«زنان در عرصه سیاست، قبل از هر امر دیگری نیازمند استقلال اقتصادی است چون استقلال اقتصادی باعث استقلال سیاسی میشود»
گفتوگو با دکتر محمد امین رشادت، جامعهشناس و استاد دانشگاه
آقای دکتر، خرسندیم که زمان تان را جهت گفتوگو با ما اختصاص دادید. خواستیم در رابطه به وضعیت سیاسی و اجتماعی زنان در افغانستان و ارتباط این مسایل با انتخابات، با شما گفتوگویی داشته باشیم. در ابتدا بگویید که اکنون وضعیت سیاسی و اجتماعی زنان در افغانستان از نظر شما چگونه است؟
تشکر از شما و همکاران تان در هفتهنامه نیمرخ. در رابطه با پرسش شما اگر در گام نخست تفکیک شود بین وضعیت سیاسی زنان و وضعیت اجتماعی آنان، توضیح آن آسانتر خواهد شد. در افغانستان وضعیت سیاسی زنان را اگر نسبت به بیست سال گذشته مقایسه کنیم و یا قبل از آن درمییابیم که زنان از جایگاه سیاسی و حقوقی بهتر برخوردار اند. پس از حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ و روی کار آمدن یک نظام دموکراتیک بر اساس قانون اساسی جدید، برای زنان در افغانستان این فرصت و زمینه مهیا شد که آنان در سطوح مختلف نظامیسیاسی حضور یابند و در نظامسازی کشور سهم بگیرند و زنان توانستند در وزارتخانهها، مجلس نمایندهگان، مجلس سنا و شورای ولایتی راه یابند. بنابراین نسبت به شرایط گذشته در کشور و حتا نسبت به کشورهای همسایه و شماری دیگر از کشورهای دنیا، میتوان گفت که زنان در افغانستان از لحاظ سیاسی جایگاه بهتری دارند.
اما از لحاظ اجتماعی و فرهنگی، وضعیت زنان خوب و مطلوب نیست؛ به خاطر این که مردم و بدنه اصلی جامعه که در روستاها زندهگی میکند، نسبت به زنان هنوز نگاه تبعیضآمیز دارند و زنان هنوز شهروند درجه دوم به شمار میروند و جامعه هنوز به حقوق و امتیازهایی که قانون اساسی برای زنان قایل است، باور ندارند و محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی همچنان در برابر زنان وجود دارد. در عین اینکه موانع قانونی و رسمیاز سر راه زنان برداشته است. از همین رو، آنگونه که زنان میخواهند، شرایط فرهنگی و اجتماعی برای شان مهیا نیست.
اگر بخواهیم وضعیت سیاسی و وضعیت اجتماعی زنان را باهم پیوند بدهیم، جایگاه سیاسی زنان در کشور چه تاثیری بر وضعیت اجتماعی آنان دارد؟
وضعیت سیاسی زنان با وضعیت اجتماعی آنان رابطه مستقیم دارد. هردو وضعیت با یک متغییر دیگری هم در ارتباط اند و این متغییر اصلی سواد و آموزش است. در صورتی که زنان دانشآموخته، توانمند و فعال در سمتهای سیاسی مانند وزارت خانهها، نمایندهگی پارلمان و دیگر مراکز تصمیمگیری حضور داشته باشند و توانمندیشان را به اثبات برسانند. این مسئله به صورت کل در راستای بهبود وضعیت زنان موثر است و این امر سبب میشود که از یکسو آنان به عنوان الگوهای موفق برای دیگر زنان ظاهر شوند و از سوی دیگر نوع نگاه جامعه را میتواند نسبت به زنان تغییر دهند و نشان بدهند که زنان میتوانند به عنوان کارگزاران سیاسی، فعالان سیاسی و بازیگران سیاسی مطرح شوند و به لحاظ اجتماعی و فرهنگی نیز صاحب منزلت شوند.
ما در طول هفده سال گذشته، حضور زنان در سطوح مختلف سیاسی را شاهد بودیم، اما آنچه تغییر مطلوب نداشته، وضعیت اجتماعی زنان است، در حالی که زنان زیادی در وزارتخانهها، پارلمان، سنا و ادارههای مختلف دولتی وجود داشتهاند. آیا عملکرد زنان سیاستمدار اشکال داشته یا زمینه تغییر اجتماعی در افغانستان فراهم نشده است؟
هر دو موردی را که یاد کردید، اینجا صدق میکند. عملکرد زنان سیاستمدار در سطوح سیاسی و همچنان فرهنگ اجتماعی در افغانستان قابل تحلیل و بررسی است. به لحاظ عملکرد باید گفت حضور زنان در سیاست در هفده سال اخیر، فکر میکنم یک حضور موثر نبوده است، بیشتر سمبولیک و نمادین بوده، شماری از خانمهای دانشآموخته و توانا بودند که در سمتهای سیاسی حضور فعال داشتهاند ولی بیشتر خانمهایی که به دلیل سهمیهبندی وارد حوزه سیاست در افغانستان شدهاند، فاقد دانش سیاسی، توانایی و تجربه سیاسی بودند که میتوان گفت عملکرد زنان سیاستمدار درمجموع مطلوب نبوده است.
از سوی دیگر، نسبت به وضعیت فرهنگی-اجتماعی زنان در افغانستان باید این مسئله را مورد توجه قرار داد که چرا وضعیت فرهنگی و اجتماعی زنان نامطلوب است، دلیلاش این است که بیشتر نهادهای اجتماعی اصلی در اختیار مردان است و زنان هیچ سهمی در مدیریت آنها ندارند نهادهای مثل اقتصاد، کار و بازار، سیاست، دین، تعلیم و تربیه و از همه مهمتر نهاد خانواده در کنترل مردان است و این نهادها نگاهی سنتی به نسبت به زنان دارند و جایگاه زنان در این نهادها به صورت سنتی مشخص است. وقتی که زنان در مهمترین نهادهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نقش مدیریتی و تاثیرگذاری ندارند، انتظار نمیرود که در حدود کمتر از دو دهه یک جهش یا انقلاب و یا تحول عظیم در وضعیت زنان در افغانستان ایجاد شود. دلیل عدم امکان این تحول هم محکم بودن دیوارهای مردسالاری است که تغییر انقلابی در وضعیت اجتماعی زنان را اجازه نمیدهد.
اما با وجود فرهنگ اجتماعی مردسالار و دیگر موانعی که سد راه زنان است، به خاطر وجود فضای دموکراتیک در کشور و فراهم شدن زمینه تحصیل زنان، میتوان گفت که در بعضی از شهرها تغییر اندکی در نگرش جامعه نسبت به زنان ایجاد شده است.
به نظر شما، چرا نقش زنان در ساختارهای سیاسی و نظام افغانستان نمادین شده و برای تغییر نگرش جامعه نسبت به زنان که در عرصه سیاست و مدیریت برای آنان صلاحیت اجرایی بدهند چه راهکاری است؟
حضور نمادین زمانی شکل میگیرد که شخص از توانایی لازم برای مدیریت پُست و مقاماش برخوردار نباشد. از همین رو بخشی از سمبولیک شدن زنان در سمتهای سیاسی به خود زنان برمیگردد که دانش سیاسی لازم را برای احراز یک کرسی سیاسی نداشتهاند. از سوی دیگر حضور زنان در درون نظام افغانستان به خاطر این نمادین باقی ماند که هماهنگی و انسجام میان زنان سیاستمدار به وجود نیامد. زنانی که در سطوح مختلف سیاسی حضور داشتند، چون وابسته به جناحها و جریانهای مختلف سیاسی بودند به یک توافق جمعی نرسیدند که به صورت مشترک برای بهبود وضعیت زنان تلاش کنند و از منافع جندر دفاع کنند.
تغییر این وضع و تبدیل شدن نقش نمادین زنان به نقش تاثیرگذار در عرصه سیاست، زمانی ممکن است که در ابتدا زنان توانمند شوند، زنان دانشآموخته و توانا با استقلال سیاسی وارد عرصه سیاست شوند تا بر نوع نگاه جامعه نسبت به زنان تغییر ایجاد کند. بنابراین، صرف حضور یک زن در مقام دولتی و سمت سیاسی مهم به معنای مشارکت تاثیرگذار نیست. زنان فعال و توانمند در هر سطحی که باشند تاثیرگذار هستند و حضور آنان نمادین نخواهد بود، بلکه میتوانند نگرش جامعه را نسبت به زنان تغییر دهند.
اکنون ما در آستانه برگزاری انتخابات پارلمانی قرار داریم، به نظر شما انتخابات چه تاثیری بر سرنوشت سیاسی زنان دارد؟
انتخابات یکی از مولفهای مشارکت سیاسی است و مشارکت سیاسی یکی از مهمترین شاخصهای نظام دموکراتیک است. انتخابات فرصتی برای سهمگیری شهروندان در فرایندهای سیاسی است که هر شهروند حق رای دادن و رای گرفتن(کاندیدا شدن) را دارد. آنچه در انتخابات برای زنان مهم پنداشته میشود، این است که سهمگیری زنان در انتخابات از یکسو نفوس و جمعیت زنان و میزان علاقهمندی آنان را برای شرکت در فرایندهای سیاسی را نشان میدهد و از سوی دیگر مشارکت سیاسی، نوعی توزیع مجدد قدرت است. اگر زنان مشارکت سیاسی فعال داشته باشند، باید قدرت میان زنان و مردان توزیع شود. از آنجا که زنان نصف جمعیت کشور را تشکیل میدهند و نظام دموکراسی از طریق انتخابات نیز زمینه حضور سیاسی آنان را فراهم کرده است، بنابراین زنان میتوانند یکی از سهامداران بزرگ قدرت و سیاست در افغانستان باشند؛ زیرا انتخابات فرصتی برای توزیع مجدد قدرت میان زنان و مردان است و نوع عبور از مرد سالاری سیاسی به شمار میرود.
هرچند نتیجه نهایی انتخابات هنوز مشخص نیست، با توجه به میزان حضور زنان در میان کاندیداهای پارلمانی و ورود زنان دانشآموخته در کارزارهای انتخابات پارلمانی این دوره، تاثیرگذاری و کارایی پارلمان آینده را در عرصه زنان چگونه بررسی میکنید؟
با اتکا به شناختی که من از شماری از کاندیداهای این دوره زنان دارم، زنان دانشآموخته، با تجربه و آراسته با دانش سیاسی هستند که در صورت ورود این طیف در پارلمان، به صورت قطعی آنان تاثیرگذار خواهند بود. هنوز مشخص نیست که به چه میزان از این زنان باسواد، توانا و با تجربه در پارلمان راه خواهند یافت، اما در صورت ورود این افراد و تشکیل پارلمان آینده با افراد نخبه، بدون شک که در مقایسه با پارلمان گذشته کارایی بهتری خواهد داشت و نسبت به گذشته در عرصه زنان نیز کارهای بنیادی و بهتری انجام خواهند داد.
برای بهبود جایگاه سیاسی و اوضاع اجتماعی زنان در کشور، به نظر شما مهم ترین اصلی که باید در نظر داشت، چه است؟
مسئله مهم این است که زنان باسواد و باتجربه به پارلمان راه یابند، به ویژه آنانی که وارد پارلمان میشوند، اگر انسجام سیاسیشان را حفظ کنند و برای حفظ منافع جندرو زنان در افغانستان یک فراکسیون مستقل را ایجاد کنند، تاثیرگذاری و کارایی شان یک امر قطعی است.
اما در نحوهی فعالیت سیاسی زنانی که وارد کارزارهای انتخاباتی میشوند و به پارلمان راه مییابند، یک مسئله بسیار مهم استقلال سیاسی آنان است. زنانی که از آدرس مستقل وارد عرصه سیاست میشوند، برای کار در هر عرصهای، آزادی لازم را دارند. اگر یک زن به حمایت مالی و سیاسی یک شخصیت حقیقی یا حقوقی دیگر وارد این فرایند شده و به پارلمان هم راه یابد، بدون شک که او استقلال سیاسی ندارد و در مسیر حفظ منافع کسانی که از او حمایت مالی کردهاند حرکت خواهد کرد.
تاثیرگذاری زنان در عرصه سیاست، قبل از هر امر دیگری نیازمند استقلال اقتصادی است و استقلال اقتصادی باعث استقلال سیاسی میشود. بحث استقلال سیاسی زنان اهمیت اساسی دارد؛ زیرا زنانی که تاکنون در پارلمان حضور داشند به خاطر عدم استقلال سیاسی (وابستهگی به احزاب و جریانهای سیاسی) نمیتوانستند که مستقلانه تصمیم بگیرند و یا مشخص در حوزهی زنان کارهای لازم را پیگیری کنند؛ بلکه آنان بیشتر مصروف جهتگیری و حفظ منافع کسانی بودند که برای ورود به پارلمان از آنان حمایت مادی و سیاسی دریافت کرده بودند. بنابراین، گفته میتوانیم که انتخابات برای بهبود وضعیت سیاسی زنان مهم است و این یک فرصتی است برای توزیع قدرت میان زنان و مردان که به صورت قطعی موفقیت زنان در عرصه سیاست برای بهبود وضعیت اجتماعی زنان نیز تاثیرگذار میباشد.