نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

خشونت عليه زنان” آيا تجاوز جنسی به زنان نسبت به انواع تماس‌های جنسی ديگر، متمايز ‌می‌باشد؟

  • زلمی کاوه
  • 22 اسد 1397

زلمی‌کاوه
بخش اول
پيش‌گفتار

گزارش‌های گوناگون حکايت از وضعيت اعمال خشونت عليه زنان در تمام جهان دارد. خشونت بر ضد زنان امر روزمره و متعارفی است که در پيش چشمان ما ماديت ‌می‌يابد. از تجاوز در جنگ‌های داخلی تا تيزاب پاشی بر رخسار زنان، از خفه کردن دختران، تا ازدواج‌های اجباری، از سنگ‌سارهای صحرايی تا زندانی کردن و بی‌حرمتی، از محروميت از دانش مکتب و مدرسه تا ممنوعيت خارج شدن از خانه، از ممنوعيت سفر و حق انتخاب تا شکنجه روانی، از لت و کوب در انظار عام تا بريدن بينی و قطع اعضای بدن، از فروش دختران در بازار‌های سيکس تا دختر ربایی، از زندان کردن در خانه‌ها تا کار‌های اجباری و تهديد به مرگ، از کار‌های شاقه تا تحميل گرسنه‌گی، حجاب اجباری، جهادالنکاح، همه حاکی از ابعاد گسترده‌ی خشونت عليه زنان دارد. در اين جهان که در برخی از کشورها آپارتايد جنسی بی‌داد ‌می‌کند، زنان متحمل انواح گوناگون شکنجه ‌می‌شوند و بزرگ‌ترين شکنجه‌های فزيکی و روانی بر آن‌ها اعمال ‌می‌گردد.

در اين جا قربانی هم زن است و هم مرد، کودکان و پيرمردان نيز از اين امر مستثنا نيستند. مرد به خاطر اعمال خشونت از خود انسان‌زدايی ‌می‌کند و با اختراع قوانين ضد زن و توليد ماشين اعمال خشونت هستی انسانی خويش را تقليل ‌می‌بخشد. اما در گزارش‌ها به ندرت رابطه‌ی سیستماتيک ميان خشونت و تجاوز که مردان سازمان ‌می‌دهند و زنان و کودکان که قربانی‌اند برقرار ‌می‌شود. در عين زمان روی اين مسئله به تکرار تاکيد ‌می‌شود که خشونت در همه جای جهان در حال افزايش است و خشونت فرايند جوامع آينده را تشکيل ‌می‌دهد. با تاکيد روی تداوم خشونت و اعمال آن چه به صورت سيستماتيک و چه تکه تکه خشونت نماد پايان ناپذيری به خود ‌می‌گيرد. نوع ازليتی که مانند هيولای دامن‌گیر بشر است و کسی توان نابودی آن را ندارد.

خشونت در واقع نوع اعمال زور است که بايستی نسبت به آن از بعد تاريخی نگریسته شده و به بررسی خشونت با فرم‌های مختلفش پرداخته شود. خشونت هماره با بدی تعريف ‌می‌شود و رابطه‌ی تنگاتنگ با زشتی و رنج دارد و بنابراين خشونت را نه در حال بلکه در گذشته نيز مطالعه نمود. در این‌جا قابل يادآوری است که ما نياز به نگاه جدی به مسئله خشونت داريم که بايد شروطی برای این‌که افکار خشونت بر شانه‌های زمان سوار باشد رابطه ميان گذشته، حال و آينده را که هسته‌ی آگاهی تاريخ نسبت به خشونت را ‌می‌سازد، ضروری تلقی کنيم.

بحث خشونت عليه زنان يک بحث اجتماعی-سياسی است. خشونت در بعد فزيکی و روانی به مثابه زخم تازه و خونين به شکل تمرين ظريف قدرت و بی‌عدالتی ساختاری اعمال ‌می‌شود. برای این‌که خشونت قابل فهم شود و با تاسف بايد آن‌را در محتوای فرهنگی‌اش قابل درک کنيم و اين حامل معانی خواهد بود که رنج و غم را در خود دارد و اگر ما آن‌را به زبان شعر و ادبيات برای جامعه معرفی نماييم(1).

خشونت در فرهنگ‌های گوناگون به اشکال مختلف مشروعيت پيدا کرده است. اگر ما تاريخ فرهنگ خشونت را به معنای تاريخ فرهنگی صحبت کنيم، پس منتظر پاسخ‌گويی به سوال‌های مختلف باشيم. به عنوان مثال اعمال خشونت دولتی به عنوان نهاد دارای حق انحصاری اعمال و توليد خشونت، توليد جنگ و شرایط که در آن تنها عشق به خشونت راه‌حل تلقی ‌می‌شود، اعمال خشونت عليه زنان به مثابه ویژه‌گی فرهنگ مردانه، مذهبی‌سازی خشونت با شاخص‌ها، مولفه‌ها و نماد‌های آن، ترويج خشونت بزرگ‌سالار عليه کودکان و فقرا. خلاصه‌این‌که خشونت چه معنای برای متجاوز، نهاد، دولت، و کسی‌که اعمال خشونت ‌می‌کند و کسي‌که شاهد اعمال خشونت است و خشونت عليه او اعمال ‌می‌شود. اما خشونت پديده‌ی است که بايد از زاويه‌های مختلف به آن پرداخته شود. البته هدف ما در این‌جا تحليل اعمال خشونت در سطح ميکرو يعنی خشونت مرد عليه زن بوده و در فضای محدود است. و اگر نه خشونت ابعاد گسترده‌ی دارد که هر يک مقوله ما را هفتاد ‌می‌کند. البته همه‌ی اين پديده‌ها رابطه متقابل هم دارند و نمی‌تواند خشونت دولت را از خشونت‌های ديگر جدا نمود چون در اجتماع هر پديده‌ای با هم رابطه تنگاتنگ داشته و از هم‌دیگر متاثر ‌می‌شود. بنابراين پديده خشونت نيز استثنا نمی‌پذيرد.

رفتار چيست؟

برای فهم خشونت باید به مقوله‌های رفتار بپردازيم. خشونت رفتار است. رفتاری‌که که ما نسبت به زنده جان‌ها و ساير پديده‌های‌های طبيعی از جمله نباتات داريم. رفتاری‌که نحوه نگرش ما را نسبت به ديگران و اطرافيان مان تعیین ‌می‌نمايد.

رفتار رابطه‌ی تنگاتنگ با ارزش‌ها دارد. ارزش‌های فکری و اعتقادی اساس رفتار ما را با ديگران شکل ‌می‌دهند. پيش‌شرط‌های فرهنگی و اجتماعی هرچند انتزاعی و نامشخص‌اند، اما هم‌زمان پرنسيپ‌های بنيادی‌اند که نرم‌های مارا تشکيل داده و رفتار ما را هدايت ‌می‌نمايند. ارزش‌های در رابطه با خشونت و زمانی‌که آن‌ها کاربرد پيدا ‌می‌کنند چه در سطح اجتماع و چه در سطح گروهی، اساسش در تاريخ، فرهنگ و مذهب و سنت‌های اجتماعی و تاريخی رقم خورده است. اين ارزش‌ها در پرورش کودکان شکل گرفته و نهادينه ‌می‌شوند و تا زمانی‌که ما به بزرگی ‌می‌رسيم کاربرد پيدا ‌می‌کنند. در درون روابط اجتماعی ما ارزش‌های خشن به عنوان معيار‌های خوب و بد، با ارزش‌های در باره زن و مرد، رابطه دارد(1).

پژوهش‌گران روان‌شناسی اجتماعی به اين باور اند که بايد رفتارهای محدود و منحصر به‌یک پديده و یا گروه انسانی را، با روش دقيق مورد مطالعه و پژوهش قرار داد. رفتار ‌می‌تواند طبق روان‌شناسی اجتماعی به عنوان آماده‌گی آگاهانه بيش و کم ذهنی برای واکنش در راستای مثبت و یا منفی با حادثه اتفاق اجتماعی کارکرد داشته و از منظر ارزش‌های که ما راجع به آن پديده در نهاد خود داريم تعريف شود. رفتارها عمومن از ثبات قابل ملاحظه‌ی در درازای زمان برخودار اند. در تغییرات رفتار‌ها سه مولفه‌ی مختلف رفتاری که با هم مجزا اند وجود دارد. اين مولفه‌ها ‌می‌توانند تاثير روی تغییرات در رفتار‌ها داشته باشند. مونا الياس سون در کتاب خشونت مردان عليه زنان، رفتار انسان راه به سه دسته تقيسم ‌می‌کند و معتقد است که رفتار‌های ما دارای اين سه مولفه اند:

  1. مولفه رفتار ذهنی و شناختاری

يکی از مولفه‌های شناختاری رفتار، از مفاهيم و باز نمايی‌ها تشکيل يافته است در مورد سوال بدرفتاری و تجاوز به زنان که بر اساس دانش و تجارب یا عدم تجارب استوار بوده و يا افسانه‌ها و درک غير قابل اثبات بنا يافته است. مقوله‌ها و پندار‌ها روی اين امر تاکيد دارند که آيا خشونت عليه زنان با بدرفتاری‌های ديگر که بر ضد زنان صورت ‌می‌گيرد متفاوت است. آيا تجاوز جنسی به زنان نسبت به انواع تماس‌های جنسی ديگر، متمايز ‌می‌باشد. برای درک يک موضوع بايد مقوله‌های ديگر اجتماعی با آن پيوند زده شوند تا بر دشواری‌های درک موضوع غلبه حاصل گردد. به عنوان مثال گاهی وضعيت غير عادی و يا انحراف اجتماعی به بدرفتاری و تجاوز جنسی ربط داده ‌می‌شود تا چارچوب برای فهم مسئله و افرادی‌که با موضوع نسبت دارند، خلق گردد.

اجازه دهيد تا مسئله را با مثال ساده‌تر روشن کنيم. تصور کنيد که بدرفتاری با زنان تنها در محيط اجتماعی افراد دارای وضعيت اجتماعی پایین و فقرزده صورت ‌می‌گيرد و يا تجاوز جنسی فقط به زنانی‌که با اتهام زدن به آن‌ها، آنان را «بی بند و بار» ‌می‌خوانند، و يا این‌که با چنين پيش داوری‌های فرهنگی و دينی که زنان مورد تجاوز قرار گرفته را اين‌ گونه دسته بندی ‌می‌کنند که: «در دل‌شان آرزوی تجاوز شدن را دارند، ولی نقش متضاد از خود بروز ‌می‌دهند تا مردان را تحريک نمايند». و يا آن‌ها را احساسی و هوس باز و اغواگر تلقی کرده و به ابژه جنسی فروکاست ‌می‌دهند و سپس تجاوز بر آن‌ها را توجيه نموده به آن يا مشروعيت شرعی و يا بيولوژيک ‌می‌بخشند. صورت اين مسئله به شکل عام ناشی از ذهنيت فرهنگی است که در آن جايگاه زن و مرد و موقعيت تنانه هر دو با خط قرمز مرزگذاری شده است و کدهای فرهنگی هر کدام به گونه‌ی اجتماعی رفتار‌های زن و مرد را مرزبندی کرده‌اند. اگر چنين موضع گيری‌هايی زن ستيزانه که به صورت ميراث‌های فرهنگی ساختار‌های ذهنی مارا نقطه‌گذاری نمايند چه نقشی بر رفتار‌های ما در جامعه مدرن که دنبال برابری زن و مرد در روابط‌ شان و در اجتماع حضور دارد، نقش داشته باشد. حالا با در نظر داشت چنين ديدگا‌ها و نگرش‌ها در جامعه، نقطه عزيمت برای حل معضله‌ها مطرح شود ما چگونه ‌می‌توانيم مشکلات را حل کنيم و بر دشواری غلبه نماييم. اما اگر کار مان بر اساس اسناد و مدارک، آمار و ارقام سامان‌بندی شده باشد و نقطه حرکت ما و ديدگاه ما در رابطه با مشلات، چيزی ديگر خواهد بود.

  1. مولفه رفتار احساسی

مولفه رفتار احساسی ما، پيرامون مقوله رفتار احساسی و يا گروهی ‌می‌چرخد. رفتار ما نقش تعیین کننده‌ی را در امر خشونت عليه زنان بازی ‌می‌کند. در يک پژوهشی که در سال 1970 در آمريکا صورت گرفته است نشان داده شده است که 75 % از مردان مخالف اعمال خشونت عليه زنان بوده و رفتار خشن را رد ‌می‌کنند (ستارک و مکی 1976). به اين معنا که اگر ما رفتار خوش نسبت به زنان و کودکان داشته باشيم دست به خشونت نمی‌زنيم و از خشونت‌های روزمره کاسته ‌می‌شود و زمينه‌های آرامش اجتماعی بهتری برای امر خوش‌بختی را در درون جامعه ‌می‌توانيم فراهم نماييم. اما در اين تحقيق نشان داده شده است که مردانی‌که رفتار خشونت‌بار نسبت به زنان دارند هميشه از خشونت‌های فزيکی نيز استفاده ‌می‌نمايند. چون در ذهنيت‌شان، زن به عنوان سوژه فاعل، انسان زدایی شده و مرده تصور ‌می‌شود. دريافت ذهنی انسان نسبت به هم‌دیگر نخستين گا‌می ‌است که خشنونت و شکنجه را پيش از انجام اعمال خشونت در ذهن افراد توجيه و مشروعيت ‌می‌بخشد.

جوديت باتلر در کتاب قاب‌های جنگ به نقطه جالب اشاره ‌می‌کند:

«اگر برخی از زنده‌گی‌ها به عنوان زنده‌گی نامشهود نیستند، از همان ابتدا به عنوان زنده‌گی در چارچوب معرفت شناختی خاصی زنده‌گی ‌می‌کنند، پس این زنده‌گی‌ها نه زنده هستند و نه به طور کامل از بین ‌می‌روند.»

 

  1. رفتار کنشی

رفتار کنشی و یا عمل گرایانه‌ی ما، تمام شاخص‌های رفتاری ما را در بر ‌می‌گیرد. این رفتار شامل این ‌می‌شود که ما چه رابطه با پدیده‌ی رفتاری داریم. به عنوان مثال این‌که ما چه نوع رفتاری را از خود نسبت به مقوله خشونت علیه زنان بروز ‌می‌دهیم. آیا ما موافق تعزیرات سخت جنايت کاران هستیم و یا طرف‌دار پرورش اجتماعی آن‌ها. همه‌ی این مسايل رابطه با دریافت روشن‌فکرانه‌ی ما و یا واکنش احساسی مان نسبت به خشونت دارد. البته واکنش ما در رابطه با مسايل گوناگون تابع فاکتور‌ها و مسايل مختلف اجتماعی‌اند که نمی‌توان آن را طبق قرارداد‌های ثابت محاسبه نمود. ما روبات نيستيم که طبق برنامه‌ريزی از پيش تعیین شده حرکت کنيم و رفتارمان قانون‌مند باشد. در رفتار‌های ما عوامل گوناگون دخالت دارند و اين عوامل اسباب کنش و واکنش‌های ما را فراهم ‌می‌نمايند(الياس سن : 33).

الياسن با تحليل روان‌شناسانه نشان ‌می‌دهد که ميان ذهن و دريافت انسان و طرز نگرش او نسبت به اعمال خشونت رابطه‌ی نزديک وجود دارد که در کنش خشونت‌بارش نسبت به زن و ساير جان‌داران تاثير جدی ‌می‌گذارد. بنابراين تربيت و آموزش کودکان در شيوه رفتارشان نسبت به هم‌دیگر طرز رفتار آينده آن‌ها را نسبت به هم‌دیگر تعیین ‌می‌نمايد. پسراني‌که با ذهنيت برابری جنسيتی تربيت و پرورش ‌می‌یابند، خشونت در برخورد‌های اجتماعی را رد ‌می‌نمايند و قادر به ايجاد روابط انسانی با جنس مخالف خود نيز ‌می‌باشند.

ادامه دارد…

همچنان بخوانید

تداوم سرکوب

تداوم سرکوب؛ جنگجویان طالبان چهار زن معترض را گرفتار کردند

6 حمل 1402
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00