نیمرخ
  • خانه
  • رویکرد نیمرخ
  • خبر
  • گزارش
    • گزارش تحقیقی
  • زنان و مهاجرت
  • تحلیل
  • گفت‌وگو
  • روایت
  • چندرسانه‌یی
    • عکس
    • صدا
    • ویدیو
  • ستون‌ها
    • اعتراض و مقاومت
    • ترجمه
    • صلح
    • اقتصاد
    • صحت
    • فرهنگ و هنر
    • ورزش
    • قانون
    • سکوت را بشکنیم
    • نیمرخ دیگر
EN
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • خانه
  • رویکرد نیمرخ
  • خبر
  • گزارش
    • گزارش تحقیقی
  • زنان و مهاجرت
  • تحلیل
  • گفت‌وگو
  • روایت
  • چندرسانه‌یی
    • عکس
    • صدا
    • ویدیو
  • ستون‌ها
    • اعتراض و مقاومت
    • ترجمه
    • صلح
    • اقتصاد
    • صحت
    • فرهنگ و هنر
    • ورزش
    • قانون
    • سکوت را بشکنیم
    • نیمرخ دیگر
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
نیمرخ
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج

احساس نیاز و تعلق خاطر نسبت به جنس دیگر یک حس طبیعی است

آمنه امید آمنه امید
۹ ثور ۱۳۹۷ خورشیدی
0
0
اشتراک‌گذاری‌ها
31
بازدید‌
Share on FacebookShare on Twitter

سید روح‌الله رضوانی ماستر روان‌شناسی کلینکی و کادر علمی‌ موسسه تحصیلات عالی طبی چراغ است. وی مدت هشت سال می‌شود که در کابل به تدریس در دانشگاه‌ها، ارایه‌ی مشاوره و خدمات روان درمانی مشغول می‌باشد. هیچ انسانی نمی‌تواند احساس نیاز و تعلق خاطر نسبت به جنس مخالف خود نداشته باشد.


علم روان‌شناسی در عرصه‌ی اکادمیک از چه اهمیت و جایگاهی برخوردار است و برخورد نظام حاکم با روان شناسان چگونه می‌باشد؟

‌تا اندازه زیادی روان‌شناسی یک علمی جزئی نگر است و رفتار انسان‌ها را مطالعه می‌کند. حکومت و سیستم‌های کلان خیلی سریع و مستقیم با این علم ارتباط پیدا نمی‌کند، مثلن آن‌ طوری‌که علوم سیاسی، حقوق و جامعه‌شناسی ارتباط مستقیم با دولت و حکومت دارد. اما در ابعاد کلان‌تر بحث روان‌شناسی اجتماعی و روان‌شناسی سیاسی، گرایش‌هایی از بعد روان‌شناسی است که به مسایل مرتبط با حکومت‌داری و مسایل انتخابات یا افکار عمومی‌ می‌پردازد. رویه‌ی حکومت در ارتباط با رشته‌های علمی ‌بیش‌تر تحت تأثیر رویه حکومت در ارتباط با تحصیلات عالی است. هر وقت که تحصیلات عالی در ابعاد کلان خودش مورد توجه حکومت بود، به‌طور مسلم روان‌شناسی هم در همین ردیف می‌تواند وضعیت بهتری پیدا کند. می‌دانیم که مسئله‌ی رشد علم و فرهنگ در طی چند سال گذشته مورد توجه حکومت نبوده. هرچند روی‌کرد توجه به مسایل تعلیم و آموزش امسال بیش‌تر شده است. خبرها حاکی از این است که دولت قصد فعالیت در این زمینه را دارد. منتها روان‌شناسی در مقایسه با سایر رشته‌ها از کم‌ترین توجه برخور دار است. با یک نمونه خیلی ساده که می‌شود مطرح کرد؛ ما چند تا دندان داریم و دندان عضو مهم و پر کار برد بدن است. برای آن یک دانشکده‌ی ساخته شده است. ولی برای سلامت روان آدم‌ها هرچند دانشکده‌ی ساخته اند ولی دانشکده‌ی روان‌شناسی یکی از کم کیفیت‌ترین دانشکده‌ها در دانشگاه کابل است. در دیگر ولایت‌ها هم همین وضعیت حاکم است. چون روان‌شناسی جز از رشته‌هایی است که زمینه‌های کاربردی آن هم بسیار دیر به نظر می‌آید. رشته‌هایی که با زندگی آدم‌ها در ارتباط است مانند طبابت، رشته‌هایی که با ساخت و ساز ارتباط دارند مانند انجنیری، کامپیوتر و آموزش‌هایی از این قبیل بیش‌تر مورد توجه است.

در وضعیت موجود همه‌ی مردم متاثر از فشارهای بدی روانی می‌باشد، اما این اتفاقات به میزانی بالایی، از هر منظری زنان را تحت تاثیر قرار می‌دهند، خانواده، محیط شغلی و مشکلات طبیعی مهم‌ترین عامل به حساب می‌آید. به نظر شما این اتفاقات باعث چه آسیب‌های جدی روانی برای زنان می‌شوند؟

آن‌چه من از چالش و سختی‌های زندگی یک زن در افغانستان می‌دانم به خصوص زنی که بخواهد حق تحصیل، اشتغال، احساس مفید بودن و احساس رشد را داشته باشد؛ زنی که بخواهد همت گمارد تا هم خانواده‌ی خودش را داشته باشد (همسر و فرزند) هم درس بخواند، کار کند و احساس کند که از توانایی‌های خودش استفاده می‌کند، منصفانه زندگی نمی‌کند. این به دلیلی است که حس می‌کند مجبور است چند برابر یک انسان مرد هزینه کند، تلاش کند تا به اندازه‌ی مرد رشد نماید. یک زن به شرطی می‌تواند سرکار برود که تعهد نماید از کارهای خانه دور نماند. یک دختر ممکن به شرطی بتواند به دانشگاه برود که تضمین بدهد هیچ مشکلی ارتباطی و هیچ مسئله‌ی عاطفی، هیچ نوع کم‌کاری در خدمات دادن به مردان خانواده‌ یا به مادرش پیدا نکند. این‌که ‌یک دختر مجبور است چنین تضمین‌های سنگینی به خانواده و جامعه بدهد، آسیب‌های خیلی زیادی به روان او وارد می‌کند. گاهی کوچک‌ترین مسئله‌ی یک مرد می‌شود بزرگ‌ترین مسئله‌ی یک زن. کم‌تر پسری را می‌توان یافت که یکی از مسئله‌های اصلی زندگی اش این باشد که ساعت چند خانه برسد در حالی‌که ساعت چند به خانه رسیدن یکی از درگیر کننده‌ترین دغدغه‌های یک دختری است که به دانشگاه می‌رود و یا بیرون از خانه کار می‌کند. این باعث می‌شود که دختران احساس کنند زندگی هیچ چیزی منصفانه ندارد. این احساس بی انصافی در برابر خودش باعث ایجاد خشم پنهان می‌شود حتا اگر درس خواندن وشغل این خانم دست آورد‌های خوبی هم داشته باشد، احساس می‌کند که این دست آورد‌ها منصفانه نیست. ممکن زن و مردی که با هم بیرون از خانه کار می‌کنند دست آورد‌های برابر داشته باشند، اما در این میان زنان چند برابر یک مرد کار نموده و این در ناخودآگاه زنان باعث مشکلاتی زیادی روانی می‌شود. پرسش‌های از این قبیل که چرا در این ساعت خانه آمدی و چرا فلان کار خانه ماند و… آسیب‌های جدی به زنان وارد می‌کند.

بحثی دیگر در قسمت خانم‌هایی که از فرصت تحصیل و شغل برخوردار بوده، این است که نگاه‌های اجتماع به این‌ها به گونه‌ی است که گویا این خانم‌ها جرمی‌ انجام می‌دهند. وقتی دختری سرکار می‌رود تا چند وقت باید اطرافیان اش را مطمئن کند که داخل کاری که انجام می‌دهد، هیچ چیزی خلاف اخلاق رخ نمی‌دهد. چون به خانم که سرکار می‌رود قبلن یک برچسپی خورده که تو در معرض اتهام فساد هستی. این خانم یک مدت باید رفتار‌هایی انجام بدهد. مراقبت‌ها و پاسخ‌گویی‌هایی داشته باشد و به دیگران اطمینان خاطر بدهد که من جزئی آن‌هایی که شما فکر می‌کنید نیستم و این ظلم مضاعف در برابر یک خانم است.

با وجود این فشارها و بی انصافی‌ای که ‌یک خانم در برابر خودش می‌بیند. چه راه‌کارهایی وجود دارد که بتواند سلامتی روانی داشته باشد؟

یک خطری را که فکر می‌کنم باید خانم‌ها جدی بگیرند تا به بهتر شدن شرایط کمک کند این است که خانم‌ها دارند می‌جنگند برای این‌که حق خودشان را بگیرند؛ و این روش جنگیدن خطرناک است. نه مردان دنبال این باشند که حق درست یا اشتباه شان را در تناسب به زنان، به دست بیاورند یا حفظ کنند؛ و نه زنان تمام تلاش شان این باشد که در تناسب با مردان حق خودشان را بدست بیاورند. چون هر دو شکست می‌خورند. مردان و زنان باید بی‌پذیرند که هیچ‌گاه بی نیاز از هم نیستند. نمی‌توانند در جزیره‌های مستقل از هم زندگی کنند و نیاز زندگی به آن‌ها اجازه نمی‌دهد که به رضایت از زندگی و سعادت برسند. آن نیازها هم نیازی تعلق خاطر است. هیچ انسانی نمی‌تواند احساس نیاز و تعلق خاطر نسبت به جنس مخالف خود نداشته باشد. در یک مرحله‌ای این نیازها یخن او را می‌گیرد و وادار به تعامل با جنس مخالف می‌کند. به همین خاطر در طول تاریخ همیشه تغییرات در سیستم‌ها و سبک‌هایی زندگی خانواده به وجود آمده، اما هیچ‌گاه اصل خانواده از بین نرفته بلکه همیشه تغییر کرده است.

بنا براین؛ نه مردان به خاطر مالکیت‌های مردانه‌ی شان خوش باشند و نه زنان به‌خاطر دست آورد‌های مقطعی‌شان که فقط به وضعیت زنان مربوط می‌شوند. چون هیچ یک از این‌ها موجب خوش‌بختی نمی‌شود. باید تلاش‌ها بر این باشد که زن و مرد در کنار هم‌دیگر، چگونه می‌توانند خانواده‌ی سالم داشته باشند. هیچ راه‌حلی وجود ندارد مگر این‌که در خانواده که مجموعه‌ی تعامل زن و مرد، مجموعه‌ی تعامل خواهرها و برادرها، مادر و پسر، پدر و دختر و مجموعه‌ی تعامل دو جنس هستند را، سالم شکل بدهند. آن وقت می‌توانیم امیدوار باشیم که هم زنان تلاش‌های شان برای ترمیم و اصلاح نا هنجاری‌های جامعه در تضاد با زنان را به نتیجه می‌رسانند و هم مردان همراه می‌شود با زنانی که دارند این تلاش‌ها را به پیش می‌برند.

یکی از واقعیت‌های جامعه‌ی امروز، وجود روابط موازی فرا زناشویی است. از دید روان‌شناسی چه عواملی باعث شکل‌گیری این روابط می‌شود؟

همچنان بخوانید

لباس عزا در سوگ یک سال بدبختی زنان

آیندۀ افغانستان از آن زنان است و زنان به مبارزۀشان ادامه می‌دهند

در هر رابطه‌ی موازی ممکن یک یا چند عامل متفاوت از هم وجود داشته باشد. با توجه به بررسی‌ها و مراجعین که داشتم چند تا از این عوامل را می‌توانم بگویم. یکی از عوامل شایع، ازدواج‌های اجباری است. وقتی پسر یا دختری با ازدواج اجباری رو به‌رو می‌شود، به طور خودکار از آن‌ها در قبال همسرشان رفع مسوولیت می‌شود. می‌گوید، من انتخاب نکرده‌ام. این انتخاب پدر و مادرم بوده و مسوول نگه‌داری اش هم خودشان هستند. من هر وقت که فرصت کردم و توانستم یا ارزش‌هایم برایم اجازه داد یا با استفاده از حق‌هایی که فکر می‌کنم دارم، می‌توانم اقدام دیگری انجام دهم. اکثر ازدواج‌های دوم و سوم به خاطر نارضایتی و این‌که فرد فکر می‌کند با ازدواج اجباری حقش از او گرفته شده، صورت می‌گیرد. اما امروز به‌خاطر نارضایتی نه بلکه به خاطر لذت و تنوع طلبی است که فرد با وجودی که همسرش را دوست دارد، کسی دیگری را هم می‌پسندد.

موضوع دیگر این است که مردم و جامعه‌ی ما از منابع سالم نمی‌تواند احساس رضایت به دست بیاورند. چون انسان‌ها وقتی زندگی‌شان را مرور می‌کند، دوست دارد که سود کرده باشند. زمانی‌که از منابع سالم سود نمی‌کند، مثلن تفریح و سرگرمی ‌سالم و با کیفیت، امکان معاشرت‌های سالم و با کیفیت با دیگران وجود ندارد وقتی فرد در دیگر عرصه‌های زندگی‌اش احساس رشد نمی‌کند پس فرد می‌ماند که از کجای زندگی باید سود کند. آن وقت می‌رود سراغ قسمت‌های امکان پذیرتر. یکی از این قسمت‌ها فراهم کردن لذت‌های مقطعی است تا فرد را قانع کند که حداقل موقتن سودی از آن خود کند. این لذت‌های مقطعی از مصرف مواد مخدر گرفته تا روابط فرا زناشویی می‌باشد که احساس سود و لذت را به فرد فراهم می‌کند و فرد حس می‌کند که زندگی اش یک معنایی دارد.

مطالب مرتبط

لباس عزا در سوگ یک سال بدبختی زنان

لباس عزا در سوگ یک سال بدبختی زنان

۲۴ اسد ۱۴۰۱
آیندۀ افغانستان از آن زنان است و زنان به مبارزۀشان ادامه می‌دهند

آیندۀ افغانستان از آن زنان است و زنان به مبارزۀشان ادامه می‌دهند

۲۴ اسد ۱۴۰۱
نقض گسترده‌ی حقوق بشر توسط گروه طالبان در یک سال گذشته

نقض گسترده‌ی حقوق بشر توسط گروه طالبان در یک سال گذشته

۲۴ اسد ۱۴۰۱

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Facebook Twitter Youtube

نیمرخ رسانه‌‌ای آزاد است که تلاش می‌کند با نگاهی ویژه به تحلیل، بررسی و بازنمایی مسایل زنان بپردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پُرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما

صاحب امتیاز و مدیر مسئول: فاطمه روشنیان
سردبیر و ویراستار: امان میرزایی
سردبیر بخش آنلاین: حسین احمدی
گزارشگران: لطیفه سادات موسوی، معصومه رها و زهرا سالومه
صفحه‌آرا: اسماعیل لعلی

نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

طراحی، برنامه‌نویسی و اجرای وبسایت  iNasri ⚒

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • خانه
  • رویکرد نیمرخ
  • خبر
  • گزارش
    • گزارش تحقیقی
  • زنان و مهاجرت
  • تحلیل
  • گفت‌وگو
  • روایت
  • چندرسانه‌یی
    • عکس
    • صدا
    • ویدیو
  • ستون‌ها
    • اعتراض و مقاومت
    • ترجمه
    • صلح
    • اقتصاد
    • صحت
    • فرهنگ و هنر
    • ورزش
    • قانون
    • سکوت را بشکنیم
    • نیمرخ دیگر