نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

طغیان واژه‌ها

  • زلمی کاوه
  • 23 ثور 1397


(نگاهی به مجموعه شعر جدید باران سجادی)
پريود، خيس شده‌گی است، خیس شدن نه با باران، نه با آب بلکه با خون؛ نه خون مقدس، بلکه خون منفورشده‌ی همه‌ی زنانی که زنانه‌گی شان پنهان شده است
چهارسال پيش باران سجادی برای نخستين بار، مجموعه شعر”سنگباران” را وارد ادبيات فارسی نمود. سنگباران، ما را به دنيای شاعر عصيان‌گر و متفاوت آشنا نمود؛ شاعری نوپرداز با زبانی که زبان رسمی‌ نيست، پنجره‌ی جديدی را به روی شعر دوستان باز کرد.
پريود
سه سال از انتشار دومين مجموعه‌ی باران سجادی گذشت است. او سه سال پيش با دومين مجموعه‌ی شعری‌اش به‌نام “پريود” وارد بازار ادبی شده بود. تنها تعداد انگشت شماری مانند جناب يعقوب يسنا و يامان حکمت هريک استادان دانشگاه ضمن دومقاله‌ی جدی از او یاد کردند. اين مجموعه در ميان مجموعه‌های ديگر از اشعار ديگر گم شد و حذفش کردند. برای عمومی‌ نشدن يک اثر از منظر جامعه‌شناسی ادبی دلايلی زيادی بر می‌شمارند. نبودن بازار ادبی قوی کتاب خوان، عدم موجوديت شرکت‌های زنجيره‌ی کتاب برای رساند و فروش بازار. فقدان نقد جدی و منتقدان ادبی جدی، ترويج و تبليغ ادبيات اقليت و عدم حمايت قانونی از ادبيات اقليت و غير رسمی ‌در جامعه، همه می‌توانند دلايلی برای نرسيدن اثر‌های ادبی متفاوت در جامعه باشند.
البته ممکن است اشعار باران بنا بر ویژه‌گی‌های منحصر خودش و قرار گرفتن در برابر زبان کلاسيک و با خلاقيت شعری، شعر مسلط و سانسور قربانی ايديولوژی حذف شده باشد. چون عناصر تعبيه شده در درون اشعار باران می‌تواند در تضاد با فرهنگ مرد سالارانه و ارزش‌های مسلط قرار بگيرد.
خواننده‌ی باران شايد با استفاده او از کاربرد واژه‌ها عصبانی شود، چون واژه‌ها را در جايش به کار نمی‌برد و گاهی هم در کابرد آن‌ها غلو می‌کند و خيلی‌ها را تحريک می‌نمايد. او شايد فقدان حرمت به شعر حاکم از خود نشان دهد. او بيگانه با غزل است، غزل برای او حسی خفه‌گی توليد می‌کند. شايد گاهی چرند بنويسد اما اين چرند در زبان معنای ديگر دارد. اين چرند محصول ذهن ويران شده است. ذهنی که کم‌تر با ادبيات مسلط و يا سنت‌های ادبی آشنا است. اين خلاقيت زبان است و توليد شعر در زبان. اما بيگانه با واقعيت‌های جهان نمی‌باشد.
در پريود، واژه‌های سيال تنومند و زنانه، واژه‌هایی که مهاجرند، وطن ندارند و هماره در سفر خروج شما را در دشت‌ها و کويرهای سوزان همراهی می‌کنند. او زنده‌گی را در پيچ وتاب شعر چيده تا در دنيای زنی دمای آواره‌گی، تنهايی و رد پای مهر و تبعيض را بخوانيم. پريود تنی است که در سلول‌هايش حس، آرمان، زنده‌گی و مرگ تزريق شده است.
پريود، خيس شده‌گی است، خیس شدن نه با باران، نه با آب بلکه با خون؛ نه خون مقدس، بلکه خون منفورشده‌ی همه‌ی زنانی که زنانه‌گی شان پنهان شده است. پريود خونی است زنانه‌گی و تنانه‌گی که اينک شعر شده است:
وقتي تو بيايي مثل يك  كشور بزرگ
و مخلوط شوي كنار غلظت دهانم
تو گاهي مي‌شنوي صداي مرا
كنار پريودهاي شبانه دردناك شطرنجي
زبان شعر
زبان شعری باران، زبان شعر راک مدرن است. شاعر با واژه‌ها جفت‌گيری می‌کند. گستره‌اش نا محدود است. ویژه‌گی‌هایش اعتراضی، تهاجمی ‌و انارشيستی است. از ريختن خون فرخنده تا انتحار در گوشه گوشه‌ی جهان در شعرها جا می‌گيرند و هر قطعه‌ی آن به نحوی پنجره‌ای هستند به دنيای روان‌پريش آدمی ‌و اعتراض عليه ناملايمات زنده‌گی موجودی به‌نام زن.
چقدر زن بودن تلخ و زيباست
جنون در برابر خدايان!
وقتي در خود اتفاق مي‌افتي
و خواب‌هايت را مرور می‌کنی
طغیان واژه‌ها
باران واژه‌ها را برهم می‌زند. اين ريزش هستی ذهنی انسانی است که روی کاغذ ريخته شده است. او کلمات را درهم ريخته است و زمان روايت از درهم ریخته‌گی و نوعی نامانوسيتِ مانوس را در زبان خلق کند.
زبان رسمی‌ استاندارد شده در تاريخ زبان، ابزاری بوده است برای الغای آزادی در شعر که شعريت را فروکاست و نظم را آفريد، آفریننده‌گی را در چنبره مقرراتی محصور نمود و زبان را در دست خود گرفت. باران اما دور از اين نظم و زباني که در فرايند تمايل اين بی‌نظمی ‌شاعرانه صيقل يافته است، گرامر خود را دارد که از نو کشف می‌شود و می‌سازند.
باران، شاعرِ نامتعارف است و بهره‌گيری اش از واژه‌ها نامتعارف تر. شعرها، نوعی شیزوفرینی زبانی می‌نمايد اما با خواندن مکرر تماميت معنايی شعر، می‌فهمی‌ در بدنه این شعرها، نگاه خشن جامعه جرقه دارد. درک می‌کنی که صراحت لهجه شاعر، نقطه مقابل اخلاق و مورال بورژوايی و دورویی اخلاق رسمی‌ را نشانه می‌گيرد.
ساعت به وقت پيراهن چهار خانه من
ساعت به وقت تشويش و تشنج و تصور و تاريک شده بود هوا
هوا انگار سرد می‌شود
عروسک مرده به دنيا آمد
زبان برهنه
زبان برهنه زبان جنسی نيست، زبان برهنه صادق بودن با تن است و اعتراف به اين امر که هيچ چيزی تابو نيست و شرم اقدام مسلط برای انقياد تن است. باران اين انقياد را با استعاره‌های کلامی ‌زير سوال می‌برد و در انتخاب واژه‌ها هراسی ندارد و دست از خود سانسوری می‌کشد. قدرت عاطفی واژه‌ها و استعاره‌ها را در دست موم می‌کند. باران نيروی فوق‌العاده عاطفی به واژه‌ها می‌دهد:
گاهي عشق مثل سگ مي‌ميرد
و عشق شبيه يك روياست
گاهي عشق مثل يك پريود زنانه طولاني‌ست
گاهي خون‌ریزی ادامه دارد
گاهي تشنج
مثل مردن
مثل یک‌سال و پر زدن ادامه دارد
گاهي ما حتي جنده مي‌شويم
بی جنسيتی
بی جنسيتی در تمام روان شعر باران دويده است، اين به معنای عدم اغوای زنانه‌گی در اشعار وی نيست. اين تمايز ويژه باران است که در عين زنانه‌گی امر مشترک می‌شود. باران با تن درگيری دارد و تن، اين ماشين شگفت‌انگيز طبيعت را با زبان و با جزئيات در زبان شرح می‌دهد. پريود اسمی ‌از ویژه‌گی‌های زيست شناسانه‌ی تن انسان زن و تعداد انگشت شماری ازحيوانات است. زبان باران در پريود، در عين این‌که زبان جنسيتی دارد، جنسيت زدايی می‌کند. به دوران کودکی می‌رود و نخستين لحظه‌های وداع با کودکی را در بی زمانی و رابطه با پريود طرح می‌کند و نقطه‌ی بی‌برگشتی را نشانه می‌نمايد.
باران شعر را اجرا می‌کند. تکه تکه کلماتش و آوا‌هايش روايت‌گران معانی‌اند که هم‌زمان اتفاق می‌افتند و در درياچه‌ی تصاوير و معانی آميزش پيدا می‌نمايند. موقعيت واژه‌ها در بی‌تفاوتی سردرگم نمی‌شوند بلکه معنا می‌آفرينند. گاهی تکه تکه شکل می‌گيرند و امواج توليد می‌کنند تا ذهن را با چيزهای ساده درگير و متلاشی نمايند. اشعار وی اگر درد را با خود حمل می‌کنند و يا تنهايی می‌بارند، همه آن‌ها نمايش می‌يابند و مانند تئاتر قابليت اجرايی پيدا می‌کنند.
شعر، رپ و موسيقايی
رابطه با شعر باران چون رابطه با موسيقی رپ است و وارد شدن در دنيای آن نيازمند برگه تکت(بليت) عبور رپ دوستی است. خوانش شعر باران زيستن در بلوغ لحظه‌ها و تنفس با تجربه‌های تکين شاعرانه‌گی است. در اين شاعرانه‌گی با مرگ موازی نفس می‌کشی. با احساس می‌بينی با واژه‌ها قدم می‌زنی و با بدن‌های بی‌اندام در لحظه آنی که در همين روزهای ما متولد می‌شوند، مانوس می‌شوی. در پريود 30 بار واژه مرگ و 67 بار واژه زنده‌گی به کار رفته است.
تو را ببينم و لب‌هاي ما به يك‌ديگر
باز هم
بخندد
ما صيغه شب‌هاي تاريك
ما به نان شب
ما شبيه يك شاپرك
محتاجيم
تعهد و بيزاری
شعر باران فلسفه‌ی بيزاری و تعهد است. نوع تازه متن و تجربه، از خواندن اشکال پیچیده از ترکیب زنده‌گی و جا به‌جایی مکان شعری واژه‌ها است که معنای ویژه را با خود حمل می‌کند. فردیت شعری با اشتراک سوژه‌های فاعل (زنان) تعمیم می‌یابد و حاصل این ترکیب صمیمیتی عاطفی ایجاد می‌کند. طعم تند تنهایی، تعهد در شعر، معنای بیزاری فلسفی می‌دهد. شعر باران از کنار حوادث نمی‌رود بلکه ميدان گردشش انسان است و زمان. در شعر باران نوع اسکزيزوفرينی زبانی فواره می‌کشد واژه‌ها ميان الفبا، فاصله ذهن خواننده می‌رقصند و زبان زيبای زنانه‌گی را نمايش می‌دهند.
مهم است
اقاقياي من باران بدون مو تحويل بگيرد
خيلي هم مهم نيست
موهايم درد می‌کرد
……….
غصه لأي موهايم گور شده بود
من و همه ستاره‌هاي شهر امشب لب نداريم
مو نداريم
دماغ نداريم
خلاقيت و مقاومت
در اشعار باران خلاقيت شعری کنش مقاومت است و خلاقيت شعری نوعی ايستاده‌گی در برابر مرگ و مقاومت در برابر تبعيض و سلطه ارزش‌های ضد زن است. در اشعار باران ايده چه اين ايده «ميل» تنانه باشد و چه امر رهايی زن در متن به ساده‌گی جا باز کرده اند. اشعار چند معنايی اند و ساختمان متنی آن‌ها خواننده را وارد نمايش ديداری نموده و حالات سه بعدی پيدا می‌کنند. پوست پرتقال، ميز پنجره گلدان‌ها، خيابان درخت‌ها، درد موی، مرگ همه رشته‌های به هم پيوسته اند. هر شعر در شمای خواننده وارد می‌شوند، سانسور و موانع گيرنده مغز از اثر آن‌ها ايمين نمی‌مانند و نمی‌توانند مانع تاثير موسيقايی شعر در ذهن شوند.
باران به ادبيات رسمی‌تمکين نمی‌کند. ادبيات کهن ادبيات کارخانه است. دسيپلين است و نظمی ‌را برای تابع کردن خلق می‌کند. در حالی‌که تلاش دايمی ‌باران در شعرش رهايی انسان زن است؛ نوعی مقاومت آزادی‌خواهانه است در برابر ارزش‌های زن ستيزانه اجتماع و اناتومی ‌فرهنگ زن ستيز است.
و دختري از پله‌هاي قرن فلان !!! به ساده‌گی پايين نخواهد افتاد
خودش معشوق لامذهبش را
از ميان اتاق پذيرايي برد
به جهاني كه از يك تا بي‌نهايت
از يك تا بي‌نهايت زنده‌گی كه سخت مرده است
با اشعار باران درد هم‌زيستی مرگ و زنده‌گی را بار بار زنده‌گی می‌کنی و آگاهانه مانند خدایی با زبان زنانه برايت بیهوده‌گی اين دنيا را گوش‌زد می‌کنی. دوست داران اشعار باران مانند خودش هماره در فضای هم‌زيستی با هيولای مرگ و لذت ميل به زنده‌گی سرگردانند.

همچنان بخوانید

مادرم مرا فروخت

مادرم مرا فروخت

10 حمل 1402
قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود

قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود

9 حمل 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
مادرم مرا فروخت
هزار و یک شب

مادرم مرا فروخت

10 حمل 1402

وقتی سیزده ساله شدم یک پیرمرد 72 ساله به خواستگاری‌ام آمد. مردم محل می‌گفتند که مرد پولداری است. مادرم چون شیفته‌ی پول و ثروت بود، با آنکه زندگی مان رو به بهبود شده بود، بازهم...

بیشتر بخوانید
قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود
گزارش

قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود

9 حمل 1402

لیلا همانطور که روی سکو نشسته است و پشم‌ می‌ریسد، به غروب طلایی‌رنگ آفتاب تماشا می‌کند و آه بلندی می‌کشد. نخ پشم را دور سنگ‌ می‌پیچاند و چادرش را پیش‌ می‌کشد.

بیشتر بخوانید
عید زنان
هزار و یک شب

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402

روز اول نوروز است. لباس و شال آبی‌رنگ و خامک‌دوزی را پوشیده‌ برای مبارک‌گویی سال نو راهی خانه‌ی اقوام و دوستانم شده‌ام. از دروازه که خارج می‌شوم، وارد جاده‌ی عمومی می‌شوم. نرم نرم باران می‌بارد. 

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00