نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

زنِ مردصفت؛ تهی‌کردن اعتبار هستی‌شناسانه‌ی زن

  • یعقوب یسنا
  • 24 جدی 1397

یعقوب یسنا

زنِ مردصفت؛ تهی‌کردن اعتبار هستی‌شناسانه‌ی زن

در فرهنگ جامعه‌ی مردسالار انواع برچسپ‌ها، توهین، تحقیر و تمسخر بر زنان وارد می‌شود. بدی این برچسپ‌ها در این است ‌که توهین، تحقیر و تمسخر به حساب نمی‌روند، بلکه به عنوان امر فرهنگی جاافتاده، پذیرفته‌شده و نهادینه می‌شوند. زنان نیز می‌پذیرند که زن همان چیزی است که فرهنگِ غالبِ مردسالار درباره‌ی آن‌ها می‌گویند.

این‌جا است که واقعیت زن مسخ می‌شود. یعنی زن آن‌چه که می‌تواند باشد، نیست؛ بلکه امری تحریف‌شده و تسخیرشده توسط فرهنگ مردسالار است. بنابراین زن یک موجود برزخی با برچسپ‌های مردانه است که تعریف مشخص اجتماعی و هویتی ندارد. ریشه‌‌ واژه‌ی آدم در عربی و مردم در فارسی اشاره به مرد دارد. می‌توان تاکید کرد که در قاموس و فرهنگ جامعه‌ی مردسالار، جایگاه‌ زن به عنوان انسان و بشر چندان مشخص نیست.

«زنِ مردصفت» یک اصطلاح فرهنگی جامعه‌ی مردسالار است. این اصطلاح را برای این، عنوان انتخاب کردم تا روی‌کردِ فرهنگِ جامعه‌ی مردسالار را نسبت به زنان نشان داده ‌باشم. این اصطلاح در جامعه‌ی مردسالار برای یک زن به عنوان صفت مطرح می‌شود. موقعی که مردان می‌خواهند به زنی امتیاز بدهند یا زنی را تحسین کنند می‌گویند «فلان زن مردواری است» و «زنِ مردصفت» است.

به زنی ‌که در جامعه‌ی مردسالار چنین برچسپی زده می‌شود، آن زن این را برچسپ نمی‌داند؛ به این برچسپ افتخار می‌کند و می‌بالد که او مردمانند یا مردصفت است. این‌که به این برچسپ می‌بالد دلیل‌های زیاد اجتماعی و فرهنگی دارد. برای این‌که در فرهنگ جامعه‌ی مردسالار هرچه‌که متعلق به زنان است بد، زشت، ناپسند و محقر دانسته می‌شود؛ برخلاف هرچه‌که به مردان نسبت دارد، عالی، خوب، پسندیده و باشکوه است.

بنابراین مردصفت خوانده‌شدن زن از نظرِ فرهنگ مردسالار، مرتبه‌بخشیدن به زن است. این‌که در فرهنگِ مردسالار به یک زن، زنِ مردصفت گفته‌ می‌شود؛ چنین برخوردی بهترین موضعِ فرهنگی روادارانه‌ی مردانه نسبت به زنان است. با چنین برخوردی در واقع به زنان حرمت گذاشته ‌می‌شود. یعنی فرهنگ مردانه رواداری می‌کند که اجازه می‌دهد، زن با اوصاف مرد خوانده شود. اگرنه حقیقت این است که در فرهنگ مردسالار، هر نسبت مرد به زن زشت و بد تلقی می‌شود. حتا لباس مردان را نباید با لباس زنان یک‌جا بست. «من خود شاهدم که مادرم بستن لباس مردان خانواده را با زنان خانواده گناه می‌دانست.»

اگر به معنا و ژرف‌ساخت معرفتی اصطلاح «زنِ مردصفت» دقت کنیم، متوجه می‌شویم که در این اصطلاح، توهین و تحقیر نهفته است و زن‌ستیزانه است. درصورتی‌که به جنبه‌ی معرفتی این اصطلاح بیش‌تر توجه نکنیم، از ظاهر آن چندان متوجه نمی‌شویم که زن‌سیزانه باشد و برچسپی برای تحقیر زنان باشد. با توجه به جنبه‌ی معرفتی این اصطلاح پی‌ببریم که در این اصطلاح زن به‌صورت هستی‌شناسانه توهین و تحقیر شده است. شاید پرسیده شود به اعتبار هستی و وجود زن چگونه در این اصطلاح توهین شده است؟ نخست این اصطلاح ارزش وجودی و هستی‌شناسانه‌ی زن را زیر سوال می‌برد و نفی می‌کند. در این نفی، زن فاقد ارزش وجودی و اعتبار هستی‌شناسانه می‌شود. گویا زن هیچ صفت و ارزشی ندارد.

اگر فرهنگ مردسالار به زن صفت و اعتبار وجودی قایل باشد، چرا زن را به صفت و اعتبار خود زن نسبت نمی‌دهد. فرهنگ و زبان جامعه‌ی مردسالار زن را از اعتبار و ارزش وجودی و هستی‌شناسانه تهی کرده؛ همه اعتبار را به هستی و وجود مرد خلاصه می‌کند. این تهی‌کردن اعتبار هستی‌شناسانه‌ی زن موجب شده که زن دچار فقدان اعتبار بشری و سوژه‌گی شود. تبدیل به ابژه شود؛ ابژه‌ای‌ که مرد می‌تواند هرگونه برچسپ بر آن وارد کند. یعنی این‌ که زن زیر نگاه‌ مرد مهندسی و خلق می‌شود؛ آن‌هم به عنوان ابژه‌ی محض جنسی مرد.

پس از این‌که اعتبار وجودی و بشری زن دچار فقدان شد، زن و هرچه رفتار زنانه تبدیل به ضد اعتبار و ضد ارزش می‌شود. این‌جا است که نیش توهین و حقارت این اصطلاح مردانه آشکار می‌شود: «زنِ مردصفت». زنِ مردصفت یعنی چه؟ از نظر عقلانی مدرن و خرد انتقادی این اصطلاح تناقض دارد. زن دارای صفت، اعتبار، رفتار، بدن و ویژه‌گی‌های خود است. چرا و چگونه مردصفت باشد؟ این زنِ مردصفت چگونه زنی باید باشد؟ از نظر روان‌شناسی مدرن به نظر می‌رسد که این زنِ مردصفت، دچار مشکل رفتار و سوژه‌گی جنسی است. یعنی که بیمار است.

همچنان بخوانید

نوروز مبارک

نوروز مبارک!

1 حمل 1402
دفچه و کفچه

نوروز در سایه‌ی طالبان؛ از کفچه و دفچه خبری نیست

29 حوت 1401

اما در فرهنگِ جامعه‌ی مردسالار این اصطلاح از نظر چارچوب فرهنگی و معرفتی تناقض ندارد. زیرا در درونِ مناسباتِ فرهنگِ مردسالار هرچیز بی‌ارزش که به «مرد»، «نر»، «خایه» و… ربط پیدا کند، اعتبار و ارزش فرهنگی و بشری پیدا می‌کند. اگر چند دقیقه به سخنان مردان جامعه‌ی ما گوش بدهیم بیش از چندبار شاید این جمله‌ها را بشنویم: «مرد نیستی. نر استی بیا این‌جا. خایه نداری بچیش».

بنابراین معنای اصطلاح این است که زن، اعتبار، صفت و ارزش ندارد؛ ضد ارزش و ضد اعتبار است. هرچه بی‌ارزشی و بی‌اعتباری در وجود زن جمع است. پس زنی‌ که نسبتن از این بی‌اعتباری‌ها دور می‌شود، از خوی و کردار مردان تاثیر می‌پذیرد. زن با این تاثیرپذیری مردصفت می‌شود. مثل این است که به کسی بگویی: تو یک دروغ‌گو، بی‌اعتبار، هرزه، بی‌ارزش و پلیدی، از روزی که کنار من آمدی، کمی اعتبار پیدا کردی.

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00