زلمی کاوه
بخش چهارم
خشونت با جنسيت پيوند دارد و عوامل خشونت به صورت عام مردان هستند
ازدواجهای اجباری پراکسيس عام در بسياری از مناطق کشور بوده و امر رايج در جامعه میباشد. اين بدترين خشونت و کودکآزاری است که قربانی آن دختران کوچکاند. اما برای جامعه اين يک امر عادی به شمار میرود. پدران و مادران برای خودشان حق میدهند تا با دستان خود دختر خردسال و بیدفاعشانرا در معرض خشونت جنسی، روانی و فزيکی قرار دهند. اين خشونت آنقدر طبيعیسازی شده است که جامعه نه تنها به آن اعتراض نمیکند بلکه آنرا بخشی از هويت فرهنگی خويش تلقی میکند. اگر زنی در معرض عام مورد خشونت قرار بگيرد از منظر فرهنگ حاکم خشونت تلقی نمیشود و کسی برای جلوگيری از اعمال خشونت مداخله نمینماید؛ چون خشونت عليه زنان درونیسازی شده است. جامعه زن را بخشی از مالکيت خصوصی مرد تلقی میکند و مرد حق دارد با ملکيتش هر طوریکه دلش خواست رفتار نمايد.
از آنجا که دولت متعارف مدرن در سراسر کشور تسلط ندارد، پراکتيکهای حقوقی قرون ميانه که در آن ريشسفيدها و اربابها، طالبان و ملاهای مذهبی سهم دارند مشکلات حقوقی مردم را حل میکنند. طبق اين ارزشها زنان ارزش برابر مردها را ندارند و در عين زمان بخشی از مالکيتهای مردان به شمار میروند. زنان اغلب از هيچگونه امکانات دفاعی و حقوقی برخوردار نيستند. اگر زنان در برابر ارزشهای مسلط مقاومت نمايند با واکنش کل جامعه مواجه میشوند. جامعهای که ارزشهای ذهنیشان همان انديشههای طالبی و اقتدا به پراکتيکهای حقوقی قرنهای گذشته است.
ازدواجهای اجباری کودکان است که طبق آن حتا کودکان 4 ساله را نيز اوليايش میتواند در قيد ازدواج دربياورد.
عبدالستار سیرت، سیاستمدار و حقوقدان اهل افغانستان است. او بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ در دوران حکومت ظاهر شاه وزیر عدلیه افغانستان بود. سیرت یکی از نمایندهگان گروه رُم (حامیان ظاهر شاه) در نشست سال ۲۰۰۱ بُن بود که میان گروههای افغان برای تقسیم قدرت پس از سقوط طالبان برگزار شد. در این نشست او برای به دست گرفتن ریاست دولت انتقالی بیشترین رای را به دست آورد. سیرت ۱۱ رای و حامد کرزی ۳ رای آورده بود؛ اما سیرت تصمیم گرفت به دلیل مسایل قومیتی به نفع حامد کرزی کنار برود.
عبدالستار سیرت از دانشگاه «پسیفیک وسترن» کالیفرنیا مدرک دکترای مطالعات اسلامی دریافت کرده است. وی از سال ۱۹۷۵ استاد رشته مطالعات اسلامی در دانشگاه امالقرای مکه است. سیرت در انتخابات ریاستجمهوری سال 2004 نیز شرکت کرد ولی کمتر از ۱٪ آراء را به دست آورد. آقای سيرت در سخنرانیاش که در يوتوب نیز موجود است از ازدواج کودک 4 ساله صحبت میکند(6).
طبق نوشتهی شبکه جهانی حقوق بشر افغانستان:
- ۵۹ درصد ازدواجهای بررسی شده در این تحقیق، ازدواج اجباری بوده است، که از آن جمله حداقل ۳۰ درصد ازدواجها به گونهی بدل صورت گرفته است. در نتیجه، ۷۳ درصد آنها از حقِ داشتن مهر محروم شدهاند.
- حداقل ۳۸ درصد مصاحبه شوندهگان، در سنین بین ۱۱ تا ۱۵ سال ازدواج کردهاند.
- ۲۳ درصد زنان متاهل، از اندازهی مهر خود آگاهی ندارند.
- ۹،۷۱ درصد زنان، پس از ازدواج از ادامهی تحصیل و اشتغال محروم گردیدهاند.
- از میان زنان شاغل، ۲۱ درصد و زنان بیکار، ۴۲ درصد، مورد خشونتهای خانوادهگی قرار گرفتهاند.
- از میان زنانیکه مورد خشونت قرار گرفتهاند، حداقل ۲،۳۸ درصدشان، در سنین ۱۱ -۱۵ سال ازدواج نمودهاند.
- فقط ده درصد زنان مصاحبه شونده گفتهاند که به هیچ نوع خشونت مواجه نبودهاند.
- ۵،۲۷ درصد زنان مصاحبه شونده، در شرایط تعدد زوجات به سر میبردند؛ از جمله، ۸۲ درصد، به دلیل فقر و مشکلات اقتصادی، به ازدواج با مرد متاهل رضایت نشان دادهاند. برعلاوه، ۸۲ درصد این زنان از وجود همسر قبلی شوهرشان اطلاع نداشتهاند.
- ۸۸ درصد زنان، در شرایط چندهمسری، از بیعدالتی شوهر میان زنان، در زمینهی پرداخت نفقه، توجه به کودکان و سایر موارد، خبر دادهاند (7).
در افغانستان جنبشهای اجتماعی گستردهای برای رهايی و برابری زنان عرصه فعاليت همهگير نداشتهاند. بنابراين قوانين که نوشته شده در مورد زنان بدون تاثير مستقيم نگرش برابری طلبانهی زن و مرد تدوين شده و ارجاع آنها به کنوانسيونهای حقوق بشر اشارات ابزاری است نه به معنای واقعی کلمه و از اين رو حقوق زنان از حمايت در همه عرصهها معطوف به شرايط، شرطی میشود. گفتمان رسمی از خصلت برابری زن و مرد به معنای انسانی برخوردار نيست.
طرح برابری جنسيتی و واکنش خشونتبار ارتجاعی
طرح حقوق مدرن در جامعه افغانستان به اوايل قرن گذشته و ظهور جامعه جديد بر میگردد. تولد نگرشهای پيشتاز در ميان قشر جديد در جامعه به مثابه نگرش حقوق مدرن که در آن برابری حقوق زن و مرد به مثابه حق مدرن جای پا باز کرد. همزمان و موازی با گسترش مکتب و مدرسه و باسواد شدن و پیشرفت و بهوجود آمدن جنبشهای پیشرو معاصر به مثابه نماد ارزشهای انسانی شعار بخشی نسل پيشتاز در مبارزه با عقبگرايی را تشکيل داد.
تحولات چهاردهه اخير در بسياری از کشورهای اسلامی عقبگرد تاريخی جدی در عرصههای گوناگون به ويژه در زمينههای حقوق زنان و حقوق بشر به شمار میرود. وضعيت جديد چادر و حجاب را رسمی کرد و روسری را روی سر زن گذاشت، از رفتن به مکتب و مدرسه ممنوعش نمود و ابزار جنسی قلمداد کرد و و آزادی نسبی را که در طی ساليان تحولات اجتماعی و مبارزات سياسی در سطح محدودی نصيبش شده بود درهم کوبيد و زنان را به خانه فرستاد.
سخن آخر
خشونت عليه زنان در تمام جهان اعمال میشود. رابطه ميان خشونت و انديشه، خشونت و مذهب، خشونت و فرهنگ، خشونت و ساختار اجتماعی و اقتصادی امر جداییناپذير است. خشونت با جنسيت پيوند دارد و عوامل خشونت به صورت عام مردان هستند. خشونت جنسيتی به واسطه ارزشها و پرورش و فرهنگ مسلط درونی سازی میشود و افرادیکه در چنين فرهنگی بار میآيند تفکر خشونت را طبیعی میانگارند. کودکان و زنان قربانی انواع مختلف خشونت فزيکی و روانی میشوند. رابطه خشونت و قدرت در نظام اقتصادی، اجتماعی و سياسی، اخلاقی، آموزشی و خانوادهگی تعبيه شده است.
برای تحقق امر برابری جنسيتی مبارزه زنان و مردان نخستين شرط اساسی میباشد. اما تحقق امر برابری جنسيتی رابطه مستقيم با مبارزه طبقاتی دارد. لیبرالها تنها تا مرز خودشان از جنبشهای برابری طلبی دفاع کردهاند. تا زمانیکه تقدس مالکیت خصوصی در امان بوده است. اما تحقق همهگانی برابری جنسيتی فراتر از ليبراليسم است و تا مرزهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میرسد. برابری جنسيتی افزون بر اینکه امر حقوقی است، امر اقتصادی نيز میباشد.
قربانی خشونت در جامعه که در آن اعمال زور عليه زنان صورت میگيرد هم زن است و هم مرد. کودکان که در اين ميان گرفتار اين جدال اند، اما به ندرت در بررسیها، اين رابطه متوجه خشونتگر میشود که عبارت از مرد است.
خشونت در همه ابعاد آن چه در خانواده و چه در بيرون از آن جريان دارد. جامعه خشن انسان خشن و جنايت کار بار میآورد. خشونت نياز به نگرشی تاريخی در ابعاد مختلفاش دارد. ابعاد اين مساله بستهگی به کالبدشکافی جدی دارد. نابودی خشونت در گرو مبارزه با آن در تمامی جبههها میباشد. خشونت در اجتماع انسانی متولد شده و بايد جامعهای به وجود بيايد تا در آن خشونت وجود نداشته باشد. اين جامعه تنها توسط انسان زن و مرد و… میتواند تحقق یابد.
پینوشتها و منابع
(1)ٍEliasson:33
(1)Elisson Mona(19?) Mäns våld mot kvinnor
(2) http://www.unic-ir.org/hr/hr40.pdf
(3) Arendt, H. (1970).On Violence New York: Harcourt, Brace & Word
(4) Torrance, J.M.C. (1986).Public Violence in Canada 1867-1982.
Kingston: McGill-Queen’s University Press.
(6) https://www.youtube.com/watch?v=zqQjKqdSWj4 برگرفته 2018.08.08
و همچنين در يوتوب شفيع عيار:
(7)http://www.cshrn.af/da/?p=1214
(8)http://www.bbc.com/persian/afghanistan-43355639