هستی عاصی
او نماد زنی است که یاد گرفته چگونه مسوولیت برجسته ساختن کارهای مردان را به دوش بکشد
الگوبرداری یکی از خصیصههای بشری است، اما قهرمانسازی و در پی آن بت ساختن از هیچ خصوصیت افغانها. سالانه، دفترهای دولتی، خصوصی و نیز تمام دانشگاهها و دیگر برنامهها به خاطر سالروز قهرمانهای هر قوم و مناسبات دینی و مذهبی، بیشمار تعطیل میشوند. این روند بیهیچ تغییری به پیش میرود. از این میان میتوان از ماه محرم نام برد. در ماه محرم، ده روز تمام شهر سیاه پوش میشود و سروصدا از کوههای بلند شهر بالا میرود. شیعه مذهبها، سر هر کوچه دکه باز میکنند و هر دکه حداقل یک بلندگوی بزرگی دارد که صدایش در تمام شهر میپیچد. ملاها تمام وقت در حال زار زدن و به گریه واداشتن مردماند. آنها از آزادی و دلیری حسین سخن میگویند، اما خودشان نه معنای آزادی را میدانند و اگر خود میدانند، نمیتوانند به مردم بفهمانند که آزادی یعنی چه، برای چه و چرا!؟
دوستداران امام حسین و دیگر شهدای کربلا نه به فکر مردم است و نه تفکر آزادی در سر دارند. افراد زیر سن (پسران) بیشترین شور را در شهر به پا میکنند. بهطور صد در صد میتوان گفت که این نوجوانها درکِ از چرایی کشته شدن حسین ندارند. آنها حسین را نمیشناسند و نمیدانند که چرا و برای چه کشته شد. بنابراین، با اطمینان میتوان گفت که تمام اینها نتیجه الگوسازی و قهرمانبازیهای است که هیچ درک از آن صورت نگرفته. نه قهرمان با هدف قهرمانیاش شناخته شده است و نه تبلیغگران این روند، دانایی فهم و فهماندن این موضوع را دارند. به طور نمونه؛ وضعیت زنان در روزهای محرم. اکثر زنان افغانستان بیسواد اند. آنها نه حسین را خوب میشناسند و نه زینب را؛ اما جالب اینجاست که نه تنها در روزهای محرم بل، سخن همیشهگی زنان و مردان این است که ما (زنان) باید فاطمه و زینب را الگو قرار دهیم و از آنها نحوهای زندهگی کردن را بیاموزیم.
الگوهای زندهگی باید افرادی باشند که دانا، توانا و بهتر از کسانی هستند که قبل و بعد از آنها میشناسیم. اما اگر صادقانه به این مسئله نگاه کنیم پی میبریم که این دو الگوی زنان مسلمان، به جز دختر و نواسه بودن شخصی به نسبت پیامبر، هیچ امتیاز دیگری ندارند. اگر کسی ادعای این را داشته باشد که زینب راوی حادثه کربلا است و در صورت نبودن زینب این حادثه محو تاریخ میشد؛ اما در حقیقت زینب نماد زن مسلمان است که در درجه دوم پس از مردان قرار داده میشود. او نماد زنی است که نصف مرد به حساب میرود و در حضور مرد حق سخن گفتن ندارد. واقعیت این است که زینب نماد زنی است که طرح تمام زندهگیاش را مردان ترسیم میکنند و او یاد گرفته چگونه مسوولیت برجسته ساختن کارهای مردان را به دوش بکشد. زینب اگر قهرمان بودی باید از جنگ جلوگیری میکرد و یا پیش از کشته شدن برادرش خود به میدان میرفت و تاریخ میساخت؛ اما زینب در صورت اجبار مسوولیت روایت حادثه کربلا را به دوش گرفت. چون تنها مردِ باقی مانده برای زینب امام بیمار بود که حتا از میان آتش خیمه توان نجات دادن خودش را نداشت.
زینت نیز مثل هر زن دیگر در تاریخ دنیای مردسالار قربانی قهرمانبازیهای مردان است. نقش او به عنوان زن و نواسه پیامبر در رساندن پیام مسلمانی هیچ است. او نه کاتب است، نه جنگجو و نه طرحریز برنامههای جنگی و سیاسی. او در صورت اجبار، با پوشیدهگی تمام (به نقل تاریخ) در مجلس یزید میرود. او در آنجا رفت و سخنراند چون مردی نبود. اگر مردی میبود قطعن زینب نمیرفت تا سخنانش را بگوید. اما در مقایسه با مادرش فاطمه زهرا، زینب کارهای بیشتری انجام داده، چون نقش فاطمه هیچتر از دخترش است. باید روشن شود که اهمیت الگوسازی فاطمه برای زنان چیست؟ او که جز اشک ریختن در سوگ مرد(پدرش) هیچکاری نکرده بود، آیا ما هم تمام روز در خانه نشسته طفل به دنیا بیاوریم و در سوگ مرگ عزیزان خود اشک بریزیم؟ اهمیت کارکرد عایشه به مراتب بیشتر از فاطمه و زینب است. عایشه حداقل بهخاطر دفاع از حق خودش در جنگ با علی رو در رو شد و خود نیز در میدان حضور داشت. (البته باید ذکر کرد؛ اگر در این قسمت مقایسه صورت گرفته به دلیل این نیست که بخواهیم عایشه را الگو قرار بدهیم، چون او نیز قربانی بود و در نه سالهگی با محمد همخوابه شده بود.)
تا زمانیکه الگوهای زنان کسانی باشند که خود ترویج کنندهای پس از مرد بودناند، به جایی نخواهیم رسید. با الگو قرار دادن زینب همهی زنان فکر میکنند که ما در صورت نبود مردان قدرتنمایی کنیم و این کار نیز به خاطر برجسته ساختن قهرمانبازیهای مردان باید باشد.
دیدگاهها 1
خجالت بکشید بی هیاهو