نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

بهترین زن، زنِ گم‌نام

  • یعقوب یسنا
  • 10 جدی 1397

یعقوب یسنا
اگر به یک زن تجاوز می‌شود، مسئله این نیست‌که آن زن مورد خشونت واقع شده‌است؛ مسئله‌ این است ‌که عزت و آبروی مردان برباد رفته‌است

این عنوان دو معنا دارد. بنابه باور فرهنگی جامعه‌ی پدرسالا و مردسالار، معنای مثبت دارد؛ یعنی گم‌نامی، بی‌نام و نشان‌بودن و حتا کتمان نام‌زن، صفت است. اگر بنابه برداشت‌های فرهنگی و اجتماعی مدرن و معاصر به این عنوان توجه کنیم، برداشتی‌که از این عنوان می‌تواند صورت بگیرد، ضد زن و زن‌ستیزانه است. منظور این یادداشت نیز توضیحِ زن‌ستیزانه‌ی این برداشت (بهترین زن، زنِ گم‌نام) در فرهنگِ جامعه‌ی مردسالار است.

زن در جامعه‌ی مردسالار نام و هویتی مشخص ندارد. اعتبار زنان بسته به مردان خانواده، قبیله و قوم است. حتا زنان عزت و آبروی مخصوص به خود و مستقل از مرد را نیز ندارند. زیرا موقعی‌که فرد هویت نداشته‌باشد، عزت و آبرو نیز ندارد؛ برای این‌که عزت و آبرو ارتباط می‌گیرد به هویت هر فرد. از آن‌جایی‌که زنان اعتبار خود را از مردان می‌گیرند، بنابراین هر کاری‌که از ایشان سر می‌زند، در حقیقت بنابه عزت و آبروی مردان معنادار می‌شود.

اگر به یک زن تجاوز می‌شود، مسئله این نیست‌که آن زن مورد خشونت واقع شده‌است؛ مسئله‌ این است ‌که عزت و آبروی مردان برباد رفته‌است. زنی‌که مورد تجاوز واقع شده‌است؛ ممکن کشته شود. زیرا نگاهی جامعه‌ی مردسالار به زنان مثلِ نگاه به غذا است. زن غذای یک مرد است‌که از آن استفاده می‌کند. امکانِ حرام‌شدن آن خیلی زیاد است؛ هر لحظه می‌تواند این غذا کثیف و حرام شود. درصورتی‌که حرام شود، باید دور انداخته‌شود. زنی‌که مورد تجاوز واقع شده، حرام شده‌است. کثیف شده‌است. لکه‌ی ننگین عزت و وقار مردان است. از نظر مردان بهتر است این زن سر به نیست شود. تنها این زن، قربانی نیست. زنی دیگر نیز قربانی این تجاوز می‌شود. برای تامین عزت مردان، قبیله‌ی متجاوز، دختری را به بد می‌دهد. تجاوز و نزاع را مردان آن‌جام می‌دهند، قربانی زنان می‌شوند.

در جامعه‌ی ما موقعی‌که از زنی به‌خوبی یاد کنند، می‌گویند «خیلی زنی خوب است؛ کسی نامش را نشنیده است.» در جامعه‌ی مردسالار زن خوب، زنی است‌که نام و نشان نداشته‌باشد. هرگونه نام و نشان‌داشتنِ زن در واقع برچسپی است بد به زن. بنابراین زنان تا شوهر نکرده‌اند به‌نام دختر فلانی یا خواهر فلانی یاد می‌شوند. شوهر که کردند به‌نام «زن فلانی» یاد می‌شوند. حتا در بین مردان خانواده‌ نیز نام ندارند. به‌نام پسرش یاد می‌شوند: «مادر فلانی».

با این مقدمه می‌توان گفت‌که در فرهنگِ جامعه‌ی مردسالار، زن نام ندارد. نام‌داشتن آغازِ هویت‌داشتن است. هویت فرد از نام فرد آغاز می‌شود. اگر نام‌نداشتی هویت نداری. از این‌که زن نام ندارد، خود و نَفس مستقل و فعال نیز نباید داشته‌باشد. اگر زنی در جامعه‌ی مردسالار موقع سکس با شوهرش از خود شوق، هیجان و نفسانیت نشان بدهد؛ این فعالیت او به نظر شوهر بد تلقی می‌شود. بنابراین بهترین زن، زنی است‌که بتواند نفسانیت خود را در هر عرصه، به‌خصوص در عرصه‌ی جنسی کتمان کند و به شوهر خود طوری وانمود کند که میل ندارد اما از آن‌جایی‌که شوهر می‌خواهد، در خدمتش است. با تعدادی از دوستانم که مرد استند، رازداری دارم؛ متوجه شده‌ام، موقعی‌که از زنان شان صحبت می‌کنند، می‌گویند زن شان خیلی خوب زن است. اصلن نَفسِ سکسانی و جنسی ندارند.

زنان مثل ما مردها نَفس دارند، خود دارند، هویت نفسانی و احساس جسمانی دارند اما بنابه برخورد فرهنگِ مردسالار ناگزیر می‌شوند هویت نفسانی و احساس جسمانی شان را سرکوب کنند؛ این سرکوبی در واقع استراتیژیی است برای این‌که نشان بدهند از خواهش‌های نفسانی مبرا و بی‌آلایش استند. خواهش نفسانی‌داشتن در جامعه‌ی مردسالار برای زن عیب است.

در فرهنگِ جامعه‌ی مردسالار طوری‌که بدن زن، تابو است، نام زن نیز تابو است. پرسیدن نام زنان و گرفتن نام زنان ننگ و شرم است. اگر از مردی نام زنانِ متعلق به او را بپرسید در واقع به حیثیت و عزت او برخورد کرده‌اید. معمولن از زنان در عرصه‌ی عمومی به‌نام «اولادها»، «دور دیکدان»، «کُوچ»، «عیال»، «غَرَلی»، «بچ و کچ» و… یاد می‌شود. این بی‌نامی زنان و کتمان نام زنان، اتفاق ساده‌ای نیست؛ بلکه یک استراتیژی فرهنگی جامعه‌ی مردسالار است که با کتمان و بی‌نامی، زنان را به «چیز و ابزار» تبدیل می‌کنند که از جمله‌ی چیزها و وسایل مورد استفاده‌ی مردان استند. بیش‌تر از چیزبودن برای مردن اعتباری ندارند. در جامعه‌ی سالار، ابزار و وسایل نام دارد اما زن نام ندارد.

پرسش این است‌که زنان چرا نام نداشته‌باشند؟ اگر زنان نام داشته‌باشند، هویت دارند؛ اگر هویت داشتند، نفس، خود، شخصیت و استقلال شخصیتی دارند؛ بنابراین سلطه‌ی مطلق و مالکیت مرد بر خودِ زن، بر نفس زن و بر هویت زن پایان می‌یابد.

شاید پرسیده شود که این یادداشت فقط انتقاد مطرح کرد، اما راه‌حل چیست که زنان بتوانند نام، خود و هویت شان را داشته‌باشند؟ عرض شود، ضرورت این است‌که مناسبات در جامعه، دچار تحول شود. این مناسبات، اصلنح نصاب آموزشی، اصلنح فرهنگ پدرسالار و مردسالار، اصلنح قانون، اصلنح ساختار خانواده، انتخاب ازدواج، دست‌رسی به شغل، استقلال اقتصادی، فرصت‌های برابر و امنیت را دربر می‌گیرد.

همچنان بخوانید

سیاست خارجی فمینیستی آلمان

سیاست خارجی فمینیستی آلمان در عمل به چه معناست؟

4 حمل 1402
بی‌نظمی و خشونت در ریاست پاسپورت

بی‌نظمی و خشونت در ریاست پاسپورت

4 حمل 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00