رفیعی: افغانستان با بحران نیروی انسانی زن (زنان باسواد، توانا و با درک) مواجه است
گفتوگو با عزیز رفیعی، رییس مجما/ مجتمع جامعه مدنی افغانستان
حقوق زنان در افغانستان یک بحث کلان و همچنین حمایت و دادخواهی از زنان نیازمند کارکرد مداوم و طولانیمدت است، در عصر نوین، نقش نهادهای مدنی و سازمانهای حمایت از زنان در افغانستان چگونه بوده است؟
حقوق زنان در افغانستان یک بحث کلان تاریخی است، بنابراین با وجود فعالیتهای زیادی در این بخش، ممکن به نتیجههای جدی و رضایتبخشی نرسیده باشیم؛ اما نفس فعالیت در این عرصه توانسته است باعث انجام کارهای بنیادی شود. بهطور نمونه، قانون اساسی افغانستان برای زنان فرصتهای تحصیلی، مشارکت سیاسی و دیگر امتیازها را در نظر گرفته است. قانون جزایی و قانون منع خشونت علیه زنان، کارهای بنیادی میباشد که زمینهساز مشارکت سیاسی-اجتماعی زنان شده است. همچنین فرصتهای تعلیمی-تحصیلی دستآورد بزرگی است که نهادهای مدنی در این عرصهها فعالیت داشتهاند. از آنجا که رعایت حقوق زنان در افغانستان یک بحث عمیق و تاریخی است، نتوانستیم تغییرات لازم را در مدت هفده سال اخیر ایجاد کنیم. سرکوب چندین قرن در مدت یک و نیم دهه زدوده نخواهد شد.
جامعه مدنی افغانستان در طول یک و نیم دههی اخیر در راستای حمایت، دادخواهی و ظرفیتسازی زنان چه کارهایی انجام داده است و اکنون چه برنامهها دارید؟
دادخواهی در مسایل حقوقی بزرگترین بخش کاری جامعه مدنی میباشد که انجام داده است. تغییر و بهبود در وضعیت زندهگی زنان با کارهای مقطعی ممکن نیست، بلکه نیازمند کارهای بنیادی و درازمدت است. کارهای ما بیشتر متمرکز بر حقوق سیاسی زنان بوده است.
در مسایل حقوقی، آیا آنگونه که باید، کار شده است؟
در ابتدا زنان نیازمند قوانینی هستند که از آنان حمایت کند و پشتیبان قانونی داشته باشند که برای شان فرصتها را فراهم کند. اکنون قوانینی تصویب شده که حق تحصیل، حق کار، حق برخورداری از میراث و دیگر امتیازات، حقوق انسانی و حق شرعی آنان است.
تنها تصویب مقررهها و قانوننامهها مشکلات زنان را حل نخواهد کرد، در متن جامعه چه تغییراتی ایجاد شده است که باعث بهبود وضعیت زندهگی زنان شود؟
ما از نظر دادخواهی به نتایج خوبی دست یافتهایم. آگاهیدهی که صورت گرفته نیز مثبت بوده و از نگاه آگاهی نیز به مرحلهای رسیدهایم که زنان از حقوق شان آگاه شدهاند. هرچند این آگاهیدهی حساسیتآفرین بوده و بازخورد این مسئله با شکنجه و زورسالاری مردان مواجه شده است. اگر چند حساسیت اجتماعی ایجاد شده، اما اهمیت موضوع این است که زنان آگاه شدهاند و برای دفاع از حقوق شان میایستند.
وقتی دفاع و حمایت از حقوق زنان یک خواستهای بر حق است، نه خواست فراقانونی، پس چرا آگاهیدهی در این مورد حساسیتآفرین میشود؛ آیا نحوهی عملکرد این نهادها اشکال دارد یا بستر پذیرش آن مهیا نیست؟
ما در یک جنگ عنعنه و سنت با مدرنیته و قانون قرار گرفتهایم. عنعنه در افغانستان حکم میکند که زن در افغانستان محکوم باشد، سنتهای اجتماعی در افغانستان حکم میکند که زن باید اسیر باشد؛ درحالی که قوانین از زنان حمایت میکند. قانون تساوی جنسیتی(برابری زن و مرد) و مشارکت سیاسی-اجتماعی زنان را به رسمیت میشناسد و پشتیبانی میکند. ازهمین رو در مقابل عرف و سنت اجتماعی حساسیت ایجاد میکند. برای اصلاح این حساسیت زمان طولانی و کار بیشتری نیاز است.
در این مبارزه، نهادهای حامی زنان و پروژههای ظرفیتسازی زنان چه نقشی دارند؟
نهادینه شدن حقوق زنان زمانبر است. کارهای بنیادی شامل مکلفیتهای دولت میباشد و کارهای موقت و روبنایی مسوولیت نهادهای مدنی، نهادهای حامی زنان و پروژههای ظرفیتسازی برای زنان است. نهادهای مدنی باید با انجام پروژههای کوچک نشان دهد که چه کارهای متفاوتی نسبت به کارهای متداول دولت انجام شدنی است. انجیوها مکلفیت ندارند که کارهای پایدار و طولانیمدت انجام دهند؛ چون وظیفه دولت است. انجیوها به شکل نمادین پروژههای کوچک را که مثمر و ممد باشد، انجام میدهند. یعنی انجام کارهایی را مسوولیت دارند که مکمل کارهای دولتی باشد. انجیوها، اما مکلفاند کارهایی را انجام دهند که نتیجهی سریع و مثبت در پی داشته باشد تا دولت آنرا پایدار بسازد. نهادهای مدنی و بهویژه جامعه مدنی باید نوآوری کند، زیرا مسوول است دردها و چالشهای اجتماعی را پیدا و راهکار ارایه نماید.
آیا این نهادها کار شان را به درستی انجام دادهاند؟
تا حد که مکلفیت بود، بلی؛ اما در حد که نیاز بود، نه. چون نیاز زنان در افغانستان فراتر از تمامی پروژههایی است که جامعه جهانی و دولت افغانستان تطبیق میکند. ضرورت و نیازمندی زنان در ابعاد مختلف نیازمند حمایت است ولی این پروژهها نتوانسته حتا بخش کوچکی آن را کامل تحت پوشش قرار بدهد. ما در یک فاجعه بزرگ انسانی زن در افغانستان قرار داریم. باوجود حمایت قانونی، هنوزهم زنان از ابتداییترین حقوق خود محروم هستند. باوجود تجربهی محرومیت دیرینه و جنگ چهل ساله -که عمدتن از زنان قربانی گرفته است- با چند پروژه و هفده سال کار در افغانستان تغییر فوری و بنیادین در وضع زندهگی زنان ایجاد نخواهد شد. حداقل چهل سال نیاز است تا گذشتهی قبل از جنگ احیا شود.
اینکه کار در حد نیاز انجام نشده درست، اما بعضی از پروژههای موقت، در انجام همان مکلفیت خود هم ناکام تلقی میشود. چرا؟
در مجموع فضا برای حمایت از زنان در افغانستان مساعد نیست. هنوز زنستیزی در افغانستان به عنوان یک حربه اساسی و یک وسیله همیشه قابل دسترس به کار گرفته میشود. هرنوع تحرک برای زنان ایجاب میکند چندین دهه مبارزه صورت گیرد. هرچند با محدود کردن تحرک اجتماعی زنان، نمیتوان اعتماد به نفس آنان را نابود کرد ولی هنوز دختران برای تحصیل در بیرون از کشور با موانع خانوادهگی مواجهاند. اکثریت مردان افغانستان حتا حاضر به تحصیلات عالی زنان نیستند. اینجا یک مبارزهی سنت و مدرنیته است. برای موفقیت زنان باید پروژههای کوتاه مدت و نمادین توسط انجیوها، نهادهای حامی زنان و جامعه مدنی صورت بگیرد و دولت نیز کارهای بنیادین و پایدار انجام دهد.
نهادهای حامی زنان و انجیوها مکلف بودند در راستای ظرفیتسازی زنان کار کنند تا زنان در عرصههای مختلف اجتماعی حضور داشته باشند. حضور زنان مبحث ابتدایی بود که در طول یک و نیم دهه برای آن مبارزه میشد، حالا بحث تنها مشارکت سیاسی زنان و ضرورت حضور آنان نیست، بلکه زنان باید حضور موثر داشته باشند. پس برای ایجاد این موثریت چه راهکاری باید روی دست گرفته شود؟
محرومیت یک پدیدهی بسیار زشت است. وقتی زنان به محرومیتهای شان پی میبرند حساس میشوند. این حساسیتها فضایی را ایجاد میکند که ممکن مناسب و مساعد باشد و یا ناگوار. زنان توانایی هماهنگی بیشتر و بهتر را دارند. آنان میتوانند روی توانمندی خودشان سرمایهگذاری کنند و در تمام عرصهها از خودشان حمایت کنند؛ اما زنان این فرصتها را کمتر متوجه میشوند. زنان بیشتر به عنوان حربههای سیاسی، اجتماعی و مدرنیته استفاده میشوند. حضور زنان در افغانستان بیشتر نمادین است. زنان توانمند زیاد وجود دارند که باید در سمتهای دولتی جابهجا شوند ولی بهخاطر نداشتن روابط و علایق با قشر سیاسی افغانستان همیشه محروم میشوند. این معضل نه تنها برای زنان، بلکه برای تمام نسل دانشآموختهی افغانستان نیز محسوس است. همانگونه که در ابتدا بحث شد، وجود حمایت و پشتیبانی قانونی برای زنان مهم است و در راستای حقوق سیاسی زنان جامعه مدنی هم کار کرده است تا حضور زنان موثر باشند. حقوق سیاسی و مدنی شامل حال تمام بحثهای دیگر مثل حقوق اقتصادی، آموزشی-تحصیلی و دیگر امکانات میشود تا زنان بتوانند بااستفاده از این فرصت برای خودشان کارهای بیشتری بکنند [تا از حق شان محروم نمانند].
در جامعه مدنی افغانستان؛ تا چه اندازه زنان حضور دارند؟
حضور زنان در جامعه مدنی افغانستان ۳۳درصد میباشد.
آیا این میزان حضور زنان در این نهاد کافی است؟
این حضور، حضور موثر است که در تیم رهبری جامعه مدنی افغانستان سه تن شان زن هستند.
در اخیر، به نظر شما، مکلفیت اصلی زنان برای مشارکت سیاسی شان و موثریت نقش آنان در دولت و سکتورهای خصوصی چیست؟
اساسیترین مکلفیت زنان حضور شان است. خود زنان باید برای دفاع از حقوق، حمایت، دادخواهی و آگاهیدهی زنان حضور داشته باشند.