نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

دور ماندن از یادگیری و درس به معنای دور ماندن از زندگی کردن است

آمنه امید توسط آمنه امید
13 حمل 1397 خورشیدی
0
0
اشتراک‌گذاری‌ها
31
بازدید‌
Share on FacebookShare on Twitter

بانو جهان‌تاب در سال ۱۳۹۰ از لیسه «ذکور اشتو» واقع در ولسوالی میرامور ولایت دایکندی فارغ شد. او در جریان هفت سال محرومیت از تحصیل، ضمن به دنیا آوردن و پرورش سه تا طفلش، به عنوان معلم مکتب و رضاکار با تیم صحی همان محل کار کرده است. حضور این بانوی توانا زمانی خبرساز شد که همراه با طفل دوماهه‌اش در امتحان کانکور شرکت کرده بود.


بانو چهان‌تاب عزیز، می‌توانید بگویید که بعد از ازدواج با بزرگ‌ترین مشکل که رو به‌رو بودید چه بوده؟

یکی از مشکلات جدی دور بودن راه مکتب بود. در کنار آن خانه داری و بچه داری از دیگر مواردی بود که برای آن‌ها باید وقت زیادی می‌گذاشتم. اما با انگیزه‌ای که داشتم با علاقه و شوق به مکتب می‌رفتم. بعدِ فراغت از مکتب، چند سال از تحصیل محروم ماندم و نتوانستم ادامه بدهم چون مشکلات شدید اقتصادی داشتیم. اما همیشه به تحصیل فکر می‌کردم و اینکه روزی بتوانم به درس‌هایم ادامه بدهم. خانواده‌ی شوهرم با درس خواندن و ادامه‌ی تحصیلم موافق بودند. به خصوص خود شوهرم آقای موسی محمدی و کاکای شوهرم آقای احسانی همیشه می‌گفت که باید درس‌هایم را ادامه بدهم. همین بود که تصمیم گرفتیم در دانشگاه ناصرخسرو ثبت نام و در امتحان کانکور آن شرکت کنم.

بعد فراغت از مکتب، چند سال در خانه ماندید و مشغول چه کارهایی بودید؟

معلم مکتب بودم. برعلاوه‌ی معلمی به عنوان رضاکار با تیم صحی در همان محل، هم‌کاری می‌کردم. کتاب می‌خواندم و انتظار روزی را می‌کشیدم که بتوانم دانشگاه بروم.

شما همراه با خضران دختر کوچک‌تان در امتحان کانکور شرکت کردید، می‌توانید بگویید چرا، آیا کسی نبود که طفل تان را تا ختم امتحان نگه‌دارد؟

خانه‌ی ما از بازار چبراسک که دانشگاه ناصرخسرو در آن محل است فاصله‌ی بسیار زیاد دارد. از طرف دیگر خضران تازه دونیم ماهه شده است و در آن زمان نمی‌شد که او را در خانه بگذارم. وقتی صبح از طرف خانه به طرف چبراسک حرکت کردیم در مسیر موتر ما خراب شد. بعد از چند ساعت پیاده روی، شام در هتل چبراسک رسیدیم. از اثر سردی هوا خضران گوش درد شده بود. تمام شب در هتل گریه کرد. صبح وقتی به دانشگاه رفتیم، مسوولین دانشگاه گفتند که امتحان در شعبه مرکزی ‌یعنی در نیلی مرکز دایکندی برگزار می‌شود و ما تمام داوطلبان را به نیلی می بریم. آن‌ها فقط دانش‌جویان را می‌بردند و به همراهان دانش‌جویان اجازه نمی دادند، چون موضوع حمله مطرح بود. اقاریب ‌یک دانش‌جو زمانی می‌توانست او را همراهی کند که موتر شخصی می‌گرفت؛ ما برای گرفتن موتر شخصی پول نداشتیم. همین شد که تنها من و خضران با دیگر دانش‌جویان به طرف نیلی رفتیم. خیلی نگران بودم و با خود می‌گفتم که شاید مسوولین اجازه‌ی شرکت در امتحان را برایم ندهند. اما در صحنه‌ی امتحان کسی چیزی نگفت. اوراق امتحان را گرفتم و در چوکی نشستم. خضران به شدت گریه می‌کرد و چوکی گنجایش هردوی ما را نداشت. بعد روی زمین نشستم. ضمن که خضران را آرام می‌کردم امتحان دادم و سوالاتم را حل کردم. بعد از امتحان شرکت کننده‌های دیگر برایم گفتند که در صحنه‌ی امتحان از تو و دخترت عکس گرفتند. بسیار نگران شدم و گفتم کاش تنها از دخترم گرفته باشند. آن‌ها خنده می‌کردند و می‌گفتند وقتی دخترت در بغلت باشد، چگونه ممکن است که تنها از او عکس گرفته باشند.

جهان‌تاب در حال سپری کردن آزمون کانکور در شهر نیلی، مرکز ولایت دایکندی، دختربچه‌اش همراه اوست.
جهان‌تاب در حال سپری کردن آزمون کانکور در شهر نیلی، مرکز ولایت دایکندی، دختربچه‌اش همراه اوست.

بعد از شنیدن واکنش‌ها در مورد عکس‌های تان در صفحات مجازی چه حسی داشتید؟

بعد از امتحان، شب آن‌روز دیگران در هتل قصه می‌کردند و در مورد عکس‌هایم می‌گفتند. بسیار غمگین بودم. فکر می‌کردم کاری خوبی نشده است. وقتی با آقای احسانی گفتم، برایم گفت مشکلی نیست. زمانی‌که در خانه ماجرا را قصه کردم همه گفتند مشکلی نیست تو در صحنه‌ی امتحان بودی کدام کار دیگری که نمی‌کردی و در کدام جای نا مناسب که نبودی.

بعد آن از کابل زنگ زدند و گفتند که عکس شما موجب شد که تماس بگیریم. ما می‌خواهیم در هر دانشگاه که شما برای تحصیل دوست دارید، حمایت تان کنیم. من و خانواده‌ام خوش‌حال شدیم که با ما همکاری می‌شود. با خودم گفتم این‌گونه بهتر می‌شود درس خواند و به آینده امیدوار بود.

همچنان بخوانید

امید را برای «دختران افغانستان» ساخته‌اند

امید را برای «دختران افغانستان» ساخته‌اند

15 میزان 1402
روز معلم؛ تابلویی حُزن‌انگیز از احوال زنان در افغانستان

روز معلم؛ تابلویی حُزن‌انگیز از احوال زنان در افغانستان

14 میزان 1402

بعد از این قضیه و با آمدن شما در کابل، مسوولین دانشگاه ناصرخسرو برای‌تان چه می‌گفتند؟

آن‌ها بسیار خرسند بودند و مرا تشویق می‌کردند که در کابل درس بخوانم و در کنار دانشگاه، در کابل دسترسی ام به کورس‌های آموزشی بهتر از این‌جاست.

این کاملن آشکار است که همیشه به شعارهای داده شده عمل نمی‌شود. بنابراین وعده‌های که به شما داده شده بود تا حال چقدر عملی شده اند؟

یکی از وعده‌ها موضوع فیس دانشگاه بود که آن را خانم فرخنده زهرا نادری پرداخت کرده است. و با پرداخت همان فیس فعلن دانش‌جوی رشته‌ی اقتصاد دانشگاه کاتب هستم. خانه را هم آقای سرور دانش برایم گرفته است؛ چون تا به حال فرش و ظرف ندارد آن‌جا نرفته‌ام. کسانی که از بیرون وعده‌ی همکاری داده اند و گفته اند که حمایت می‌کنند، مطمئنم وقتی خودشان گفته و نوشته اند، پس حمایت می‌کنند.

در نقاط مختلف دایکندی و محلی که خود شما زندگی می کنید، چقدر خانم‌های دیگری مثل شما وجود دارند که در محرومیت از تحصیل به سر می‌برند؟

هر کسی درس خواندن را دوست دارد و‌ یکی از آرزوهایش ادامه‌ی تحصیل است. همصنفی‌هایم (دختران) تعداد شان معلم‌اند و تعداد دیگری هم خانه‌داری می‌کنند. شرایط اقتصادی همه‌ی شان برای ادامه تحصیل مساعد نیست. در مناطق ما نگرانی دخترانِ جوان را بیش از هر چیزی دیگری ادامه تحصیل شان شکل می‌دهد. دختران به اندازه‌ی پسران دوست دارند دانشگاه بیایند و درس بخوانند اما نه اقتصاد این اجازه را به آن‌ها می‌دهد و نه سنت و ارزش‌های تعریف شده برای مردم.

جهان‌تاب سه فرزند دارد و اکنون در کابل زنده‌گی می‎‌کند.
جهان‌تاب سه فرزند دارد و اکنون با شوهر و فرزندانش در کابل زنده‌گی می‎‌کنند.

پس از واکنش‌ها در برابر عکس‌تان و حمایت‌های داخلی و بیرونی، زمانی‌که از دانشگاه فارغ شوید چه برنامه دارید؟ می خواهید با چه کسانی همکاری و از آن‌ها حمایت کنید؟

تصمیم دارم بعد از فراغت به خود و خانواده ام کار‌های مفید انجام دهم. بعد دوست دارم که به بانوان دیگر کمک کنم. پس از چهار سال تحصیل در مقطع لیسانس در مورد ماستری و برنامه‌های دیگر نیز فکر می‌کنم.

در آخر می‌شود از موارد‌ی بگویید که در برای شما مهم بوده اما تا حالا هیچ رسانه‌ای بازتاب نداده است؟

من سپاس‌گزار شوهر و فامیل خود هستم که مرا تشویق، حمایت و برای هدفم که ادامه تحصیل است همراهی کرده است. تشکر می‌کنم از رسانه‌ها و از تمام کسانی که به نحوی در حمایت من سهم داشته اند. برای دختران دایکندی و هر دختری که در مناطق محروم کشور زندگی می‌کنند توصیه‌ی من این است که باید با انگیزه باشند و علاقه‌مندی شان برای ادامه‌ی درس و تحصیل را از دست ندهند. با پشت کار به صورت جدی درس بخوانند و به آینده‌ی روشن بیاندیشند.

برای ادامه‌ی تحصیل هیچ‌گاهی دیر نیست.

کلمات کلیدی: حق آموزش زنان

مطالب مرتبط

امید را برای «دختران افغانستان» ساخته‌اند

امید را برای «دختران افغانستان» ساخته‌اند

15 میزان 1402
روز معلم؛ تابلویی حُزن‌انگیز از احوال زنان در افغانستان

روز معلم؛ تابلویی حُزن‌انگیز از احوال زنان در افغانستان

14 میزان 1402
نتایج کانکور ۱۴۰۲

اعلام نتایج کانکور کشور؛ باز هم هیچ اسمی از دختران نیست

13 سنبله 1402

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Nimrokh Logo

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
EN