منبع: نیویارک تایمز
نویسنده: لیندا ویلاروسا
برگردان: اخگر رهنورد
یک بررسی علمی از 26 تحقیق روی نزدیک به 16،000 نفر، که در 2003 انجام و سال گذشته توسط «کاکرن»، شبکهای غیر انتفاعی محققان مستقل، بهروز گردید، دریافت که زنان بارداری که حمایت مستمر قابلههای خانهگی را دریافت کرده بودند، احتمال دچارشدنشان به عمل سزارین 39 درصد کمتر است. بهطور کلی، زنانِ که مراقبتهای پیگیر دریافت میکنند، اغلبْ نوزادانشان در هنگام تولد سالمتر استند. اگرچه تحقیقات تجربی هنوز ارتباطی بین حمایت قابلههای خانهگی و کاهش مرگومیر مادران و نوزادان بهدست ندادهاند، اما گزارشهای امیدوارکنندهای وجود دارند. سال گذشته، «کالج آمریکایی متخصصان زنان و زایمان»، بیانیهای را منتشر کرد که در آن گفته شده بود: «شواهد نشان میدهند که علاوه بر مراقبتهای منظم پرستاری، حمایت مستمر یکبهیکِ عاطفی از سوی کارمندان حمایتی، مثل قابلههای خانوادهگی، برای زنانِ در حال زایمان نتایج مثبت داشته است».
در اوایل نوامبر، که هوا بر اثر بخار آب، ابری و گرفته بود، «گیوا» برای جلسهی دومشان، به خانهی لاندروم، که نیمی از یک خانهی چوبیِ دو-خانواری بود، آمد. لاندروم در را باز کرد و از دیدن «گیوای»ی شاد و خندان، که در نگاه اول جوانتر از مشتری 23 سالهاش بهنظر میرسید، خوشحال شد. «گیوا» قرار بود تا 22 دسامبر، تاریخ موعد او، بهصورت هفتهوار او را ملاقات کند، در موقع درد زایمان و وضع حمل با او باشد و شش بار دیگر (هفتهی یک بار) پس از زایمان از خانهی او دیدن میکرد تا اطمینان یابد که کودک و مادرش سالم باقی خواهند ماند. لاندروم، گیوا را به اتاق نشیمناش، که بهجز سیمهای درهموبرهم و گسستهازهم، چیزی در آن نبود، رهنمایی کرد. او بسیاری از داشتههای خانهاش- از جمله سگاش و اسباببازیهای جدید کریسمسِ کودکان- را، هنگامی که از شوهر بدرفتارش فرار کرد، جا گذاشته بود و هنوز از عهدهی جاگزین کردن تمامی مبلمان خانهاش برآمده نتوانسته بود.
آنها سر میز آشپزخانه نشستند، و گیوا در مورد آخرین بازدید دکترِ لاندروم از او پرسید و تلاش کرد جزئیات بیشتری در این مورد از زبانش بشنود. لاندروم به او اطمینان داد که فشار خون و وزناش، و نیز اندازه و موقعیت طفل در بطناش، همهگی روبهراه بودند. گیوا درحالیکه یک قوطی از لاواندولا/اسطوخودوس را که از گیاهانِ باغ او بهصورت خانهگی ساخته شده بود، به لاندورم میداد، از او پرسید: «از دستِ چیزهایی که برایت استرسآور اند، خلاص شدهای؟». لاندروم با دو دلی- و درحالیکه به پایین، روی میز، نگاه میکرد و همزمان موهایش، با رنگ نارنجی در انتهای آن، از روی شانههایش پایین آمد- گفت «کوشش میکنم نگران نباشم، اما گاهی اوقات… احساس میکنم قلبم خیلی مضطرب است».
گیوا مدادهای رنگی را از کیفاش درآورد و پیشنهاد کرد که جملات مثبتی را روی کاغذ سفید بنویسند و روی دیوارهای خانهی لاندروم نصب کنند تا همیشه به آن نگاه کند و به او جنبههای مثبت زندهگیاش را یادآوری کند. لاندروم یک مداد بنفش، رنگ مورد علاقهاش، را گرفت و با حروف کوچک و ناخوانا شروع به نوشتن کرد. اما حتی زمانیکه او جملات مثبتاش را نوشت، کولهباری از بیم و هراس وجودش را فرا گرفت: وقتی درد زایماناش برسد، بار دیگر خونریزی میکند، با دست خالی به خانه میآید، میمیرد و پسراناش را بیمادر میگذارد. گیوا در سوی دیگر میز نشسته و شمرده-شمرده صحبت میکرد. او گفت: «میدانم که این یک تراژدی بود و ازدسترفتن هارمونی ضایعهی بزرگی بود، اما فراموش نکن که خودت زنده ماندی، تو موفق شدی، تو نزد پسرانات آمدی». لاندروم، نوشتن را متوقف کرد و به گیوا نگاه کرد. گیوا پرسید: «اگر این درست است، پس چرا آنچه که در ملاقات قبلی به من گفتی، را ننویسم؟» لاندروم سرش را به نشانهی تأیید تکان داد. گیوا با حروف بزرگ و مداد بنفش نوشت که «میدانم خداوند دستانش را در اطراف من و پسرم پیچیده است»؛ «خدا» و «دستان» را، درحالیکه لاندورم تماشا میکرد، با رنگ سرخ برجسته کرد. او یک برگ کاغذ دیگر را بیرون آورد و نوشت: «هارمونی اینجا با ما است، از ما حفاظت میکند». در آخر، دو پروانه به رنگ بنفش را نقاشی کرد.
چشمهای لاندروم به پروانهها دوخته شد و گفت «من هر روز یک پروانه را میبینم، و فکر میکنم که هارمونی است. این واقعیت دارد». لاندروم سرانجام لبخند زد، و چشمان بزرگ و سیاهاش بهصورت نیمه-هلال تاب خورد: «من آن [پروانه] را بسیار دوست دارم، چون فکر میکنم این چیزی است که میتوانم به آن نگاه کنم و مثل این است که [بگویم] دخترم! تو خوب خواهی شد».
با این بارداری، لاندروم تمام تلاشاش این بود که مطمئن باشد همهچیز بهدرستی روبهراه است. او به یک دکتر جدید مراجعه کرد؛ زنی که در بارداریهایی با خطر بالا تخصص داشت و «مدیکاید» را دریافت کرده بود، و این طفل را به بیمارستان دیگری تحویل میداد. لاندروم اکنون از گیوا خواست که یک بار دیگر برنامهی تولد را بررسی کند.
گیوا درحالیکه آیفوناش را در دستاش نگه داشته بود، گفت: «در 30 نوامبر، من در دسترس خواهم بود، و این بدین معنی است که این مبایل همیشه همراه من است». لاندروم با دلواپسی گفت: «چه خواهد شد اگر….». گیوا گفت: «من یک قابلهی خانهگی کمکی را در جریان همهچیز قرار میدهم. صرفن برای احتیاط».
لاندروم گفت «من فکر میکنم اینبار همهچیز روبهراه خواهد بود»، اما این گفتهاش مثل یک سوال بهنظر میرسید.