نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

از زخم‌هایش یک عکس کاری بگیر!

  • حسین احمدی
  • 20 جوزا 1397

در بیش از یک‌ونیم دهه‌ی اخیر که عصر دموکراسی نوپا در افغانستان بود و بازار حقوق بشر و سازمان‌های مدنی پر از خریدار، دادخواهی برای زنان کالای پر فروش سازمان‌ها و نهادها شد. نهادهای مدنی، ادارات دولتی، انجمن‌ها و سازمان‌ها همه تشکل‌های اجتماعی در درون نهاد شان یک بخشی خاص به نام زنان و برای زنان تخصیص دادند؛ اما نتیجه‌ی این تحرک اجتماعی به سوی تساوی جنسیتی راهی را که باید، نرفت. نهادهای ملی و بین‌المللی و رسانه‌های که از حقوق بشر و دادخواهی برای زن داد می‌زدند؛ بیش‌تر نمایشی و پروژه‌ای عمل کردند تا بر اساس مسوولیت اجتماعی و اصول کاری شان. نهادهای حامی زنان از قربانیان خشونت، بیش‌تر «عکس کاری» گرفتند تا این‌که کاری بکنند. اگرچند تعدادی از زنان افغانستان از سال ۲۰۰۱ بدین‌سو رشد قابل ملاحظه‌ای داشته‌اند؛ اما این رشد سراسری نه، بلکه فقط در پایتخت و در کلان‌شهرهای افغانستان بوده است.

«عکس کاری» نقل قول مستقیم از سخنان رییس یک سازمان حمایت از حقوق زنان است که در لحظه‌ی مرگ یک خانم لت‌وکوب شده برای عکاس دفترش می‌گوید: از زخم‌هایش یک عکس کاری بگیر که در جلسه‌ جندر مطرح کنیم. گوینده‌ی این سخن هم یک زن است؛ زنی از تبار حامیان حقوق زنان در افغانستان که در داستان «صنعتِ جنسیت» نویسنده او را برای مخاطب نمونه‌ای از پروژه‌داران دادخواهی برای زن و حقوق بشر معرفی می‌کند. صنعت جنسیت عنوان داستانی است از درون کتابی که یک بانوی افغانستانی به‌نام زکیه شفایی نوشته است. عنوان این داستان نام همان کتاب نیز است.

حرف اصلی همین است که تمام سازمان‌ها و نهادهای حامی زنان، در کل جهان، به‌خصوص در افغانستان تا هنوز از زخم‌ها و لحظه‌‌های مرگ زنان عکس کاری گرفته‌اند تا برای گرفتن پروژه‌های بیش‌تر کار بکنند و پس‌زمینه‌ی کاری بسازند. این نهادها می‌توانست با استفاده از رسانه‌ها و نظام دموکراسی به عنوان عوامل پشتیبان و حامی زنان در افغانستان عمل کنند و باعث سرنگونی نظام مردسالار شود، تساوی جنسیتی به‌وجود آید و سنت‌هایی را بشکند که مانع رشد و آزادی زنان است. به امید این تغییر جریان‌هایی از میان زنان نیز برخواستند؛ اما هنوز آن‌طور که می‌باید، ره به جایی نبرده است.

حامیان حقوق زنان در سراسر دنیا تاکنون به دو بخش تقسیم بندی شده‌اند؛ دسته‌ی نخست آنانی اند که زنان را به بازار کار کشاند تا نیروی کاری بسازند و محرک چرخ اقتصادی دولت و شرکت‌های بزرگ باشند؛ دسته‌ی دومی آنانی هستند که زنان را از خانه بیرون کردند و هم‌گام با زنان زجر دیده نوای آزادی سر دادند تا زنان از زندان مردسالاری به در آید و این‌گونه کم‌کم به اِعمال خشونت‌های جنسی پرداختند که غایت خواست شان از آزادی زنان و حقوق بشر نیز همین بوده است؛ زیرا خودشان بر آن‌چه می‌گویند باور ندارند و تمام مقوله‌های حقوق بشری را مبتذل می‌دانند. بنابراین جریان سومی نیاز است تا دیگر از زخم‌های زنان عکس کاری نگیرد، بلکه برایش مرهم بسازد؛ جریانی که حق کار زنان را با ابزار کار شدن زنان تشخیص دهد؛ تحرک اجتماعی از میان زنان در کار است تا امنیت شغلی زن را تامین کند و برای منع خشونت علیه زن در محیط کار مبارزه کند.

بسیاری‌ها آمدند و در همین هفده سال گذشته زیر چتر حمایت سازمان ملل متحد، سازمان حقوق بشر، سازمان‌های مدنی و فرهنگی جهانی و کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، وزارت امور زنان ج.ا.افغانستان و… کار کردند و پروژ‌ه‌های ظرفیت‌سازی برای زنان اجرا کردند. و میلیون‌ها دالر آمریکایی صرف و خرج این پروژه‌‌ها شد؛ اما زخم اصلی که زنده‌گی زنان افغانستان را به کام مرگ و نابودی می‌کشد هنوز درمان نشده است. هنوز ما فقط از زخم‌ها عکس می‌گیریم و درد و عمق این زخم‌ها را هنرمندانه و شاعرانه می‌نویسیم و توصیف می‌کنیم؛ اما به واقعیت در مورد نحوه‌ی درمان آن نه‌اندیشیده‌ایم و یا کاری که ‌باید، نکرده‌ایم.

زخم‌ها هنوز درد دارد و خون می‌آید و تاب از توان رگ‌رگ زنان افغانستان خواهد گرفت – حداقل نسل دادخواهان واقعی باید قربانی این آرمان شوند؛ چون آن‌گونه که امروز آزادی زن را تعبیر می‌کنند، ذلت‌بار است و آن‌گونه که امروز سازمان‌ها به مبارزه‌ی تساوی جنسیت، پروژه‌ای نگاه می‌کنند، ویران‌گر است. از این ره ما فقط به جایی می‌رسیم که زن برای حضور در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و اداره‌های دولتی باید در زمان استخدام، خشونت جنسی را به جان بخرد و برای دریافت حق کار در بیرون از خانه و حق مالکیت بر ثروت خصوصی، هم مزدور بی‌مزد و‌ معاش خانه باشد و هم مادر طفل‌پرور و در کنار این همه مسوولیت، کارمند و یا کارگر اداره‌ی کاری خویش نیز باشد و مسرور بر این‌که حق کار دریافته است و به آزادی رسیده است!

نه این عادلانه نیست؛ این‌گونه زن به یک ابزار کار ربات‌گونه تبدیل می‌شود که باید شب و روز بی‌وقفه کار کند. به همین دلیل مکثی در کار است که زنان باید بدانند از این دادخواهی‌هایی که برای شان می‌شود و این حرکت‌های نمادین که برای حمایت از حقوق زنان صورت می‌گیرد، هیچ‌کاری برساخته نیست؛ تا زمانی‌که خود زنان برای شکستن سدهای جلوگیر رشد زنان، حق مالکیت زنان، آزادی زنان و تثبیت هویت زنان، کاری نکنند؛ هیچ نهاد و حامی جز نقش بیدارگری دیگر کارامدی ندارند. بیدارگری برای زنان بی‌سواد و روستاهای عقب مانده یک گام مثبت است، اما هرگز برای تحقق رویای زنانه‌گی و دنیای امن زنان کارساز نیست؛ هم‌چنان بر سر آزادی، حق و هویت شان تجارت خواهد شد.

همچنان بخوانید

بحران بشری

اوچا: افغانستان درگیر شدیدترین بحران بشری در جهان است

23 حوت 1401
حقوق زنان

در سال گذشته چه بلاهایی بر سر حقوق زنان آمد؟

20 حوت 1401
موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: حقوق اساسی زنانحقوق بشرمدافعان حقوق بشرمدافعان حقوق زن
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00