نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ
من حتا با ولچر هم که شده بالا می‌روم و معلولیت را به چالش می‌کشم

من حتا با ولچر هم که شده بالا می‌روم و معلولیت را به چالش می‌کشم

حسین احمدی توسط حسین احمدی
2 میزان 1397 خورشیدی
0
0
اشتراک‌گذاری‌ها
136
بازدید‌
Share on FacebookShare on Twitter

در نخست اندکی در مورد خودتان بگویید.

ربابه محمدی هستم. ۱۸سال سن دارم و دست‌ها و پاهایم فلج است. مدت چهار سال می‌شود که به هنر رسامی و نقاشی رو آورده‌ام. در شهر کابل، در خانواده متوسط (از لحاظ اقتصادی) زنده‌گی می‌کنم.

چگونه و با کدام انگیزه به هنر رو آوردید؟

من از کودکی فلج بودم. همیشه در خانه می‌ماندم و این تنهایی برایم سخت و سنگین بود. علاقه‌ی زیادی به خواندن و نوشتم داشتم، درحالی که نه دستم برای نوشتن یاری‌ام می‌کرد و نه پایم توان تحرک و رفتن به مکتب‌ را داشت. در خانه می‌ماندم و افسرده بودم. باآن‌که از دست و پا فلج بودم و هستم؛ اما سال‌ها بود که شیفته‌ی هنر شده بودم تا این‌که چهار سال قبل برای استفاده از استعداد خودم پنسل به دهن گرفتم و تصویرهای کارتونی موش-پشک و سندریلا را رسامی کردم. زمستان ۱۳۹۴ بود و در خانه رسامی می‌کردم که دوستم آمد و از دیدن کارم حیرت‌زده شد. او گفت«ربابه تو نقاش خوبی می‌شوی!» تشویقم نمود و اسباب نقاشی برایم فراهم کرد.

کار تان را با چه آغاز کردید و روی کدام موضوعات کار می‌کنید؟

ابتدا بدون استاد[به شکل آماتور] کار می‌کردم ولی از وقتی‌که رسانه‌‌ای شدم، استاد «زین‌الله طاهری»، با من کار می‌کند، ولی من تلاش می‌کنم خودم استاد خودم باشم. وقتی از رسامی به نقاشی رو آوردم و با رنگ‌آمیزی و کار با رنگ روغنی شروع کردم موضوعات و مفاهیم نقاشی‌ام متفاوت است. هرچند کارهای من بیش‌تر ابتکاری است و خودم طرح می‌کنم. تابلوها و نگاره‌های زیادی کشیده و تاحالا بیش‌تر از ۱۵۰ نقاشی را کامل کرده‌ام و به فروش رفته است. در نقاشی‌های من بیش‌تر تحرک، کار، توانایی و وضعیت زنده‌گی زنان تبارز پیدا می‌کند.

من حتا با ولچر هم که شده بالا می‌روم و معلولیت را به چالش می‌کشم
نگاه ربابه به محدودیت های زنان در افغانستان

در مورد زنان گفتید، بیش‌تر بر کدام ابعاد زنده‌گی زنان متمرکز هستید تا تصویر یک زن افغانستانی را به نمایش بگذارید؟

زنان در افغانستان، انسان‌های قدرت‌مند، اما بسته به زنجیر هستند. من با نقاشی زنان توانا و کارگر برابری زن و مرد را به تصویر می‌کشم و این ابتکار خودم است. با خلاقیت و قوه‌ی تخیل خودم سوژه‌ها را خلق می‌کنم و اندیشه‌ی خودم را در قالب این نقاشی‌ها تبارز می‌دهم؛ هم‌چنان که وضعیت زنده‌گی و مشکلات جامعه‌ی افغانستان را متبارز می‌کنم.

اندیشه‌ی خودتان در مورد زنان و چالش‌های زنده‌گی شان چیست؟

در مورد زنان زیاد کار کرده‌ام و بسیاری از نقاشی‌هایم امسال در روز جهانی زن به فروش رفت. به نظر من زنان خیلی قدرت‌مند هستند؛ اما این توانایی باید برای شکستن زنجیر انحصار به کار برود. من این توانایی‌ها را در چهره‌ی زنان توانا و زنان کارگر به تصویر می‌کشم. در موارد بسیار استعداد و مهارت‌های زنان را هیچ مردی ندارد.

همچنان بخوانید

دفچه و کفچه

نوروز در سایه‌ی طالبان؛ از کفچه و دفچه خبری نیست

29 حوت 1401
اولین زنی که در افغانستان استاد دانشگاه شد

اولین زنی که در افغانستان استاد دانشگاه شد

29 حوت 1401

آیا خودتان از این ناحیه تاثیرپذیر هستید؟

بعضی مشکلات را نمی‌شود با کلمه‌ها بیان کرد. هر زنی که صدایم را می‌شنود، می‌فهمد که در مورد چه و از چه مشکلاتی حرف می‌زنم. من به عنوان یک بانو با محدودیت‌های متعددی روبه‌رو هستم. با آن‌که من بیرون نمی‌روم و دایم در خانه هستم، اما بعضی از اقارب ما از حجاب و چادرم سخن می‌گوید. حتا شماری از رسانه‌ها مرا به برنامه دعوت می‌کنند و شرط می‌گذارند که حجاب و چادر سیاهی را بپوشی که ما می‌خواهیم. ضمن آن‌که من یک معلولم و با چالش‌های زیادی مبارزه می‌کنم، این هم بخشی از مشکلات شخصی‌ام به عنوان یک زن است. در افغانستان زنان سالم برای شان محدودیت وضع می‌شود چه رسد به یک زن معلول.

در مورد معلولیت تان چه؛ در بیرون و نیز در جریان کار چه حسی برای تان دست می‌دهد؟

معلولیت، محدودیت نیست. هر فرد معلول یک استعداد خارق‌العاده در درون خود نهفته دارد. من از فرهنگ موجود در جامعه و روش برخورد مردم با معلولان شکایت دارم. مردم به جای آن‌که با تماشای یک معلول، او را تشویق کند که آفرین تو با دیگران هیچ تفاوتی نداری؛ اما چنان حیف می‌خورد و فقط به‌خاطر ناتوانی جسمی معلول، تمام توانایی‌ها و هستی او را زیر سوال می‌برد. ما با تشویق و حمایت دیگران می‌توانیم از استعداد خود بیش‌تر و بهتر استفاده کنیم. در واقع دنیای ما رنگین است ولی با روش رفتار کنونی مردم و ناامنی‌های شهر، این دنیا در بیرون از خانه تاریک می‌شود. به همان خاطر خودم بیش‌تر در خانه هستم و همین‌جا کار می‌کنم.

تاهنوز چه اندازه کار کردید و چه برنامه‌ها داشتید؟

نقاشی‌های زیادی با مفاهیم گوناگون کار کردم و تاهنوز سه نمایشگاه برگزار کرده‌ام. در سال ۱۳۹۵ خورشیدی در کابل و سپس در بامیان نمایشگاه برگزار کردم. نقاشی‌هایم خریدار و هواداران زیادی داشت. در سال جاری با برادرم به هرات سفر سیاحتی داشتم. هرات را پس از ده سال می‌دیدم و آن شهر خیلی تغییر کرده بود. نقاشان ماهری آن‌جا بود. تصمیم‌ گرفتم با دو نقاش دیگر نمایشگاه مشترک برگزار کنیم. هرچند کارهای کمی برده بودم، اما سومین نمایشگاه من به صورت مشترک برگزار شد.

ربابه محمدی در حال نقاشی عکس رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه. عکس: هفته‌نامه نیم‌رخ
ربابه محمدی در حال نقاشی عکس رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه. عکس: هفته‌نامه نیم‌رخ

در برگزاری نمایشگاه‌ها و پیش‌برد برنامه‌های کاری تان، چه‌کسانی شما را حمایت می‌کند؟

تاهنوز برنامه‌هایم حمایت کننده‌ی خاصی نداشته، گاهی دوستانم از اروپا و استرالیا یا کار فرمایش می‌دهند و یا کمک می‌کنند. بیش‌تر کارهایم را خودم خلاقانه کار می‌کنم و تعدادی هم سفارش می‌گیرم. اما تصمیم دارم نمایشگاه‌های بیش‌تری برگزار کنم تا معلولان دیگر هم الهام بگیرند، توانایی‌های خودشان را تبارز دهند و از استعداد شان کار بگیرند. این کار خیلی خوب خواهد بود؛ خانواده‌ها باید برای حمایت از معلولان شان انگیزه بگیرند و آنان هم از افراد موفق الهام بگیرند، آنان را الگو قرار بدهند تا از خانه‌نشینی و افسرده‌گی نجات یابند و کاری که توانایی‌اش را دارد انجام بدهند. این‌گونه دولت هم برای حمایت از معلولان تشویق خواهد شد.

دولت و دیگر سازمان‌ها چه؛ آیا با شما هم‌کاری کرده‌اند؟

دولت تاهنوز برای من هیچ کاری نکرده است. من توقعی هم از دولت ندارم. من خودم به قدرت خود پی‌برده‌‌ام و برنامه‌هایم را تعقیب می‌کنم، اما دولت باید برای معلولان کشور کورس‌های آموزشی و مکتب ایجاد کند. یکی از دلایلی که من به هنوز به مکتب نرفته‌ام و نمی‌خواهم در دیگر مکاتب بروم این است که مکتب اختصاصی معلولان وجود ندارد، ما در دیگر مکاتب احساس راحتی نخواهیم داشت، تحقیر و حس درمانده‌گی خواهیم کرد. امروز در افغانستان معلولان زیادی وجود دارد ولی خوب است که ما تا زمانی که زنده‌ایم باید با همان امکاناتی که در زنده‌گی داریم زیبا زنده‌گی کنیم تا برای دیگران حیرت‌انگیز باشد؛ در این مورد من می‌خواهم الگوی دیگران باشم.

من حتا با ولچر هم که شده بالا می‌روم و معلولیت را به چالش می‌کشم
من حتا با ولچر هم که شده بالا می‌روم و معلولیت را به چالش می‌کشم
من حتا با ولچر هم که شده بالا می‌روم و معلولیت را به چالش می‌کشم
من حتا با ولچر هم که شده بالا می‌روم و معلولیت را به چالش می‌کشم

در مورد امکانات و محدودیت‌های کاری تان چه نیازمندی‌ها دارید؟

من در یک خانواده‌ی متوسط زنده‌گی می‌کنم. محل کارم همین مهمان‌خانه است؛ از خود گالری مشخصی ندارم. نبود محل کاری مشخص و امکانات کار برایم خود محدودیت است؛ اما من با تمام این نابسامانی‌ها می‌خواهم در اقتصاد خانواده هم‌کار باشم. پدرم کارهای آزاد می‌کند، برادرم دانش‌جوی دوره‌ی کارشناسی رشته حقوق است و هنوز به پایان نرسانده، مادرم هم در خانه کار می‌کند. وقتی پدرم از کار خسته به خانه برمی‌گشت من تمام خسته‌گی‌هایش را حس می‌کردم و حاظر بودم تمام کارهایم را با نصف قسمت بفروشم تا پدرم مجبور به انجام کارهای سخت نشود. بنابراین سال گذشته تعداد زیادی از کارهایم را فروختم و در تامین خرج خانه با پدرم کمک کردم. هرچند محدودیت‌ها و مشکلات زنده‌گی در خانه نیز وجود دارد ولی من کار خودم را می‌کنم و برای دست یافتن به آرمان‌هایم برنامه‌های بزرگی دارم.

با این وجود، چه اهداف و برنامه‌ها دارید؟

من اهداف و آرزوهای بزرگی در سر دارم. می‌خواهم مکتبی برای معلولان بسازم و توانایی‌های خودم را به دیگران هم آموزش بدهم. می‌خواهم به مرحله‌ی قدرت و توانایی‌های دست پیدا کنم که به مردم کمک کنم. پیش‌ از همه آرزو دارم که تداوی شوم. حتا یک درصد هم اگر ممکن است، تداوی شوم؛ در این مورد خیلی امیدوارم و برای رسیدن به رویاهایم سخت تلاش می‌کنم. یک معلول باید برای رسیدن به اهدافش از تمام پله‌ها بالا برود و حتا پله‌ها را بشکناند، باید با ولچر هم که شده بالا برود. به همین خاطر در جست‌وجوی زمینه‌هایی هستم که در کشورهای مختلف نمایشگاه برگزار کنم و توانایی‌هایم را به نمایش بگذارم. من این‌گونه معلولیت را به چالش می‌کشم. برای ساختن دنیای زیبا تلاش می‌کنم و همه‌گی را مخاطب قرار می‌دهم که آزاد بیندیشند و برای ساختن افغانستان باید موفقیت‌اندیش باشیم تا تلاش‌های ما موفقیت‌آمیز باشد. زنان هم در این زمینه باید سخت کار کنند تا در دریا غرق نشوند، من با چالش‌های زنده‌گی مبارزه کردم و از دریا برآمدم، نمی‌خواهم دیگران غرق شوند.

مطالب مرتبط

دفچه و کفچه

نوروز در سایه‌ی طالبان؛ از کفچه و دفچه خبری نیست

29 حوت 1401
اولین زنی که در افغانستان استاد دانشگاه شد

اولین زنی که در افغانستان استاد دانشگاه شد

29 حوت 1401
فرخنده ملک‌زاده

زجرکشی فرخنده؛ خشونت بی‌پایان علیه زن و جامعه‌ی تماشاگر

28 حوت 1401

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00