نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

فاحشه‌گی ادبیات و ادبیات خشن

  • حسین احمدی
  • 29 جوزا 1397

فاحشه‌گی ادبیات

ما انسان‌ها در درون ادبیات زنده‌گی می‌کنیم و با ادبیات است که برای خویش جهانی می‌سازیم که در آن عدل، عشق و آرامش جاری‌ست. ادبیات ممثل دنیای رویایی بشر است؛ زیرا انسان‌ها از بدو آموختن خوانش و نگارش همواره برای خلق رویاهایش و برای رسیدن به آرامش و آرزوهایش از ادبیات مدد جسته اند. ادبیات با ساخت‌وبافت‌های نظام‌مند و یا هم بخش‌هایی از آن به شکل غیرنظام‌مند بر ساخته‌گی خود بشر است که نظر به ضرورت و نیاز خویش می‌سازد. اما امروز ادبیات جامعه‌ی ما در حالت ناروایی قرار دارد.

همان‌گونه که ادبیات نگارشی در افغانستان بی‌دستور، بی‌قاعده و چند صدا شده است و پیدا کردن راه حل آن فکر و عملی کردن آن تلاش و اصلاح آن سرمایه‌گذاری نیاز دارد؛ ادبیات گفتاری مردم ما نیز وضع مناسبی ندارد. باآن‌که جامعه‌ی افغانستان و دیگر دولت‌های اسلامی از داشتن دین‌ و آیین و هزار فخر نابه‌جا داد می‌زنند؛ اما هنوز ادبیات گفتاری و نوشتاری مردم از نگاه مفهوم‌شناسی و بار معنایی واژه‌ها، اصطلاح‌ها و جمله‌ها نه‌چندان در قاعده‌ی ادبی و اخلاقی نیست بلکه هستند اصطلاح‌هایی که ناپسند و ناانسانی است؛ زیرا بار منفی بر شخصیت انسان دارد. در این‌گونه ادبیات به بار مفهومی آن هیچ توجه نشده است. شعر و داستان‌های ایروتیک، نویسنده‌گان و خواننده‌گان بسیاری دارد. شعرهای بزرگ‌ترین شاعران پارسی، عربی و پشتو بیش‌تر از معشوقه‌شان یک عروسک خیمه‌شب‌بازی ساخته اند تا یک انسان متعالی. این مستی، جنون، شهوت و توصیف تن در درون عشق درآمیخته و بنیاد ادبیات ما را ساخته است.

اکنون‌هم خوانش اشتباه از واژه‌های تازه مروج و قدیمی در گفتار مردم عام و حتا در سخنان و نوشتار قشر دانش‌آموخته و آگاه نیز به وفور شنیده و دیده می‌شود. عده‌ای از واژه‌های مشهوری که با مفهوم ناپسند و بار معنایی ذلت‌بار در مورد زنان اطلاق می‌شود، به‌طور مثال؛ جنس مخالف، ناموس‌پنداری زن (با مفهوم مِلکیت) و توسل به ادبیات ایروتیک(سکسی) برای هتک حرمت زنان؛ نمونه‌های فاحش از فاحشه‌گی ادبیات مردم افغانستان و جوامع اسلامی است. ثعالِبی، یک نویسنده‌ی عربی است که در یک کتابش تمام صفت‌های شایسته‌ای زن را سکسی‌بودن و شهوانی‌بودن آن می‌داند.

ادبیات خشن

برای از بین بردن واژه‌ی سیاسر در افغانستان خیلی سخن گفته شد، کمپاین‌ها راه‌اندازی شد و دفترها نوشته شد؛ اما هنوزهم همه‌گی – حتا بسیاری از زنان – بر این باور نرسیده‌اند که زن، زن است؛ سیاسر نیست. زن، سایه‌ای سر هم نیست؛ بلکه زن فقط انسان است که ما او را زن نامیده‌ایم. به قول سیمون‌دوبووار، آنان زن متولد نمی‌شوند بلکه زن ساخته می‌شوند. زن با تعریف امروزی – که مردان از جایگاه یک متعرض با اِعمال خشونت و بسیاری از شیوه‌های رفتار و گفتار شان بر زنی آسیب می‌رسانند که ادبیات نحس یک بخشی از این خشونت است – مورد خشونت پایان‌ناپذیر قرار گرفته است. اگرچند بسیاری جوامع بشری مردان سراپا خشن اند، اما در این میان، ادبیات خشن، پاک از یاد رفته است که این خود یک خشونت است. همانند این‌که ضمن دیگر نارسایی‌های ادبی، جنس مخالف یک اصطلاح منفی پذیرفته شده است.

جنس مخالف

جنس یک مشخصه‌ای بیولوژیک است. در بیش‌تر زبان‌ها جنس به ساختار بیولوژیکی انسان اطلاق می‌شود که با زن بودن و مرد بودن یک انسان نظر به ساختمان وجودش تشخیص می‌شود؛ اما جنسیت، یک مشخصه‌ای اجتماعی است که بر بُعد شخصیتی-اجتماعی یک انسان به کار می‌رود و نه تشخیص ساختمان و خاصیت بیولوژیک فرد. جنس مخالف، در ادبیات جامعه‌ی ما کاربرد پر پیشینه‌ای ندارد، باآن‌که تازه ترویج یافته است؛ اما بار معنایی و مفهوم ادبی-اخلاقی آن زیبا و پسندیده نیست. اگر سخن از مرد باشد، زن یک جنس مخالف او پنداشته می‌شود و برعکس. زن و مرد در بُعد شخصیت اجتماعی مکمل هم‌دیگر اند و این‌که زن و مرد از نگاه ساختمان بیولوژیک در مخالفت باهم باشند هم یک پندار غلط است که هیچ‌گونه مبنای علمی-ادبی ندارد. پس جنس مخالف یک اصطلاح نابه‌جایی است که امروز حتا در ادبیات طبی و اثرهای علمی-فرهنگی راه یافته است. به‌جای جنس مخالف می‌توان هرکدام را در جای خودش، برای بیان بُعد اجتماعی بشر از واژه‌های زن‌ و مرد و در ادبیات طبی و… برای بیان بُعد بیولوژیک و ساختمان بدن انسان از واژه‌های بهتری استفاده کرد.

«نیکول‌کلود‌متیو» نویسنده‌ای فرانسوی در مقاله‌ای به نام جنس و جنسیت سه مقوله دارد: ۱. زنانه سازی زبان(به جای مرد رییس جلسه، شخص رییس جلسه بگوییم)؛ ۲. موقعیت زن و مرد در عرصه‌‌های سیاسی در گرو سنت سیاسی است؛ و… ۳. خانواده مفهوم دگرجنس‌گرا است و نه آنانی که هم‌جنس‌گرا اند یا فرزند خوانده گرفته اند و یا القاح مصنوعی کرده اند – حتا این‌ها را خانواده گفته نمی‌توانیم و مفهوم خانواده زمانی کامل می‌شود که زن و مرد باهم باشند و بچه بیاورند. پس با این وجود، چگونه زن و مرد جنس مخالف‌ هم‌دیگر اند؟

ناموس‌پنداری زن

همچنان بخوانید

خشونت طالبان و سلامت روان زنان

خشونت طالبان و سلامت روان زنان

16 جدی 1401
بررسی وضعیت روانی و مبارزات زنان در گفت‌وگو با بتول حیدری

بررسی وضعیت روانی و مبارزات زنان در گفت‌وگو با بتول حیدری

30 عقرب 1401

ناموس واژه‌ی زننده نیست؛ به معنای عزت و شرف است. ناموس در ادبیات ما تبدیل به یک اصطلاح شده است. اما با تعبیری که امروز از ناموس می‌شود و نیشتر‌هایی که ادبیات ما بر ناموس می‌زند آن‌‌را زننده جلوه می‌دهد. در ادبیات امروزی افغانستان، ناموس قبل از آن‌که عزت و شرف پنداشته شود مبیین یک مِلکیت است که مالکیت مرد بر زن را تفسیر می‌کند. زن به مثابه‌ی ناموس متعلق به مرد است و هر زنی باید در تسلط یک مرد باشد تا هویت‌اش از جانب او تشخیص شود. همسر فلانی، دختر فلانی، مادر فلانی، خواهر فلانی و…

تفاوت دو جنس بیان‌گر سلسله مراتب اجتماعی آنان نیست؛ پس نمی‌توان از تفاوت ساختار بیولوژیک انسان‌ها زن و مرد ساخت و سپس آنان را نظر به ساختمان وجود شان در جامعه ارج نهاد و یا صلاحیت و مسوولیت زنده‌گی را بدان‌ها تفویذ کرد. با این تفسیر که زن و مرد هردو هیچ‌گاه حق مالکیت بر هم‌دیگر را ندارند ولو تمام زنده‌گی شان وابسته به هم باشد. «بریژیت‌لومون» در مقاله‌ای به نام رفتار جنسی می‌نویسد: موقعیت زنان و مردان محصول سرنوشت بیولوژیک نیست؛ بلکه ساخته‌ای اجتماعی است. (فرهنگ نقد فمینیستی: آرمان‌شهر۱۳۹۳)

زن به مثابه‌‌ی ناموس مرد همواره ورد زبان فحش و دشنام مردان است و دردناک این‌ است که حتا تعدادی از زنان نیز به این ادبیات فحاشی با مفعول بودن زن و فاعل بودن مرد عادت کرده‌اند. در هر خشونت لفظی، هویت یک زن قربانی می‌شود و حیثیت یک زن به باد می‌رود.

ادبیات ایروتیک

این جز از عادت‌های زنده‌گی و ساختار فرهنگی جامعه‌ای ما است که از ادبیات عهد و قسم تا ادبیات فحش و دشنام، همیشه زنان خانواده‌ی طرف مقابل را نشانه می‌روند. ماریا ویلیامسون در کتاب ارزش زن می‌نویسد: ما انسان‌ها مخلوقاتی با شکوهی هستیم. اما ویلیامسون این شکوه را در گرو یک هیولای سه سر، گیرمانده می‌داند که یکی از این سرهای هیولایی که به مثابه‌ی زندان‌بان، شکوه انسانی را در بند کشیده فرهنگ جوامع بشری و دو سر دیگر آن عدم امنیت و گذشته‌ای بشر است که بازهم امنیت بشر را هم خودشان برهم زده‌اند، دنیا را برای شان جهنم ساخته اند و گذشته‌ای نابه‌کار و پر از افت‌وخیز ننگین جوامع بشری برساخته‌ای کردار و پندار اشتباه خود انسان‌ها است، نه از کسی دیگری. همین کردارها و پندارها سنگ و خشت سازه‌ای فرهنگی یک جامعه است که اکنون جامعه‌ی انسانی به یک سرای خشونت‌آمیز مبدل شده است و اکثر این خشونت‌ها بر زنان اِعمال می‌شود. زنان در هرصورت به‌طور مستقیم و غیر مستقیم از تمامی خشونت‌های جاری آسیب می‌بینند و اکنون خشونت علیه زنان تبدیل به تابو شده است. شکستن این تابو ارچند سخت، اما الزامی است.

برای نابودی استحکام این تابو لازم است اقدام همه‌جانبه شود؛ از محدودیت‌های اقتصادی تا آزادی‌ فعالیت و امنیت وجودی در بخش‌های سیاست، جامعه، فرهنگ، ادبیات، هنر و تمامی‌ بخش‌های زنده‌گی زنان با نگاه علمی-کارشناسانه نقد و بررسی و راه‌حلی برای زدودن چالش‌های آن ارایه شود. از جمله ادبیات ناشایسته با بار معنایی و مفهوم خشونت‌آمیز که بر روان زنان تاثیر ناگوار دارد، نباید نادیده گرفته شود و یا مثل ده‌ها و صدها دیگر گونه‌ها‌یی خشونت علیه زنان به یک امر مبتذل مبدل گردد.

شاید حق دارند که هواداران نوپای مکتب فمینیسم با دغدغه‌های ذهنی تمام بر روی‌دادهای اجتماعی می‌نگرند و اکثریت روی‌دادهای روزمره‌گی در جامعه را مبتنی بر خشونت علیه زنان می‌پندارند. شاید غایت عمل‌کرد انسان‌ها این نباشد؛ اما تاثیر آن را نمی‌توان انکار کرد. مانند توسل به ادبیات ایروتیک یا سکسی در گفتارهای مردانه و فحش‌ودشنام که گاهی حتا زنان نیز هم‌رهِ این قافله اند و برای ابراز غضب و میزان تنفر نسبت به طرف مقابل دشنام‌هایی را سر می‌دهند که متوسل به ادبیات سکسی با مفعول بودن زنان هم‌بسته به طرف دعوا باشند. این‌گونه ادبیات برای مردان یک امر بدیهی است که برای بیان حس نفرت و اوج صمیمیت خویش نسبت به مخاطبش، بر زنان هم‌بسته‌ و وابسته‌ای او ناسزا بگویند.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: خشونت روانی
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
صابره
هزار و یک شب

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402

صابره، 17 ساله، تازه امسال مکتب را به پایان رسانده است. در حالیکه هنوز با اعتماد به نفس می‌گوید لیسانس خود را از یک دانشگاه معتبر بین‌المللی خواهد گرفت، احساس می‌کند وضعیت کشور او را به سوی قفس تنور و آشپزخانه می‌راند.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00