نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

عید زنان در گرو عیش مردان

  • نیمرخ
  • 29 جوزا 1397

روزهای عید نیز مثل هر روز دیگر به شکل متفاوتی روز مرد است

در روزهای عید همه با شادی بیش‌تری نسبت به روزهای دیگر این طرف و آن طرف می‌روند. همه جا رنگ دیگری به خود می‌گیرد. رنگ لباس‌ها، لحن گفت‌وگو و همه چیز جلوه‌ای تازه‌تری دارند. بازارها پر است از شور شعف لحظاتی عیدی و آدم‌ها با شتاب به دنبال چیزی که می‌خواهند می‌روند.

اندکی از زنان با لباس‌های رنگ روشن به بیرون می‌آیند و دست‌شان بوی حنا می‌‌دهند و تن‌شان بوی عطر مخصوص خودشان را. متبسم‌اند و سرمه چشمان‌شان یادآور زیباترین احساسات دلبرانه و عاشقانه در دل‌هاست. خرامان رفتن‌شان ابهت از دست رفته را در اذهان زنده می‌کند و دامن‌شان گرد و غبار تمام شهر را با خودش به یغما می‌برد. شاید با خود به این فکر می‌کنند که آن‌ها دل رباترین معشوقه‌های مردان جهان‌اند و بازمانده‌های لیلایی که آدمی-مردی را در صحرا کشاند و مجنون خودش ساخت. به این فکر می‌کنند که زورمندترین مردان در مقابل آن‌ها سر خم می‌کنند و نام‌دارترین جنگ‌جویان در اوج جنگ‌های خونین یاد زنی را با خودش حمل می‌کرده و می‌کنند. آن‌ها حتمن با این چیزها به خودشان مفتخر ‌اند و خودشان را قهرمان اشعار نام‌دارترین شاعر-مرد جهان می‌دانند. این غرور و توهم آن‌ها را زنده نگه می‌دارد در جهانی که جز در قلبی مردی جا داشتن هیچ سهمی از زنده‌گی و طبیعت ندارند.

روزهای عید را می‌توان روزهای تفریح و گشت‌وگذاز مردان دانست. این روز نیز مثل روزهای دیگر به شکل متفاوتی روز مرد است. چون این مردان‌اند که با دل‌خوشی و فارغ از هر نوع مسوولیتی به دیدن کسان و جاهای دیدنی‌شان می‌روند. اما در چهره زنانی‌که در پستوهای خانه و آشپزخانه به سر می‌برند هیچ جلوه‌ای از احساس ابهت و غروری این‌که قهرمان مهم‌ترین داستان مردان است دیده نمی‌شود و تنها به این فکر می‌کنند که چگونه می‌توانند با پختن غذا و کیک مناسب آبروی مردی آبروداری را بخرند.

مردان با پسران‌شان به دید و بازدیدهای مردانه‌ی‌شان رسیده‌گی می‌کنند. در این روزها، زنان باید لباس‌های عیدی مردان را آماده کرده باشند و به جای فکر کردن به سر و وضع خودشان مردی را دعوت به دوش گرفتن با آب ولرمی نمایند که مناسب آن‌روز باشد. آن‌ها با سر و وضع مناسب به برنامه‌های‌شان رسیده‌گی می‌نمایند. زنان با لباس‌های معطر از بوی عطر پیاز و… به استقبال مهمان‌های می‌روند که به دیدن مرد خانواده آمده‌اند.

معمولن در روزهای عید برنامه‌ها طرح‌ریزی می‌کنند. دید و بازدیدها از این خانه به آن خانه به اساس مردان و پسران خانه صورت می‌گیرد. چون برای آماده‌‌گی داشتن و پذیرایی از مهمان‌ها زنان و دختران باید در خانه باشند و به کارها رسیده‌گی نمایند.

اگر زنی پافشاری کرده باشد که به خانه خواهرش و دختری خواسته باشد به خانه دوستش برود، در حقیقت خیانتی کرده است به آن احساس خشک و مقدسی‌ که هر زن و دختری بیش از هر چیزی دیگر باید به فکر آبروداری و پذیرایی خوب از مهمان‌های مرد خانواده باشد.

همچنان بخوانید

تداوم ستیز با آموزش؛ آخرین چراغ‌ها خاموش می‌شود

تداوم ستیز با آموزش؛ آخرین چراغ‌ها خاموش می‌شود

18 جوزا 1402
«به خاطر فقر و درمان مادرم، مجبور به ازدواج شدم»

«به خاطر فقر و درمان مادرم، مجبور به ازدواج شدم»

18 جوزا 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
پدرم مرا در بدل 300 هزار افغانی به یک معتاد مواد مخدر فروخت
گزارش

پدرم مرا در بدل 300 هزار افغانی به یک معتاد مواد مخدر فروخت

13 جوزا 1402

گزارش از تمنا غفور فتانه هنگامی که تنها 16 سال سن داشت، عکس شخصی را در مقابل خودش می‌دید که به گفته دیگران قرار بود همسر زندگی‌اش شود. وی در آن سن درک واضحی از ازدواج و زندگی...

بیشتر بخوانید
زنانی مبتلا به همورویید که به جای معالجه سرزنش می‌شوند 
هزار و یک شب

زنانی مبتلا به همورویید که به جای معالجه سرزنش می‌شوند 

2 جوزا 1402

راهروها و سالن‌های انتظار شفاخانه‌های خصوصی و دولتی در شهر کابل؛ دو محیط متفاوت برای زنانِ متفاوت است.درسالن‌های انتظار شفاخانه‌های خصوصی انگار فقط زنان خوش شانسی توانستند راه یابند که از نظر اقتصادی مشکلات کم‌تری...

بیشتر بخوانید
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
کودک همسری
هزار و یک شب

خاطرات عروس 11 ساله

5 حوت 1401

قسمت اول‌ |‌ روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان می‌داد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...

بیشتر بخوانید
کشف هویت جنسی
هزار و یک شب

یاسمین: کشف هویت جنسی‌‌ام سخت، اما دل‌پذیر بود

14 جوزا 1402

«از زمانی که خیلی کوچک بودم یادم می‌آید وقتی در جمع پسرها قرار می‌گرفتم حس فرار به من دست می‌داد و فکر می‌کردم کسی در گوشم می‌گوید باید از این جمع جدا شوی. البته یک حس...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00