بتول سید حیدری
زنانی که در برابر خشونتهای خانهگی هرگز دم نمیزنند، همیشه کوتاه آمدهاند، کارشناسان و تحلیلگران امور زنان نیز هیچگاه وارد لایهها و پستوهای آسیبدیدهی روحی این دسته از زنان نشدهاند، زنانی هستند که در خانوادههای مذهبی به سر میبرند. اینگونه زنان یا شوهرانشان طلبه(دانشجوی علوم دینی) اند و یا پدرها و برادرهایشان. آنان هرگز در برابر آزارها و لتوکوبهای جسمی و روحی که از طرف این گروه از مردان که ملا امام و یا معتمدین اجتماع هستند، اعتراضی نکرده و همیشه سکوت را سرلوحهی زندهگی خود قرار دادهاند. ضمن اینکه مردان طلبه خود مجریان شرع و در بسیاری موارد عاملان قانون هستند، در کنار آن، هنجارهای فرهنگی و عرفی که توسط جامعه بر زندهگی اینها چیره شده است. همچنین انتظارات مردم از این خانوادهها، دیگر عاملی است که شرایط و موقعیت شان را در جامعه متفاوت جلوه دهد. همه این عوامل روی هم رفته باعث شده که اعمال خشونت از سوی شوهر طلبه یا پدر طلبه مشروعیت بیابد و سکوت از سوی زنان و دخترانشان همچون قانون نانوشته ولی حاکم رعایت گردد.
توجیه اکثریت این زنان این است که دختر طلبه هستم و یا همسر یک ملا امام و باید آبروی شوهرم یا پدرم را حفظ کنم. این زنان میپندارند که اگر اعتراض کنند یا صدای شان را کسی بشنود، جامعه نسبت به فامیل شان که امین و مورد اعتماد و حتا الگوی مردم هستند، چه قضاوت خواهند کرد. اینگونه زنان در هراس اند که شاید در درجهی اول، خود مورد اتهام قرار بگیرند. اما این زنان میدانند و بارها دیدهاند که در صورت هرگونه واکنش و دادخواهی بلافاصله از سوی همسر طلبهیشان با دو چوبتر«ناشزه است» و «تمکین نمیکند» روبهرو خواهند شد. بیشتر این زنان با رصد کردن مسایل اطراف با اعتراض نکردن نمیخواهند اوضاع را از آنچه که هست بدتر کنند. آنان باورمند هستند که هیچ محکمهی قانونی و حتا شرعی برای برداشتن ردای طلبهگی و یا اعمال قوهی قهریه در برابر شوهر و یا پدری که ظاهرن نماد سیرهی پیامبر اسلام در جامعه است و چوکات زندهگیاش در برخورد با زنانی که تحت تکلف او هستند فقط لت وکوب میباشد، وجود ندارد. بنابراین فکر میکنند که مجبور به سازش و سکوت و ادامه دادن هستند. نهایتا شکایت و یا انتقام از همسرشان را واگذار به روز قیامت و عدل الهی میکنند. زیرا در فرهنگ و عرف افغانستان شکایت از همسر، به خصوص شوهر طلبه، برابر است با طلاق و زنی که میخواهد از شوهر شکایت کند، یعنی میخواهد از او طلاق بگیرد.
زندهگی و معیشت سخت با یک طلبه و در کنارش آگاهی نداشتن زن از حقوق قانونی و شرعی خود و همیشه شنیدن جملات و احادیثی پیرامون اطاعت زن از شوهر و روایتهای دربارهی زنانی که از همسر اطاعت نمیکنند و یا بدون اذن همسر خارج میشوند چه عاقبت و دوزخی در انتظارشان خواهد بود، ابراز اعتماد به نفس و قیام علیه خشونتهای شوهر طلبه را در این دسته از زنان فروکش میکند. اما بزرگترین عامل سکوت این دسته از زنان خود زنان هستند. دختری که همیشه مادرش را در زندهگی دیده که در برابر خشونتهای فیزیکی پدر طلبه و یا نظامیاش سکوت کرده دم نزده و در خفا گریسته و سیاهکوبیهای تن و بدنش را درمان کرده است و همچنان زن متدین و صبور و خانوادهی قابل تعریف را یدک کشیده چه گونه میتواند در زندهگی آیندهاش در برابر همسر خشن و یا زورگویی مردی سکوت نکند و فریاد عدالت برآورد؟ مادرانِ قربانی قطعا دخترانی را بار میآورند که به این سیکل و چرخهی معیوب زنجیر میزنند تا همچنان مورد سوءاستفادهی مردان زورگو و فاقد سلامت روان قرار بگیرند و دم نزنند و ادامه دهند، چرا که نه از مادر خود و نه زنان اطراف خود اعتراض و به نتیجه رسیدن شکایت را یاد نگرفتهاند.
درکنار شنیدن مشکلات زنان دیگر بارها شاهد مراجعهی زنان طلاب علوم دینی هستم که از ضرب و شتم همسران خود رازگونه شکایت میکنند و برطبق قوانین وضع شده در دین که بارها از سوی همسران خود شنیدهاند، زنها در شرایطی میتوانند شکایت کنند که یا همسرشان نفقه نپردازد و یا این که بتواند، «عسروحرج» خود را اثبات کنند که این مساله سه مشکل جدی بر سر راه این زنان قرار داده است. اولا اثبات آن چه در زندهگی زناشویی آنها به عنوان همسر طلبه سخت است و زندهگی خانوادگی آنها به دلیل ساختار ویژه و خاصی که دارد علیالخصوص درجامعهی افغانستان که با ابزاری چون آبرو بسیارکنترل میشود و باعث شده این دسته از زنان تا حد ممکن از طرح مشکلشان در محکمهها خودداری میکنند، ولو این که بارها مورد ضرب و شتم هم قرار بگیرند و هرگز نمیتوانند به دلیل عوامل ذکرشده آزارها را اثبات کنند. حاضر هستند به حضور زن دیگری تن دهند تا این که به افشاگری از ترس طرد و به انزوا کشیدهشدن و مورد طعن و نفرین مردم قرارگرفتن دست بزنند.
مراکز علوم دینی و مسوولین مرتبط با حوزهها باید در خصوص بالابردن مهارتهای ارتباطی و نوع رفتار با زنان و دختران، گامهای بسیار جدی و اصولی را پیش ببرند و برای سلامت روان برخی از طلاب راهکارهایی را اتخاذ کنند و اجازه ندهند عدهیی ملبس به لباس پیامبر اسلام که در تکریم و احترام به زنان پیش بود، نسبت به ظلم و آزار نسبت به زنان اقدام کنند و برای سرپوش گذاشتن به عمل خود به روایتها و آیات قران کریم استناد کنند.
با این حساب آنچه که در افغانستان شاهد هستیم هزینههای آشکارسازی این خشونتها کفهی ترازویش برای زنان و دختران این خاک در هر قشری بیشتر از کتمان کردن و پنهان نمودن آن است. لزوم وجود قوانین جامعتر و تطبیق قوانین با مجرمان و ایجاد پایگاههای امن جهت زنان آزاردیده و افشاگر، تشکیل واحدهای مشاوره جهت همراهی با این دسته از زنان و در پایان همراهی و حمایت تمام ارگانها و سازمانهای فعال در کشور را برای داشتن فردای سالم و امن جهت حضور زنان و دختران در جامعه را انتظار خواهیم داشت.