ستادهای انتخاباتی در افغانستان برنامهی مشخصی برای زنان ندارند تا زنان را برای شرکت در روندهای دموکراتیک انگیزه دهد و حمایت کند.
انتخابات
یکی از بنیادهای اساسی نظام دموکراسی پروسه انتخابات است تا از طریق برگزاری انتخابات نظام مردمسالار به معنای واقعی آن ترسیم شود. از طریق انتخابات قانونی تمامی اقشار مختلف جامعه در تعیین سرنوشت دولت و ملت باهم به گونهی برابر سهم میگیرند.
انتخابات در افغانستان
در افغانستان، اما انتخابات پیش از آنکه ممثل ارادهی جمعی ملت باشد؛ تصویری از سنت قبیلهای و نظام ملوکالطوایفی عصر قدیم است. همانگونه که در قدیم یک خان چندین روستا را اداره میکرد؛ در افغانستان هم اکنون یک فرد گروه عظیمی را نظر به گرایشها و منفعت خویش سمتوسو میدهد. در تمام دنیا اصل بر این است که هر فرد واجد شرایط حق یک رای دارد و در تمامی نظامهای آزادیگرا و جوامع دموکراتیزه شده، افراد در استفاده از این حق مختار است؛ اما در کشورهای جهان سوم بنابر وجود فساد و تبعیض در دستگاه دولتی و جریانهای سیاسی، انتخابات بیشتر مهندسی شده و کمتر آزاد، شفاف و عادلانه است. نظام انتخاباتی در افغانستان از نگاه قانوننامهای مشکل فنی ندارد؛ ولی قانونی که تا کنون تطبیق نشده است و به آسانی هم تطبیق نخواهد شد. زیرا تا زمانی که زنان به عنوان نیمی از پیکر جامعه در استفاده از رای خود آزادی عمل نداشته باشند و به جای زنان مردان خانواده و خان قبیله تصمیم بگیرد؛ چنین انتخاباتی معنای دموکراتیک ندارد و ممثل ارادهی ملی نیست؛ بلکه پروسهای مهندسی شده است. بیشتر کاندیداها در افغانستان براساس گرایشهای قومی، مذهبی و جغرافیایی و یا معاملههای سیاسی رای میآورند و نه بر اساس شایستهگی و برنامههای تکتهای انتخاباتی.
نقش زنان در انتخابات
اگرچند انتخابات فرصت خوبی است تا زنان بتوانند توسط آن آرمانها و خواستهای حقوقی و سیاسی خویش را تبارز دهند و حمایتشان را از طریق رای و سهمگیری فعال و با تشخیص ضرورتها و نیازهایشان از یک جریان سیاسی در انتخابات به تغییر وضعیت و بهبودی شرایط زنان منتج گردد. اشتراک در انتخابات نه تنها به عنوان یک حق؛ بلکه نوعی مسوولیت مدنی-شهروندی است و انتخابات برای زنان افغانستان فرصت گرانبهایی است که زنان فعال کشور باید برای خواستهای سیاسی و تغییر وضعیت عمومی زنان و اشتراک آنان در تصمیمگیریهای کلان سیاسی، بهرهمند شوند. در چند دور انتخابات گذشته تجربه کردیم که نقش زنان به عنوان رایدهنده در انتخابات گسترده و چشمگیر میباشد. در پروسه انتخابات زمینههایی هم وجود دارد که زنان نخبه میتوانند با درایت مدیریتی-سیاسی، خواستهای حقوق انسانی و اجتماعی زنان را با محوریت بهبود وضعیت و تقویت اقتدار سیاسی زنان مطرح کنند و توجه رهبران سیاسی و تیمهای انتخاباتی را به مسایل مربوط به زنان متمرکز نمایند. ستادهای انتخاباتی در افغانستان برنامهی مشخصی برای زنان ندارند تا زنان را برای شرکت در روندهای دموکراتیک انگیزه دهد و حمایت کند.
وضعیت فعلی زنان افغانستان در انتخابات
نظر به فرهنگ سنتی مردسالار در افغانستان، سهم زنان در مسایل تصمیمگیریهای کلان خانواده در شهرها اندک و در روستا هیچ است. به همین دلیل، بینش اجتماعی و سیاسی زنان در جامعهی افغانستان پرورش نیافته است. به خاطر محدودیتهای خانوادگی و فرهنگی، در تعدادی از ولایتها تا کنون در انتخابات – به عنوان انتخاب شونده و انتخاب کننده – برای زنان حق شرکت داده نمیشد. از طرف دیگر، زنان تا هنوز مجبور اند هرچه که مردان خانواده تشخیص میدهند، در انتخابات از این امر تابعیت کنند. به همین علت، رای زنان بیشتر خلاف خواستهایشان در انتخابات اعمال میشود. عدم مشارکت سیاسی زنان در حاکمیت یک واقعیت تاثیرگذار بر روابط بین مردم و حاکمیت است. حق مشارکت زنان در انتخابات؛ برنامهریزی در جهت تامین فرصتهای اشتراک زنان در انتخابات میباشد. بنابراین حضور زنان در انتخابات هرقدر پررنگتر باشد برای آیندهی زنان مفید و در تعیین سرنوشت شان موثر است.
سهمیه تبعیض مثبت در انتخابات افغانستان
سهمیه تبعیض مثبت در افغانستان از پشتیبانی قانونی برخوردار است که بر اساس مادهی ۸۳ قانون اساسی ج.ا.افغانستان و مادههای ۲۰و ۲۳ قانون انتخابات ۶۸ کرسی را از سهمیه جنسیتی برای زنان در نظر گرفته است تا از این طریق زنان به مجلس قانونگذاری راه یابند و زنانی که در سطح حوزهی انتخابی خویش دارای رای لازم نصاب باشد؛ به کرسیهای انتخابی راه خواهند یافت. این برنامه فراوردهی برنامه عمل بیجینگ ۱۹۹۵، است. تبعیض مثبت که جهت گذار از جوامع مردسالار به شایسته سالار و توازن جنسیتی راه افتاده است، ابزار مطلوبی برای گسترش نقش زنان در نظام سیاسی میباشد و تا سال ۲۰۱۵ در ۱۲۵ کشور دنیا در سطوح ملی و محلی شان سهمیهی جنسیتی برای زنان قایل شدند.
آزادی انتخاب شدن
نقش زنان در انتخابات، در کلانشهرهای افغانستان پررنگ است؛ اما بر میزان نمایندهگان زن در کرسیهای انتخابی تاثیر بهسزایی ندارد و این نقش در روستاها به کلی رنگ میبازد و گاهی به صفر تقرب میکند. نمونهای بارز آن میزان حضور نمایندهگان زن در پارلمان، سنا و شورای ولایتی افغانستان است. زنان در افغانستان به عنوان کاندیدا ظهور میکنند؛ اما برای حضور در کرسی مجلس رای لازم نمیآورند؛ یعنی جامعه هنوز بر توانایی زنان باور ندارند، حتا زنان – همدیگر را حمایت لازم نمیکنند. در مجلس نمایندهگان ۶٨ کرسی از سهمیه تبعیض مثبت برای زنان اختصاص داده شده است؛ اما در تعدادی از ولایتهای افغانستان مثل ارزگان، هیچ زنی حق کاندیدا شدن ندارد. وکیل زن از طرف ارزگان به گونهی انتصابی از ولایت دیگری منصوب میشود. بیشتر زنانی هم که بر کرسیهای انتخابی راه مییابند از آدرس پدر یا شوهر خویش بر اریکهی قدرت تکیه میزنند، نه بر اساس برنامههای شخصی و یا از آدرس زنان حوزهی انتخابی خویش. ارچند این نمایندهگان زن، افراد شایستهای باشند، بازهم نمایندهی ارادهی سیاسی زنان نیست.
آزادی انتخاب کردن
رای زنان و میزان شرکت زنان در انتخابات در شهرها و ولایتهای امن برای موفقیت کاندیدای مورد حمایت رییس قبیله و مرد خانواده تاثیرگذار است. زنان در افغانستان بیشتر بنابر تشخیص منافع مردان به پای صندوقهای رای میروند و حتا برای کسانیکه هیچ آگاهی در مورد منش و برنامهی شان ندارند؛ بدون کدارم اراده و اختیار شخصی، رای میدهند و آنها را به عنوان نمایندهی عظم سیاسی خود به قدرت میرسانند. هستند مناطقی که تا هنوز مردان به نیابت زنان خانوادهی شان رای میدهند؛ این یعنی فاجعهی دموکراتیک.
مسوولیت نهادهای فعال حقوق زن
نهادهای حامی زنان در افغانستان برای رشد توانمندی، آگاهیدهی از حقوق اجتماعی-سیاسی، تشخیص نیازهای اساسی زنان جامعه کار ایدهآلی انجام نداده اند و بسیاری از نهادها به صورت انفرادی و بدون ذهنیت سنجشگر، برای دفاع از حقوق زنان شعار میدهند. لازم است برای زنان برنامههای آگاهیدهی داشته باشند تا زنان اهمیت سهمگیریشان را در روند انتخابات خوب تشخیص دهند و از جانب دیگر، در مواردی که از رای زنان سواستفاده شود با ارگانهای مسوول انتخابات شریک کنند. نباید از رای زنان از طرف مردان بهرهبرداری نادرست سیاسی شود. رسیدن به قدرت سیاسی یکی از مهمترین نیازهای زنان است که برای رسیدن به قدرت سیاسی، ابتدا زمینهی تحقق برابری حقوقی زنان با مردان فراهم شود. اگر مشارکت سیاسی زنان در روندهای دموکراتیک در راستای منافع و مصالح زنان توسط فعالان حقوق زن و نهادهای حامی زنان در افغانستان جهتدهی و درست مدیریت شود؛ زمینهی تحقق برابری حقوقی زن و مرد هم فراهم خواهد شد.
اهمیت مشارکت زنان در انتخابات
تنها در افغانستان نه، بلکه در مسایل اجتماعی کل کشورها حضور زنان در عرصههای گوناگون اجتماعی، سیاسی و فرهنگی از جمله مسایل بحثبرانگیز است. بدون شک حضور و مشارکت اجتماعی-سیاسی زنان در کشورهای جهانسوم و بسیج آنان در چارچوب مشارکت تاثیرگذار و سازمانیافته در فرایند توسعه از جایگاه ویژهای برخوردار است. جامعه سیاسی فعلی افغانستان بهعنوان یک جامعهی در حالگذار در امر مشارکت سیاسی ضمن آنکه با عدم توازن جنسیتی مواجه است. اگرچند دولت افغانستان نسبت به بسیاری از کشورهای اسلامی فضای بهتری را برای رشد زنان مهیا کرده است؛ اما هنوز تاثیر ناگوار فرهنگ قبیلهای و پدرسالاری برچیده نشده است. زنان بهعنوان قشر بزرگ از جامعه، در یکونیم دههی گذشته تمرین حضور در حیات سیاسی را به درستی انجام داده اند. حضور فعال و هدفمند زنان در چندین دور انتخابات در کشور، بیانگر این واقعیت است. اکنون الزامی مینماید تا فراتر از حق رای، زنان بیشتر در عرصه کسب کرسیهای نمایندهگی و مدیریتی در سطح مرکز و ادارههای محلی در ولایتها تلاش کنند. اگرچند مناسبات ناپسند فرهنگ و عرف، باعث شده است که حضور زنان در فعالیتهای سیاسی با چالشهای زیادی روبهرو شود؛ اما این زنجیر محکوم به شکست است. برای این رسیدن به این هدف تا زمانیکه زنان برای ترسیم خط مشی سیاسی شان برنخیزند و با سنجش عقلانی و تدبیر سیاسی افراد شایسته را از میان زنان برای دفاع از حق زنان در کرسیهای انتخابی نفرستند؛ در این جامعهی مردسالار، تغییری در روند موجود هویدا نخواهد شد.