نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

هیچ شرمی ‌بزرگ‌تر از سکوت در برابر فاجعه نیست

  • آمنه امید
  • 15 اسد 1397
صحرا مانی

صحرا مانی ماستر رشته مستندسازی و فلم‌ساز است. او تا حالا سیزده فلم و مستند‌های کوتاه و بلند ساخته است. مستند «هزار و یک زن چون من» یکی از کار‌های بانو مانی است که در این اواخر در کابل به نمایش گذاشته شد. در گفت‌وگو با وی در مورد کار‌های خودش و کار در عرصه سینما در کشور صحبت کرده‌ایم.


با چه انگیزه و روی‌کرد وارد عرصه سینما و فلم‌سازی شدید؟

زمانی‌که کودک بودم پدرم بیش‌تر فلم‌های مستند می‌دید و من هم کنارش می‌نشستم و فلم می‌دیدم. زمانی‌که نوجوان بودم عکاسی می‌کردم و خیلی به ‌این کار علاقه داشتم. بعد‌ها گزارش‌گری را در یک رادیو شروع کردم و به‌خاطر گزارش‌هایم جوایز زیادی گرفتم. بعد در رشته‌ی مدیریت بازرگانی تحصیل کردم ولی از این رشته به خاطر خشک بودن آن و این که از هنر فاصله گرفته بودم راضی نبودم. با تلاش و قبول زحمت‌های فراوان توانستم از دانشگاه انگلستان در رشته سینما لیسانس و بعد مدرک ماستری مستندسازی را بگیرم. عاشق کارم هستم و خوش‌حالم که در این زمینه کار می‌کنم. هرچند که در افغانستان مشکلات زیاد و امکانات برای کار کم است.

سطح آگاهی و فرهنگ مردم هم در حدی است که هر زمان اگر خانمی ‌را با کمره بیبینند برخورد بسیار ناپسند می‌کنند. اما این راه بدون برگشت است و من پیوسته برای بهبود وضعیت تلاش می‌کنم. هرچند طرف‌دار جدایی مردان و زنان در مسایل اجتماعی و شغلی نیستم. ولی چون تجربه‌ام ایجاب می‌کرد در کار‌هایم بیش‌تر روی زنان و کودکان کار کرده‌ام.

مستند سینمایی «هزار و یک زن چون من» چه تصویر از افغانستان به جهان نشان می‌دهد؟

من تصمیم نداشتم و ندارم که با این فلم تصویر از کشورم به جهان نشان بدهم. چون این فلم را برای افغانستان ساختم و می‌خواهم که تصویر از افغانستان را برای مردم افغانستان نشان دهم. اما تلاش کردم این فلم با کیفیتِ ساخته شود تا در بازار جهانی رقابت کرده بتواند. من تصمیم نداشتم با این فلم چهره‌ی از افغانستان به جهان معرفی کنم ولی اگر معرفی کنم آن شخصیت اصلی فلم خاطره است. دختری زیبا و توانایی که نگذاشت فرهنگ، رسم و عنعنات غلط و غالب بر خانواده و جامعه جلو اعتراض او را بگیرد.

خاطره قربانی تجاوز بر محارم بود. او نمی‌خواست دختر خودش که محصول تجاوز بود، به سرنوشت خودش دچار شود. خاطره، تلاش کرد خودش را از این منجلاب نجات دهد. او عقب نشینی نکرد و به من هم به‌عنوان یک فلم‌ساز انرژی داد. او سال‌ها مبارزه کرد و به نتیجه رسید که پدرش مقصر است. خاطره هرچند با تحمل مشکلات طاقت فرسا، ولی موفق شد که به کمک بعضی نهاد خیریه تست دی.ان.ای بگیرد و ثابت کند که اولاد‌هایش از کجا آمده‌اند. چون اگر این کار را نمی‌کرد ممکن قاضی‌ها او را به شانزده سال زندان محکوم می‌کردند. وقتی خاطره به عدالت رسید، کوشش کرد خانه‌ی امنی برای بچه‌هایش فراهم کند. فرزندان او به عنوان اطفال نامشروع در افغانستان هیچ آینده‌ای نداشتند. خاطره مهاجرت کرد و بیرون از افغانستان مسکنی برای خودشان فراهم نمود. من تمام این پروسه را فلم گرفتم تا قوت قلبی برای همه باشد که اگر خاطره توانست در آن شرایط سخت خودش را به جایی برساند، ما هم می‌توانیم از سختی‌ها عبور کنیم و به نقطه‌ی مطلوب در زنده‌گی خود برسیم. فقط صبر، تحمل و مبارزه لازم است. من می‌خواستم شجاعت خاطره را به جهان نشان بدهم. و می‌خواستم بگویم که وقتی در یک کشور سال‌ها جنگ باشد، روابط خانواده‌گی و اجتماعی تحت تاثیر قرار می‌گیرد و زنده‌گی ما به قهقرا می‌رسد. ما فرصت نمی‌کنیم روی سیستم معارف، قضا و اقتصاد خود فکر کنیم. این جنگ‌ها همه‌چیز ما را ویران کرده است.

در این فلم تلاش کردم، کوچه‌های قدیمی‌ کابل را به گونه‌ای به تصویر بکشم که انگار جریان زنده‌گی از این کوچه‌ها فوران می‌کند. کسانی‌که‌ این فلم را دیده‌اند شوق دیدن کابل را دارند. افرادی از کشور‌های دیگر به من می‌گفتند که با دیدن این فلم علاقه‌مند دیدن کابل شده‌ایم. فکر می‌کنم تصویری از یک شهر فوق العاده زیبا را در این فلم به معرفی گرفته‌ام که در عین زیبایی تلخی‌هایی در آن وجود دارد.

گفتید که می‌خواستید تصویری از افغانستان را برای مردم افغانستان به نمایش بگذارید، عکس‌العمل مردم چگونه بود و نتیجه‌گیری شما از آن چیست؟

مردم به خوبی استقبال کردند. زمانی‌که من تصویری از این شهر را در آیینه جلو روی‌شان قرار دادم، برخورد‌ها با آن جالب بود. ما هر شب در رسانه‌ها فاجعه را می‌بینیم؛ اما تفاوت کار من با دیگر رسانه‌ها این است که من فاجعه را در زنده‌گی روزمره نشان می‌دهم نه‌ این‌که فاجعه را برجسته کنم. بعد از نمایش فلم یک اتفاق خوب افتاد و آن این بود که تعدادی قصه‌های مشابهی تعریف کردند. در مورد افرادی‌که قربانی‌ای تجاوز بودند – از تجاوز بر محارم گفتند.

همچنان بخوانید

مراکز آموزشی دختران

تداوم زن‌ستیزی؛ طالبان مراکز آموزشی خصوصی را نیز بر روی دختران مسدود کردند

8 جوزا 1402
نوار بهداشتی چیست؟

«زنان روستایی حتا نمی‌دانند لباس زیر و نوار بهداشتی چیست؟»

7 جوزا 1402

خوش‌حالم که ‌این فلم آغازگر یک گفت‌وگو است و جرات اعتراض می‌بخشد به کسانی که در شرایط مشابه با خاطره قرار دارد. تا زمانی که خاطره صحبت نکرده بود، ما فکر می‌کردیم که چنین قضیه‌ای وجود ندارد. در حالی‌که وجود دارد و زیاد هم هستند. ما عیب می‌پنداریم و فکر می‌کنیم که اگر ما در مورد این مسئله حرف نزنیم، موجودیت‌اش از بین می‌رود. در حالی‌که باید حرف بزنیم چون بعدن تلاش می‌کنیم که به آسیب‌دیده‌ها کمک کنیم. بعد از آن سیستم عدلی و قضایی خود را اصلاح می‌کنیم.

در کل برداشت‌ها خوب بود. اما بعضی‌های دیگر که از یک قشرخاص هم هستند می‌گفتند که تو با این فلم می‌خواهی چهره‌ی افغانستان را خراب کنی. می‌خواهی بگویی که مردم افغانستان همه در خانه با محارم خود این کار را انجام می‌دهد. این‌گونه آبروی مملکت ما می‌رود.

اما چرا ما صورت خود را با سیلی سرخ کنیم و انکار کنیم که چیزی وجود ندارد. این اتفاقات در تمام دنیا پیش می‌آید. مهم این است که سیستم عدلی و قضایی درست وجود داشته باشد تا به قضایا رسیده‌گی شود. من از وقتی که‌ این فلم را شروع کردم پیام‌های تهدید آمیز دریافت می‌کردم. و عده‌ای تهدیدم می‌کردند؛ اما ادامه دادم. چون هیچ تغییری بدون قربانی دادن ممکن نیست.

در افغانستان نهاد‌هایی مانند دانشکده هنرهای زیبا و دیگر ارگان‌های زیر مجموعه‌ی دولت که در این راستا فعالیت می‌کنند، چقدر هدف‌مندانه ‌ایجاد شده است. آیا کدام برنامه برای بهبود کارشان دارد؟

این‌ها نمی‌دانند که چه کار کنند. با دنیای بیرون هم رابطه‌ی مفید و اثر بخش ندارند. یک جمع تشکیل می‌شود، و به صورت هرچند نمی‌شود مافیایی گفت چون مافیا به قدرت‌های کلان گفته می‌شود. این‌ها افرادی‌اند که به خاطر قدرت کوچک هم‌دیگر را حمایت می‌کنند. یک جمعی با ذهن خالی و بدون تخصص است و همین است که به جامعه‌ی ما به خصوص نسل جدید جامعه، بیش‌ترین آسیب را می‌رساند. چون هرکسی را که‌ این گروه بخواهد، شناخته می‌شود. اگر نخواهد ناشناخته باقی می‌ماند. و این خیلی خطرناک است. من اعتراض دارم به‌این نابرابری‌ها. اگر اعتراض نکنیم کاری برای اصلاح صورت نمی‌گیرد. بخش سینمای دانشگاه کابل فعالیت ندارد. چپترهای تکراری و مغزهایی که هیچ‌گونه تحلیلی ندارد. دانش‌جویان را خسته و ناراضی ساخته است. سالن دانشگاه را هم انحصاری کرده است. همه‌ی آدم‌ها باید برای استفاده از بیت المال برابر باشد. اما از برابری خبری نسیت. متأسفانه ‌امکانات ملی و بیت‌المال در کشور ما، انحصاری شده است. همان‌طورکه سرک‌های ما انحصاری شده است.

چه پیامی‌دارید؟

خاطره با شجاعتی که داشت نامش را به عنوان یک مبارز ماندگار کرد. باتوجه به شرایط جنگ و درگیری دختران زیادی در شرایط مشابه با خاطره قرار دارند. من فقط در مورد یکی از آن‌ها فلم ساخته‌ام. هزار و دو، هزارو سه و … مانده است که نیاز به کمک دارد. من این فلم را نساخته‌ام که من و خاطره برجسته شویم. بلکه بدین خاطر ساخته‌ام که بی‌تفاوتی‌های ما برجسته شوند. درست است که در شرایط جنگ قرار داریم ولی نباید در مقابل تحصیل و سواد، بی‌کفایتی نهاد‌های عدلی و قضایی بی‌تفاوت باشیم. باید گامی ‌برای اصلاح برداریم. تا وقتی‌که نابرابری‌ها ختم نشود جنگ هم ختم نمی‌شود. زمانی‌که ما ملتی آگاه شدیم و واقعیت‌ها را پذیرفتیم و در مقابل نابرابری‌ها اعتراض کردیم، از گفتن مشکلات نه شرمیدیم و می‌توانیم برای حل مشکلات کاری کنیم. اگر خاطره می‌شرمید شاید حالا کنج خانه افتاده بود و طفل پنجم و ششم از پدرش به دنیا می‌آمد. خاطره ‌یک جایی روی شرم پا گذاشت و آمد از کارهایی که با او صورت گرفته پرده برداشت و گفت که هیچ شرمی‌ بزرگ تر از سکوت در فاجعه نیست.

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
زنانی مبتلا به همورویید که به جای معالجه سرزنش می‌شوند 
هزار و یک شب

زنانی مبتلا به همورویید که به جای معالجه سرزنش می‌شوند 

2 جوزا 1402

راهروها و سالن‌های انتظار شفاخانه‌های خصوصی و دولتی در شهر کابل؛ دو محیط متفاوت برای زنانِ متفاوت است.درسالن‌های انتظار شفاخانه‌های خصوصی انگار فقط زنان خوش شانسی توانستند راه یابند که از نظر اقتصادی مشکلات کم‌تری...

بیشتر بخوانید
«روزهای دشواری‌ست، اما تسلیم نخواهم شد»
زنان و مهاجرت

«روزهای دشواری‌ست، اما تسلیم نخواهم شد»

6 جوزا 1402

دوهفته از آمدن مان به ایران می‌گذرد. افغانستان که بودم تصورم از زندگی در ایران چیز دیگری بود. اتاق‌های قشنگ و خوش منظر؛ صالون کلان با آشپزخانه‌ی مجهز و زیبا؛ حویلی کوچک اما با صفا و تمیز. بار...

بیشتر بخوانید
«بعد از مرگ شوهرم باید زن برادرش می‌شدم»
هزار و یک شب

«بعد از مرگ شوهرم باید زن برادرش می‌شدم»

2 جوزا 1402

خانه‌‌ای‌ قدیمی با دیوارهای رنگ و رو رفته و بعضاً فروریخته‌اش، سمیه 14 ساله و مادرش کریمه 33 ساله‌ را درون یکی از اتاق‌های کوچکش که تا سوراخ شدن دیوارهایش چیزی نمانده جا داده است. این خانه در دورترین نقطه‌ی غرب کابل...

بیشتر بخوانید
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»
هزار و یک شب

«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»

26 ثور 1402

خودش را «گندم» معرفی می‌کند، خال‌کوبی ظریف روی گردنش، مو‌های که دخترانه‌ کوتاه شده است، دستانی نه چندان ظریف و ناخن‌های لاک خورده و لحن خاص حرف زدنش همگی نشان می‌دهند او زن است که در کالبد یک مرد به دنیا آمده...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00