گفتوگو با زینب انتظار؛ نویسنده و هنرمند
خانم انتظار از اینکه وقتتان را برای گفتوگو با ما اختصاص دادید سپاسگزاریم. بهتر است در ابتدا از فرایند فعالیتهای هنری و نویسندهگی تان بگویید؛ اینکه رشته تحصیلی تان چیست و چگونه به سوی سینما و رماننویسی متمایل شدید؟
من رشته فارمسی(داروشناسی) را در دانشگاه کابل و خبرنگاری را در یک دانشگاه خصوصی خواندهام؛ اما کارهای من بیشتر متمرکز در عرصه سینما و ادبیات داستانی بوده است.
آغاز کارم در عرصه سینما از آنجا شکل میگیرد که من انگیزهی سینما را قبل از آمدن به دانشگاه داشتم و زمانی که در هرات زندهگی میکردیم در مورد سینما مطالعه کرده بودم ولی امکانات دسترسی به سینما و آموزش تخصصی سینما را نداشتم. زمانی که آمدم به دانشگاه کابل، فرصتی مهیا شد که از طریق روابط با دوستانم، به ورکشاپهای سینمایی در دانشکدهی هنرهای زیبا راه یافتم. به دعوت استادم از این ورکشاپ فلمنامهنویسی به کلاس فلمسازی رفتم.
پس از یک سال دانشآموزی در عرصه سینما و گسترش ارتباطاتم با اهالی سینما در کابل، در درون کار سینما راه باز کردم و به ادبیات داستانی و رمان رو آوردم. در همین وهله بود که بنابر مشکلات خانوادهگی که برایم پیش آمد از کابل رفتم به هرات و مدت یک سال در آنجا باقی ماندم. در این مدت کارم شده بود مطالعه رمانهای ایرانی و غربی.
چگونه شد که به نویسندهگی ادبیات داستانی رو آوردید؟
در هنگام مطالعه رمانها بود که یک شب دست به قلم بردم و شروع کردم به نوشتن اولین متن داستانی؛ پیش از این فلمنامه مینوشتم ولی رماننویسی را تجربه نکرده بودم. در یک شب حدود ۲۰ صفحه دفتر را نوشتم و ادامه همان نوشته، کتابی شد به اسم «مردی از جنس لطیف پدر» که به عنوان اولین رمان من به بازار آمد.
اولین رمان من زمانی به بازار آمد که من در تحقیقی به دنبال رمان نویسان کابل بودم ولی در میان نویسندهگان اکثریت مطلق شان داستاننویس و شاعر بودند و تعداد رماننویسان کابل از شمار انگشتان یک دست هم عدول نمیکرد.
پس از نشر «مردی از جنس لطیف پدر» نظریههای مثبت و منفی زیادی دریافت کردم. کسانی که با خواندن این کتاب تغییر و دیگرگونی در زندهگی شان ایجاد شده بود با نظرهای مثبت شان برایم انگیزهی کار و تلاش بیشتر میداد و از سوی دیگر منتقدین با نظرهای منفی شان اشکالهای کار مرا برطرف کردند.
وقفه که در اینجا ایجاد شد؛ شما رفتید هرات و از فلمنامه نویسی رو آوردید به رمان تا اینکه «مردی از جنس لطیف پدر» به بازار آمد، ادامه کارهای سینمایی تان را دوباره از کجا آغاز کردید و پس از آن کارهای تولید تان در سینما به کجا رسید؟
اولین فلم خودم که به عنوان سازنده و کارگردان در صحنه قرار داشتم، قبل از هرات رفتنام بود که ویرایش نشد و هنوز کامل نشده است. در هرات، اما سروکارم شده بود خواندن و نوشتن و در همانجا تصمیم گرفتم که آنچه را نوشتهام به تصویر بکشم. با کمترین امکانات شروع کردم به تولید فلم. من در هرات هیچ کاراکتر و بازیگر حرفهای نداشتم ولی دختر یازده ساله همسایه را روی صحنه بردم و با مبایل برادرم تصویر گرفتم، مادرم هم با لباس مردانه نقش پدر را بازی کرد تا اینکه از آن نماها فلم «مریم» ساخته شد و در جشنوارههای ایالات متحده آمریکا جایزه گرفت و هفت بار افتتاحیه جشنواره بوده است. بخش بزرگ موفقیت این فلم من ویرایش بسیار خوب آقای خاموش یکی از دستاندرکاران سینما کشور است که او خود نیز به عنوان بهترین ویرایشگر فلم از آمریکا جایزه گرفت.
به غیر از مریم، در عرصه سینما دیگر چه آثاری تولید کردید؟
در مجموع کارهایی را که تاکنون به پایان رساندهام و به جشنوارهها رفته است به غیر از مریم، مستند بایسکل را ساختم و مستند دیگری از وضعیت مهاجرین افغانستانی در ایران را با نام «مسجد به کرایه داده میشود» ساختم. سه فلم دیگر را که در هرات ساخته بودم، مجموعهای شد به نام خانه و در حدود ۱۵ دقیقه ساخته شد. همچنین، «وقتی خدا دستانت را میگیرد» یکی دیگر از کارهایم در سینما است که ساخت این فلم بیشتر از سه سال طول کشید ولی از فستیوال «لوکارنو» که یکی از چهار فستوال بزرگ دنیا است، جایزه گرفت و اکنون هم مستند جدیدی تحت کار است.
در جریان کار سینما چه چالشهایی بیشتر برای تان سد میساخت تا اوضاع کاری آنگونه نباشد که میخواستید؟
جدا از دیگر مشکلاتی که متقبل شدیم و بسیاری کارهایم طول میکشید، نبود ویرایشگران حرفهای یکی از چالشهایی بود که برای کارهایم مشکل بزرگی تلقی میشد و با آنکه همکارانم در ساخت این فلمها و مستندها تاکنون کار خوبی کردهاند، اما کسانی مثل آقای خاموش که بتوان در ویرایش فلم آنگونه که میخواهیم عمل کند، کمتر پیدا میشود و این برای سازندهگان فلم یک چالش کاری است. تعیین زمان در ویرایش فلمها بسیار مهم است تا بتواند در جشنوارهها راه یابد.
تاکنون که در عرصه هنر و ادبیات کار کردید و تا اینجا رسیدید، این سیر موفقیت تان را با چه انگیزهیی پیمودید؟
با آنکه در افغانستان ما در شرایط بدی قرار داریم، اما بازهم خود را با معیارهای جهانی مقایسه میکنم ولی حقیقت این است که در کشور ما نویسنده و سینماگر به ویژه نویسندهی زن کمتر پیدا میشود. من، اما برای خودم کار میکنم ولی موفقیت من در این عرصه به نام کشورم برمیگردد و زینب انتظار میتواند نام افغانستان را در جشنوارههای هنری سینما سربلند بسازد.
به نظر شما عملکرد زنان در عرصه هنر و ادبیات چگونه بوده و اکنون در چه وضعیتی به سر میبرند؟
من دارم روی مستندی کار میکنم که نشان میدهد زنان در افغانستان برای موفقیت و باسواد شدن خودشان کمتر کار میکنند. من تمام فلمهایم بر محور زن و مشکلات زنانه مطرح میشود و آنچه ما دریافتیم این است که زجرها، دردها و مشکلات زنان بسیار زیاد است ولی دلیلی نمیشود که برای موفقیت تلاش نکنیم. من در اوضاع نابهسامانی دست به هنر بردم و در بدترین شرایط با کمترین امکانات کار کردم؛ پس هر زن دیگری نیز میتواند موفق شود به شرط آنکه در نخست روی استعداد خودشان سرمایهگذاری کنند.
تمرکز و پیام کارهای تان روی کدام موضوعات است؟
بیشتر کارهای من روی مسایل مربوط به زنان است. فلمها و مستندهایم بازتابی از درد و رنج زندهگی یک زن افغانستانی است. زنان در افغانستان حق اولویت را ندارند و شماری زیادی در خارج از کشور نیز درد مهاجرت را متحمل میشوند. مستند «مسجد به کرایه داده میشود» بازتاب واقعیتی است که دختری افغانستانی در ایران به خاطر فرصت آموزشی، مسجد(خانه خدا) را کرایه میکند ولی همان دختر به وطن برگشته و امروز در افغانستان به خاطر لیاقتاش در دانشگاه خصوصی پول نمیپردازد؛ این دردی است که یک زن مهاجر در کشور اسلامی همسایه تحمل میکند و من این درد را بازتاب دادهام.
جدا از فلمهای تان در عرصه هنر و سینما، در بخش ادبیات چه کارهایی روی دست دارید؟
«مردی از جنس لطیف پدر» اولین اثرم بود که منتشر شد و حالا قرار است به زبان آلمانی هم ترجمه و نشر شود. رمان دیگری به نام “یسرا” در حال ویراستاری است که به زودی رونمایی خواهد شد و یک نوشتهای هم تحت کار دارم که نوشتنش را تازه آغاز کردهام.
با آنکه از یکسو با نشر آثار هنری و ادبی تان مشکلات زنان را بازتاب میدهید تا برای آنان دادخواهی کرده باشید و این قطعی است که در جامعه سنتی بخشی از مشکلات از آدرس مردان اعمال میشود و هر مردی ممکن پدر هم باشد؛ پس در کتاب نخست تان (مردی از جنس لطیف پدر) میخواهید چه لطافتی از وجود یک پدر را به نمایش بگذارید که این بخش خشونتگرایی را پنهان کند؟
پس از نشر کتاب «مردی از جنس لطیف پدر» بازخورد این کتاب برایم خیلی مهم بود. کسی از دوستانم خبر آورد که مردی در جامعه سنتی ولایت هلمند پس از خواندن کتاب «مردی از جنس لطیف پدر» تصمیم گرفته است تا هیچگونه محدودیت فرهنگی-اجتماعی را بر دخترش اعمال نکند بلکه آزادیهای دخترش را شناخته و گفته است که باید شبیه پدر موجود در داستان «مردی از جنس لطیف پدر» باشد. این یک بازخورد خوب بود و برایم نشان داد که تاثیرگذاری اجتماعی نوشتههایم بسیار بالا است و میتواند برای زنان این سرزمین آزادی در پی داشته باشد.
اما در افغانستان از پدر یک تصویر خشونتگرا در دست داریم که حقیقت درون کل پدران را بازتاب نمیدهد؛ بلکه پدرانی هم هستند که لطیف اند و از عواطف زیادی برخوردار هستند. بنابراین من خواستم در این داستان همان لطافتی را به نمایش بگذارم که واقعا یک پدر در قبال فرزندانش به ویژه در قبال دختر در درون خودش دارد.
در یسرا، اما زنی را به تصویر میکشم که پدرش خشونتگرا است و حتا مادر او را کشته است. این هم واقعیتی است که باید تبارز داده شود. یسرا در یتیمخانه بزرگ میشود و تا رسیدن به اوج موفقیت از وجود دختر خردسال خودش انگیزه میگیرد و اینجا زن عامل موفقیت زن است.
یکی دیگر از مشکلاتی که در نگرش آدمها نسبت به روابط اجتماعی در افغانستان وجود دارد این است که نگاه سوء به روابط آدمها دارند و همهچیز را در دام هوسهای جنسیتی میپندارند ولی من در داستانی این رابطه را شفاف و عاری از تصورهای جامعه میسازم که زنی در کنار مردی بدون خیانت به همدیگر زندهگی میکنند. رابطههای خوب هم در شهر ما وجود دارد، اما الزامی است که در نخست نگاه ما نسبت به روابط آدمها خوب باشد و از روابط آزاد آنها برداشت سوء نکنیم.
در آخر اگر بگویید که نظرتان در مورد کارکرد زنان افغانستان در عرصه هنر و ادبیات چه است؟
زنان در افغانستان تاهنوز در عرصه هنر و ادبیات بسیار ضعیف عمل کردهاند. من حتا مستندی را تحت کار دارم که نشان میدهد زنان کارا و متخصص در امور مهم مملکت حضور ندارند. انگیزهی ساخت این مستند هم زمانی به من دست داد که در روز رونمایی کتابم هیچ زنی کارشناس این عرصه نبود که کتاب مرا نقد کند. تنها زن رماننویس کابل را که به من معرفی کردند، حمیرا قادری بود. خانم قادری هم در آمریکا بود و هیچ زنی دیگری که حداقل ماستر یا دوکتورا و یا با بیست سال تجربه نویسندهگی باشد تا کتابم را نقد کند در کابل نیافتم و این نشان میدهد که زنان متخصص در این عرصه نداریم. در عرصه هنر هم چنین است. هستند زنانی که فلم میسازند، مستند میسازند، داستان و شعر مینویسند ولی متخصصان این عرصهها بسیار اندک اند.
انجام کارهای تان به صورت انفرادی بود یا سازمانی و گروهی؟
از نوشتن رمانها تا ساخت فلم و مستند همه را به صورت انفرادی انجام دادم و هیچ گروه یا سازمانی حامیام نبود. در جریان همین کارهای انفرادی که در قسمت ویرایش فلمها هم دوستانم همکاری میکردند، دریافتم که زنان باید خودشان تلاش کنند تا به موفقیت برسند و به شمول عرصههای سیاست و اقتصاد در عرصههای هنر و ادبیات نیز سرمایهگذاری و کار بکنند.