نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

چند سطر درمورد زنان مبارز جهان سومی

  • نیمرخ
  • 1 دلو 1397

نویسنده: بیژن سیامک

یک زن غربی دو دوره در زنده‌گی مادری می‌کند! در کودکی برای عروسک‌هایش و در جوانی برای بچه‌هایش. ولی یک زن شرقی و یک زن جهان سومی؛ تمام عمرش را مادر است… . وقتی کودک است مادرِ عروسک‌هایش، همین‌که پا به نوجوانی گذاشت مادرِ برادر هایش. بعد که ازدواج کرد می‌شود مادرِ بچه‌های خودش‌… مادرِ پدر شوهر و مادر شوهر برادر شوهر و خواهر شوهر…گاهی هم می‌شود مادرِ مادرِ خودش…یا مادرِ پدرِ خودش، حتا از همان روز اول ممکن است مادر به‌دنیا بیاید… هنوز پایش به زمین نرسیده ممکن است شوهری برایش انتخاب کرده باشند!..

به این موجودی که تمام عمرش را مادری می‌کند؛ می‌گویند «مال مردم» یا خیلی محترمانه‌اش «چهار صبا مهمان»! می‌گویند دختر چهار صبا مهمان خانه پدر است. با این حال، این مهمان هرجایی که می‌رود فقط کار می‌کند و بچه‌داری و پرستاری. معلوم نیست که این مهمان خانه خودش کجاست!؟ چون ازدواج هم که می‌کند با یک چمدان می‌رود، و شوهر هم که از خانه بیرونش کند با همان یک چمدان بر می‌گردد.

از عشق که چیزی حالی‌مان نیست؛ نمی‌فهمیم چه جوری به خواهر‌هامان یا مادرها‌مان ابراز علاقه کنیم. فکر می‌کنیم دوست‌داشتن زن فقط در مقام معشوقه خوب است، که همان را هم بلد نیستیم. گند می‌زنیم به هرچه عشق است و عاطفه… فقط وقتی می‌خواهیم ژست روشنفکری به خودمان بگیریم، حرف‌های قلُمبه‌سلُمبه می‌زنیم و از حافظ و زلف یار می‌گوییم. بعد بخاطر یک تار موی خواهر یا مادر مان در بشقاب غذا؛ قیامت بر پا می‌کنیم و خاک به دهان‌مان‌که چه‌ها بارشان نمی‌کنیم…

در جامعه‌ی سنتی‌ ما؛ حتا بر لباسِ زنان خشونت روا می‌دارند و دیده‌شدن لباس زیر زنانه را روی تناب یا هرجای دیگری بی‌شرمانه شرم می‌دانند و الکی رگ غیرت و جهالت شان باد می‌کند…ولی بند ایزار خودشان که یک متر آویزان است و حین راه رفتن به ساق پای‌شان می‌خورد؛ از جمله مُحسنات‌شان به شمار می‌رود و بی‌خیالش اند.

زنی‌که در جامعه ما کم‌و‌بیش هفتاد سال را این‌طوری زنده‌گی می‌کند؛ یک زن غربی هفت روز‌ش را تاب نمی‌آورد. اگر فرض کنیم که داستان بهشت و جهنم افسانه نباشد؛ بی‌تردید اینجا هم جهنمی برای زنان بوده است. و فقط یک زن در این جامعه؛ درد یک زن را می‌فهمد که چقدر سوخته است و ساخته است…این زنان اند که مبازان واقعی و با شرافت اند. چون حتا در خانه های شان در امان نیستند!

بستر تمام این خشونت‌ها، بی‌عدالتی‌ها، نا‌هنجاری‌ها و دور شدن از اصل انسانیت؛ خود خانواده است. البته نه همه خانواده‌ها!

اصلن خشنونت، تبعیض و تفکیک جنسیتی و مردسالاری در نهاد خانواده و دیگر تشکلات بزرگ یا کوچک اجتماعی؛ همه را نظام خانواده به‌صورت خواسته یا ناخواسته طرح و اعمال کرده است. در جوامع سنتی مردان نه‌تنها با زنان که با خودشان هم خشن اند. حتا در خانواده‌های با سواد و روشنفکر، وقتی پسربچه‌ای از تاریکی می‌ترسد یا جایی به تنهایی نمی‌رود پدر مادر اش می‌گویند؛ نترس، مرد باش…مرد که نمی‌ترسد…یا بدتر از این، مثلن می گویند، مرد که گریه نمی‌کند!. حتا به گریه کردن و نکردن آدم؛ نگاه جنسیتی دارند. با این برداشت غلط؛ یعنی گریه مال زنان است…یعنی اگر زنان گریه کنند اشکال ندارد. در حالی‌که گریه یک نیاز انسانی‌ست عین خندیدن، و ربطی به زن و مرد ندارد. همان‌طور که ترس هم یک واکنش طبیعی‌ست، و کودک باید که بترسد. کودکی که به موقع نترسد، یعنی پیش از وقت بزرگ شده و بیمار است.

طبیعی است که از اینطور یک جامعه ی بشدت مرد سالار، آشفته و نابسامان و خشن؛ نیلسون ماندیلا و گاندی بیرون نمی‌آیند…نتیجه‌اش می‌شود؛ داعش و ملا عمر و اسامه بن لادن!

کودک را باید کودک قبول کنیم، بی‌توجه به نگاه جنسیتی و این‌که پسر است یا دختر. ازش نخواهیم که در کودکی مرد باشد یا زن. بگذاریم که کودک باشد و یادش بدهیم که انسان خوبی باشد.

همچنان بخوانید

نوروز مبارک

نوروز مبارک!

1 حمل 1402
دفچه و کفچه

نوروز در سایه‌ی طالبان؛ از کفچه و دفچه خبری نیست

29 حوت 1401

پسر‌بچه یا دختر‌بچه‌ای‌که در کودکی به بزرگ سالی رسیده‌باشد، در بزرگ سالی جای کودکی‌اش خالی خواهد بود. و این یعنی کمبود…یک نوع فقر، که می‌تواند جایش را هر نوع ناهنجاریی پر کند.

لطفن بیایید بعد از این چیزی را در نظام خانواده و تربیت بی‌موقع و ناسنجیده جابجا نکنیم.

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00