نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

زنانی که نباید مادر شوند

  • نیمرخ
  • 8 حمل 1397
زنان دیر یا زود باید به‌یاد بیاورند که پیامبران جامعه خویش‌اند
دکتر حمیرا قادری؛ نویسنده و استاد دانشگاه
در سرزمینی که دینش بدون شرط ‌‌وقید، بهترین‌اش را «بهشت» پاداشی برای مادربودن تعیین کرده، اما آیین‌اش زن را جنس دوم و فرومایه می‌داند، دیگر برای زنان چه دلیلی باقی می‌ماند برای مادرنشدن، وقتی در بسیاری موارد آیین بر دین پیشی گرفته است و به مراتب برتری جسته.
افغانستان سال‌هاست سرزمین مادرانی است که دل از دار دنیا گرفته‌اند و به عاقبتی دل بسته‌اند که هزار حرف‌و‌حدیث در پی‌اش دارد. مادران افغانی، خموش‌ترین و ناامیدترین زنان دنیا هستند که همواره در آن خاک برای گریز از ذلت زن‌بودن تن به مادرشدن داده‌اند. اما آیا به راستی مادری دوای درد زنان افغانستان است؟ آیا واقعن مادرشدن، راه حل درستی است برای فرار از ذلت‌های بی‌شمار خانواده و جامعه؟ آیا آپارتاید جنسی با بحث مادرشدن، سرپوش گذاشته می‌شود؟
تاریخ کم‌مهری مردان و قلدربازی‌های جنسی‌شان در افغانستان، به زمان شکل‌گیری شخصیت جنسی‌شان برمی‌گردد. این بحث نیازی به توضیح و روشنی انداختن ندارد. زنان افغان، همواره مستندهای تاریخی بی‌شماری دارند که با استناد به آنها به راحتی می‌توانند در عرصۀ بین‌المللی ثابت کنند که مردان‌شان در بی‌مهری و بی‌شفقتی رقیب ندارند و گوی سبقت را از تمام مردان دنیا ربوده‌اند.
برای یادآوری و اثبات سخن، واضح‌ترین نمونه این بدمهری و بی‌رحمی را می‌توان در تمثیل بزرگ مردان پایتخت در مورد فرخنده دید. زنی که مرگش مردان پایتخت و تفکر مردبرتری افغانی را روسیاه تاریخ کرد. خبری که تا دورترین نقاط دنیا رسوخ کرد و به راستی که همه را با بن‌بست انسانیت و مهربانی مواجه ساخت. بنابراین با ذکر تنها همین نمونه، یادآور مردانگی افغانستان می‌شویم و می‌گذریم از این تاریخ باربار روسیاه.
اما این نوشته روی سخنش با آن نوع از زنان افغان است که در نهایت درماندگی، برای دوری از ظلم تاریخی مردان‌شان به مادری روی می‌آورند و آرامش خویش را در وادی «مادربودن» می‌جویند. زنان مظلومی که برای فرار از دوزخ این دنیای‌شان، گاه تا پانزده‌بار تن به حاملگی داده‌اند و با آبادکردن فرزندان‌شان، خشت خشت فروریخته‌اند. راز بقای زنانگی در افغانستان، وحشتناک‌ترین تمثیل دادخواهی برای بودن است. در این صورت که زنان افغانستان حامله می‌شوند، پس هستند!
در چنین فضای فکری، مادرانگی چه تعریفی، چه قدرتی و چه تقدسی دارد؟ آیا به راستی برای رسیدن به سایه‌سار بهشتی جامعه، فقط باید مادر‌ بود و این عمل فقط تغییر فیزیکی است که در بدن زن رخ می‌دهد؟ آیا اصلن امکان دارد قبل از اینکه زنی موفق بود، مادری توانمند شد؟ چرا مادر‌شدن‌های مداوم در افغانستان اشتباه قلمداد می‌شود؟ (این مقاله دربرگیرندۀ مشکل‌ها، نارسایی‌ها و کمبودهای موجود در سیستم پزشکی نیست.)
اصولی‌ترین و ابتدایی‌ترین رابطه مادر و فرزند در بدو تولد است. در این پروسه، مادر مسوول انتقال میراث فرهنگی و داشته‌های اجتماعی خویش است تا کودک دختر یا پسر را برای ورود به جامعه آماده کند. اجتماعی که از جامعه‌ی کوچک خانه آغاز می‌شود و تا جامعه بزرگ کودکستان و دانشگاه ادامه می‌یابد. مادر به عنوان تربیت‌کننده و رهبر، اولین نقش‎ساز ضمیر کودک خویش است. او با کسب مقام مادری در جایگاهی قرار می‌گیرد که برای کودک هر حرف و هر حرکتش، حرف اول‌و‌آخر قلمداد می‌شود. کودک در پروسه‌ی یادگیری و تربیت، از همان آغاز در پیشگاه مادر زانوی شاگردی بر زمین می‌گذارد و مادر معلم باید و نبایدهای اجتماعی کودکش می‌شود. کودک از هر رفتار مادر با شوق الگو می‌گیرد، او مادر را در مقابل خویش می‌گذارد و با هر کنش و با هر کلام مادر چون آینه‌یی از وی تقلید مطلق می‌کند.
کودک بیش از اینکه از شیوه‌ی بیانی مادر بیاموزد، از شیوه‌ی برخوردی مادر درس می‌گیرد؛ زندگی مادر را با دل‌وجان لمس می‌کند و از این راه خویشتن را می‌سازد و به مادر نه تنها به عنوان فرشته‌ی رزق‌وروزی‌اش می‌نگرد، بل شعروشعور را هم از او به عنوان وحی مطلق، می‌پذیرد. کودک از همان اول خمیرمایه‌ی رفتارهای متزلزل یا پایدار خویش را از مادر می‌گیرد و تا همیشه با خود حفظ می‌کند. سال‌های کودکی، دوران شکل‌گیری شخصیت جوانی است؛ زیرا انسان به دلیل اجتماعی‌بودن به صورت مداوم، تلاش در یادگیری دارد. «دامان مادر، مدرسه‌ی کودک است و بند قنداق نوزاد دقیقن همان بند تربیتی جامعه است».
اما آیا زن افغان، برای به دست گرفتن این بند تربیتی جامعه‌ی به بن‎بست‌رسیده آماده است؟
زنان افغان در ظلم‌پذیری، سکوت، تحمل، صبوری و در نهایت بندگی‌وبردگی تاریخی طولانی دارند. آنان با ماندن در حرم‌سراهای بردگی، هویت خویش را تعریف می‌کنند و بالاتر از جنس تحقیرشده و تحمیل‌شده‌ی خویش از طریق جامعه‌ی یک‌قطبی، چیزی نمی‌دانند.
زنانی مستثنا هم در افغانستان هستند که تلاش دارند در این دوره‌ی گذار، از این ظلم و تحقیر اجتماعی‌سیاسی بگذرند و تعریف حرم‌سرایی خویش را ابتدا در کشور و سپس در سطح جهانی به چالش بکشند، اما هیچ جای دنیا، جامعه براساس استثناهای موجود ساخته نمی‌شود. بی‌درنگ باید گفت: زنان افغانستان به هیچ عنوان به دلیل صفاتی چون بردگی و بندگی، سکوت و صبوری که اکنون جنبه‌ی مثبت با بازتعریف زن خوب یافته است، مادرانی خوبی نبوده‌اند و نخواهند شد.
این مادران تحقیرشده در سیستم مردسالارِ زن‌ستیز، سال‎هاست به پرورش کودکانی مشغول‌اند که اگر دختر باشد، نقش دیگرباره‌‌ی مادر را با پذیرش ظلم، بازی می‌کند و به نوعی تداوم‌دهنده‌ی نقش سنتی مادران خویش‌اند و اگر پسر باشد، با نوع تربیت مادرِ تحقیرشده، سرور می‌ماند. مادران افغان، در طول تاریخ مادری خویش، نه تنها موفق نشده‌اند که این آپارتاید جنسی را از خانه تا جامعه حذف کنند، بل با مجموعه‌یی از رفتارهای ناسنجیده‌ی خویش، به آن دامن زده‌اند. این زنان در خانواده بدون اندیشیدن و دور از هرگونه هدفی، نادانسته هیزم کوره‌های زن‌سوزی سرزمین‌شان شده‌اند و با حفظ نقش حاشیه‌یی خود در خانه، با تربیت دخترانی ترسو و غیرمستقل و با بارآوردن و تربیت پسرانی زورگو و مستقل در تداوم چرخه سنتی زورپذیری و زورگویی در جامعه، نقش چشم‌گیر و غیرقابل انکاری داشته‌اند! زنانی این‌چنینی باعث تباهی خویش و جامعه خویش‌اند.
بدون شک مادری، مقدس‎ترین جایگاه تاریخی است، اما به شرطی که نقش پیامبری خویش را باور کند و اطرافیانش را هم باورمند بسازد. تاریخ زن‌ستیزی، بی‌وقفه در افغانستان نشان داده است که زنان محتاج این سرزمین هنوز آماده‌ی پذیرفتن نقش اجتماعی تاثیرگذار خویش نیستند و در حقیقت نمی‌دانند که می‌توانند با تغییر نوع رفتار مادری خویش، هم دنیای خود و هم دنیای مردان‌شان را متحول سازند.
مادران هنوز نمی‌دانند که هیچ مردی بدون تربیت آنها نمی‌تواند به معراج برود. مادر ظلم‎پذیر افغان، با پذیرش انواع خشونت‌های موجود به‌ویژه خشونت‌های آموزشی و اقتصادی به صورت غیرمستقیم به کودک دخترش می‌آموزد که بدون حضور در اجتماع می‌تواند در حرم‌سرایی که مردی به نام و نقش شوهر آن را خواهد ساخت، مادر شود و احترام و عاطفه گدایی کند و چشمش به لقمه‌نانی بماند که شوهر به خانه می‌آورد.
مادر افغان، به کودک پسر خویش می‌آموزد که می‌شود چون مادرش زنی را نشانه رفت و با نگه‌داشتنش در چهاردیواری خانه، نان‌آور و فرمانده‌اش شد. پسران کوچک از دامن چنین زنان ترسویی، قلدر اجتماعی می‌شوند و هم به خود آسیب می‌زنند و هم به دیگران. در هر دوره‌ی تربیتی با پرورش دادن نسلی زندان‌پذیر «دختر» و زندان‌بان «پسر»، جلوی هرگونه قیام اجتماعی را برای تغییر جامعه سد ساخته‌اند و عروج انسان را با تاخیر دهه‌ها روبه‌رو نموده‌اند.
زنان افغان بیش از اینکه زن باشند، مادرانی منفعل و تاثیرپذیرند. چگونه ممکن است از زنان تاثیرپذیر مادرانی تاثیرگذار انتظار داشت. چرخه‌ی سنتی نوع مادری در افغانستان، باعث شده تا مسیر تکامل انسان در جامعه‌ی ما به کندی پیش برود و در بسیاری از زمان‌ها و مکان‌ها در ناامیدانه‌ترین حالت به توقف کامل برسد. سنگ‌سارها، گوش‌وبینی بریدن‌ها، قتل‌های ناموسی، غیرت‌های کاذب، اسیدپاشیدن‌ها، حذف به عمد زنان در سطح مدیریت و تصمیم‌گیری‌های بزرگ، حفظ و ادامه‌ی خشونت‌های آموزشی و اقتصادی و بسیاری موارد دیگر مصداق سخنی است که در بالا گفته شد. نمی‌شود منکر شد که در افغانستان چرخه‌ی تکامل انسان بارها و بارها به ایستایی کامل رسیده و این دلیل بیشتر فجایعی است که افغانستان با آن مواجه است.
زنان بلاخره باید در برهه‌یی از تاریخ متوجه شوند که بند تربیتی جامعه ارتباط مستقیمی با بند قنداق نوزادشان دارد و باید امپراطوری مردان را در خانه‌ی خویش منهدم کنند و به جای امپراطور و کنیز، انسان روانه‌‌ی جامعه کنند. مادر آگاه باید تخت برابری انسانیت را برای کودکان در خانه بنا کند و کودک دختر و پسرش را برای پذیرفتن این برابری، آموزش دهد و اگر لازم شد، کودک سرکشی که به جای برابری برتری می‌جوید – چه دختر وچه پسر، را مجازات کند.
مادری مسوولیت خطیری است در سرزمینی که هویت با جنس، رابطه تنگاتنگ دارد و زنان افغان باید همواره به یاد داشته باشند که مادری مترادفش را در واژه‌های رهبری و پیامبری می‌یابد و فرمول ظلم‌پذیری در تناقض رفتار یک پیامبر قرار می‌گیرد. زنان دیر یا زود باید به‌یاد بیاورند که پیامبران جامعه خویش‌اند.

همچنان بخوانید

آپارتاید جنسیتی

زنان معترض: جلو آپارتاید جنسیتی در افغانستان گرفته شود

19 جدی 1401
دختربس

دختربس

16 جدی 1401
موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: تبعیض جنسیتیحمیرا قادری
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
چندهمسری
هزار و یک شب

چندهمسری؛ پاداش زنی که با پول معلمی خرج دانشگاه شوهرش را داد

16 دلو 1401

مروارید در تمام قریه یگانه دختری بود که بیشترین خواستگار را داشت. او دختر باسواد بود و در امور منزل هم به قول زنان قریه، از هر انگشتش هنر می‌بارید. همه می‌خواستند مروارید عروس‌شان شود.

بیشتر بخوانید
زنی که باربار زندگی می‌سازد
هزار و یک شب

زنی که باربار زندگی می‌سازد

13 دلو 1401

گل‌واری 25 سال پیش به خدادا، پسر همسایه‌اش دل می‌بندد و قصه‌ی دلدادگی‌شان نقل مجلس محله می‌شود. قدرت این دلدادگی هردو را به‌هم می‌رساند. پس از دو سال زندگی مشترک، همراه با شوهر و خانواده‌ی...

بیشتر بخوانید
نجمه
هزار و یک شب

زنی که برای آینده‌ی دخترش خانه را ترک کرد

17 دلو 1401

نجمه را در پانزده سالگی به شوهر دادند. خودش می‌گوید به راستی مرا به شوهر دادند، من چیزی از ازدواج نمی‌دانستم.شانزده ساله بود که دختری به دنیا آورد و اسمش را گلنار گذاشتند.

بیشتر بخوانید
ازدواج مجازی
هزار و یک شب

چهار سال ازدواج در فضای مجازی

11 دلو 1401

زندگی در منطقه‌ی اعیان‌نشین شهر کابل به خوبی پیش می‌رفت. بدون هیچ محدودیتی به مکتب رفتم و درس خواندم و برای خودم رویاهایی بافته بودم.

بیشتر بخوانید
زن چهارم
هزار و یک شب

روزی که زن چهارم پدرم پسر زایید

8 دلو 1401

پدرم پسر می‌خواست. او همیشه آرزو می‌کرد که پسردار شود. برای همین چهار بار ازدواج کرد. هیچ‌کس نمی‌توانست با او مخالفت کند. همین‌که حرفی می‌زدیم به دهان ما محکم می‌کوبید.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل، بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • چندرسانه‌یی
EN