاید. همهی اینها، یعنی: پیروزی کامل.
ما تا آنجا به درد، که واژهی بزرگِ فراموش شدهی بحثهای جنسیتی ما است، چشم فروبستهایم که کار گستردهی 2004 «ای.بی.سی. نیوز»، تحت عنوان «سروی رابطهی جنسی در آمریکا»، که شامل 67 پرسش شگفتانگیز است، حتی یک بار هم به آن نمیپردازد. سروی حتی (درد) را به عنوان یکی از دلایل ممکن برای تظاهر به ارگاسم ذکر نکرده است:
65. (درصورتیکه تظاهر به ارگاسم کرده باشید) دلیل عمدهیتان از این کار چه بود؟ | |
8/9/04 | خوشنودکردن شریک جنسی |
26 | |
22 | عجله/ انجام کار |
10 | خدشهدارنکردن احساسات شریک جنسی |
9 | خسته بودم |
7 | رابطهی جنسی رضایتبخش نبود. |
3 | ملالت |
2 | حوصله نداشتم |
2 | خیلی جوان/ بیتجربه بودم. |
1 | فقط همانطوری خواستم. |
0 | مریض بودم/ دوا استفاده میکردم. |
4 | دیگر |
12 | نظری ندارم. |
اینگونه است که ما میگوییم ساینس و علوم اجتماعیِ ما در مورد رابطهای جنسی بد عمل کرده است. مطالعات ما، با امتناع از دیدن درد و ناراحتی، به عنوان واقعیتهای که زنان روزمره درزمینههای جنسی تحمل میکنند، حتی آنها را تا مرحلهی موجودات عجیب وغریب و دلبخواهی شرح میدهند که (بنا به دلایلی) «حوصله ندارند» یا رابطهی جنسی را متوقف میکنند، چون «همانطوری میخواستند».
اما این تنها در مورد رابطهی جنسی نیست. یکی از تعاریفی که دخترها، بیشتر به عنوان نوعی مسخره و دستاندازی، دریافت میکنند این است که آنها زیبا استند؛ بر این اساس، آنها یاد میگیرند که بخش اعظمی از ارزش اجتماعی آنان در این نهفته است که چقدر دیگران از دیدن آنها لذت میبرند. بهآنان یاد داده میشوند که از لذتبردن دیگران در نگاهِ به آنها، لذت ببرند [به عبارتی، لذت خودشان را در لذتبردن دیگران از نگاه به آنان، جستجو کنند]. در واقع، این روش عمدهای است که آنها از نظر اجتماعی پاداش و منزلت دریافت میکنند.
این موضوع به اینکه چگونه به زنان آموزش داده میشوند که میزبان خوبی باشند، نیز صادق است. تا خواسته هایشان را تابع خواسته های دیگران قرار دهند. تا از رویارویی اجتناب ورزند. در هرجا، به زنان آموخته میشوند که چگونگی واکنش دیگران به آنها، در بالابردن میزان خوبی و ارزش شان تأثیر بیشتری دارد تا آنچه که ممکن است خودشان (در موردشان) احساس کنند.
یکی از نتایج جانبی آموزش یک جنسیت (زنان) برای ارجاع لذتاش به شخص ثالث (و تحمل ناراحتیهای فراوان در این روند) این است که آنها در تحلیل ناراحتی خودشان- که به طور مداوم به آنها آموخته شده که از آن چشمپوشی نمایند- ضعیف عمل کنند.
در دنیایی که زنان با شرکایشان در لذت جنسی متساوی اند، مطمئنن منطقی است که انتظار داشته باشیم یک زن باید در لحظههای که کاری با او صورت میگیرد که او دوست ندارد، دست از رابطهای جنسی بکشد. اما این، دنیایی نیست که ما در آن زندگی میکنیم.
در دنیای واقعی، اولین درسی که زنِ تیپیکال دربارهی آنچه که از رابطهی جنسی انتظار داشته باشد، یاد میگیرد این است که «ازدست دادن بکارتاش آزاردهنده و دردآور است». او باید [در آن موقع] دندانهایش را بساید و آن را بهپایان برساند. فکر کنید که چگونه این آشنایی با رابطهی جنسی ممکن است توانایی شما را برای بازشناسی «ناراحتی» بهعنوان اتفاقی که نباید بیفتد، به تحلیل میبرد. هنگامی که احساس درد در زابطهی جنسی تا مدتها پس از آنکه پردهی بکارت از بین رفته است، ادامه مییابد- همانگونه که برای اکثر دوستان من اتفاق افتاده است- بسیاری از زنان گمان میکنند که مشکل از خود آنها است. خوب، اگر قرار بود شما دندانهایتان را بسایید و اولینبار آن را پشت سر بگذارید، چرا بار دوم نه؟ در چه مرحلههای، رابطهی جنسی بهصورت جادویی از تحمل کسی که کاری با شما میکند که شما دوست ندارید- اما بیاد داشته باشید: همگان موافقاند که شما باید آن را تحمل کنید- به تجربههای متقابلن لذتبخش، که دیگران همگی ظاهرن فکر میکند همینگونه است، دگرگون میشود؟
زبان ما واقعن برای توضیح این دگرگونیِ فوقالعاده بغرنجْ یارایی ندارد، زیرا ما دربارهی واقعیتهای بیولوژیکیِ جنسیِ زنان فکر نمیکنیم.
زنان چندین دهه است که مؤدبانه ناراحتی و درد خودشان را نادیده گرفتهاند تا حداکثر لذت را به مردان ببخشند. آنها علیرغم اشک و گریه و خونریزی و سایر اثرات «رابطهی جنسی بد»، با جرأت تمام پیگیر عشق و تحقق جنسی بودهاند. در صنایعی کار کردهاند که در آن عینیت یافتگی و آزار و اذیتشان امری عادی شمرده میشد، و به رغم شرایط دردناک- که هیچکس، بهخصوص داکترانشان آن را جدی نگرفتند- بهدنبال عشق و تحقق جنسی بودهاند. در این ضمن، جنسیتی که برایشان رابطهی جنسی بدْ گاهی اوقات بدین معنی است که در جریان ارگاسم کمی خسته میشوند؛ جنسیتی که احتیاجات جنسیشان بیدرنگ از سوی جامعهی پزشکی برآورده میشوند؛ جنسیتی که با لباسهای راحت به هرسو میرود؛ با دستور قاطعِ جامعهْ برای بهحداکثررساندن لذتِ زیبایی شناسانه و جنسی او- این جنسیت، از وهم و خیالات چیزهایی را پشتسرهم میکند که زنان همیشه احساس بسیار خوب ندارند (دستکم به اندازهای که مجبوراً تظاهر به داشتن آن میکنند) و برخی از اعتراضها در این زمینه را نیز تقدیر میکند- به زنان میگویند که آنها دارای حساسیت فوقالعادهاند و نسبت به ناراحتیْ شدیداً واکنش نشان میدهند. به واقعیتهای بیولوژیکی مردان بهاندازهی کافی اهمیت داده نشده است.
آرزو میکنم در جهانی زندگی کنیم که زنان را تشویق کند بهجای کاربست توانشان به تحمل اعمال خشن و دردآور، به سیگنالهای بدنهای شان توجه کنند. اگر زنان (و مردان) آموزش داده شوند که دردهای ناخوشایند زنان را ملاحظه کنند، کاری عالیِ خواهد بود؛ تازه بهتر خواهد بود اگر ما ناراحتی یک زن را دلیلی کافی برای محدودکردن لذت مردان بدانیم.
اما در واقع اینها درسهای نیستند که جامعه آموزش دهد- نه، اصلن در طول هزارههای «درخشان» اینگونه نبوده است. بهیاد داشته باشید: رابطهی جنسی، بهدلیل خصوصیت ویژهاش، همیشه یک گام عقبتر از پیشرفت اجتماعی در حوزههای دیگر است. صحبت در مورد جزئیات آن دشوار است، و خوب است که ما نهایتن به پرداختن به آن آغاز کردهایم. اما در آینده، ما مایلیم تعجب کنیم که چرا یک زن بلافاصله ناراحتی خودش را ابراز و در پی رفعاش برنیامد. ما ممکن است تعجب کنیم که چرا ما دههای گذشته را صرف آموزش او کردیم تا سیگنالهایی که اکنون او را به خاطر نادیده گرفتنشان سرزنش میکنیم، را جدی بگیرد.