ویدا ساغری
قرارداد اجتماعی نیز چون بقیه مزایای استفاده از عقلانیت اختراع مردان است. زمانیکه زنان طبق معمول مشغول جمع و غم زندهگی روزمره به بهای یک لقمه نان و چهار وجب سقف برای پناه بودند. محتوای یک قرارداد انسانی منافع دوطرف را با کل زیروبم های آن شرح داده و بعد از حصول قناعت دو طرف منعقد میگردد. البته مفهوم انسانی و آن هم قرارداد انسانی به معنی بخشیدن یا خیرات کردن سهم و حق خود به جانب مقابل نیست که بعدن موجب توقع امتنان و همیشه ممنونیت طرف گیرنده شود بل معنی هر حرکت انسانی نمایآنگر سطح پیشرفت و آگاهی انسان همان عصر از زندهگی و خواسته هایش است. اسناد یک طرفه که بیشتر معطوف به منافع و اضرار جناح حاکم و قدرتمندتر است جز قرارداد های معمول اجتماعات فقر زده و مذهب سالار به شمار میرود. نکاح خط و طلاق نامه دو سند به عنوان مهمترین قراردادهای اجتماعی بین زن و مرد در یک جامعه است. این دو قرارداد بین(انسانها) به هدف جلب اعتماد، تضمین تداوم رابطه طولآنیتر، دادن امتحآن محور اینکه هیچ کلکی در کار نیست، خلق فضای مشترک عاطفی و مادی، و ایجاد ضمانت در صورت ظهور احتمالات غیر از این هاست. اما این اسناد در جوامع گرسنه و مذهب زده بین (زنان و مردان) چنان جنسیتی، به صورت خالص مادی و با ادبیات تحقیرآمیز به صورت یک طرفه که برآمده از فضای مرد سالار و دنبال کنندهی قاطع منافع نر میباشد، است که اتوماتیک در نظر زن معشوق را (شوهر)، ازدواج را اسارت، خانهی نو را قفس دیگر و زندهگی نو را بحرآن تازه تعریف میکند.
بیایید برای اولین بار متن نکاح خط پانزده میلیون زن افغان را بخوانیم:
یک کتابچهی شبیه به اندازه کوپونهای سابق که قیمتش از پنجاه سال به این سو صد افغانی است، خط نستعلیق برآمده از سرانگشتان هنر مردانه، صحافت شده با زیبایی شناسی خشک مردانه و بوی رنگ مردانه، ادبیات حاکمانه و عملن یک طرفه طوریکه در یک جدول پدرسالارانه درخواست هویت و اسمهای پدر، پدرکلان، برادر، بچه کاکا و سه شاهد از جنس مرد شده است. در اکثر صفحات عمدن روی خانه پری خانههای این جدول که مربوط زن میشود با دقت کار شده است طوریکه آدم را به یاد بل خرید وسایل از طرف یک مشتری میاندازد که در آن درج مشخصات وسیلهی خریداری شده مهمتر است نسبت به مشخصات خریدار! در قبال زن از واژهی منکوحه یعنی نکاح شده و یا به نکاح برده شده که یک معنی منفعلانه است و حس اشیا و املاک منقول را خلق میکند استفاده شده و برای مرد از واژهی ناکح یعنی نکاح کننده و یا مختار به نکاح که معنی فاعلانه داده و حس حاکمیت و مالکیت مرد را دراین رابطه به صورت قانونی خلق میکند، کار گرفته شده. تنها امتیازی که این کتاب چه برای زن یا همان منکوحه میدهد مقدار پولی بنام مهر است. این امتیاز یا همان مهر در هزار و چهارصدسال پیش تحت شرایط مادی و معنوی فضای فرهنگی و ارزشی عربستان سعودی که زنان تحصیل کرده، آگاه و مخصوصن درآمدگر نبودند با آن هم به مقداریکه نه آب حیثیتش میدهد و نه نان سرمایهاش، تعیین شده است که باز هم جز تحقیر حسی برای یک زن خلق نمیکند. روی این مهر شاهدان و وکیل مرد چنان چانه و چونه میزنند که دگر اعتماد به استمرار و پایداری این نکاح از نگاه ذهنی نمیماند و انگار مرد ریگی در کفش دارد که روی مهر زنش چانه زنی میکند!
و دو صفحهی آخر به شکل سمبولیک و غیر عملی طوریکه حتا هیچ گاهی یکی از طرفین هم پروایی به مطالعه اش نکرده اند از رضایت زن به این قرارداد قاطع، یک طرفه و از پیش تعیین شده درج شده و با حد اقل ده امضای مردانه و چندین تاپهی سنگی، انگار سند کنیزی، به دربار محاکم و قوانین به نفع نر رسمیت میباید.
در ذهن هیچ قراردادی سند معتبری نیست الا منافع و ضمانتهای اجرایی برای زمان جاری و آینده به دست ندهد. نکاح خط برای ما زنان افغانستان یک توهین نامهی است که در بهترین شرایط از روی ناچاری (حرف و حدیث مردم، نیاز به غذا و سرپناه ) حاظر به انعقادش بوده و در بدترین شرایط (لت و کوب، گرسنه گی، جنون و اعتیادبه موادمخدر ناکح، عدم تمایل ناکح به رابطه جنسی و قطع علایق عاطفی مطلق، خطرجانی و ناامنی حیثیتی) حاضر به فسخش میشویم. یعنی وقتی راهی نداشتیم نکاح میکنیم و وقتی چارهی نماند دعوای فسخ آن را باز میکنیم. این است که خودبهخود طلاق خط، مسما به سند آزادی میشود. آزادی از قراردادی که در آن ابتداییترین حقوق یک زن( مکان زندهگی، نوع زندهگی، سهم در تعیین شرایط زندهگی، حق کار، اختیار رفت و آمد، حق سفر و…) تا حیاتیترین حقوق(حق حضانت فرزند، حق مالکیت، حق ماندن یا رفتن از رابطه) به عنوان تنها شریک یک زندهگی بزرگ.
جالب است اگر گاهی متن طلاقنامههای زنان افغان را مرور کرده باشید چون قبل از خوانش تحلیل یا تسلیخ حقوقی و ادبی آن هوشیارانه ،عامدانه و ماهرانه بر آن شنیعترین و بدنامترین تعاریف و برچسپ ها را زده اند تا در جریان دعوای به فسخ نکاح به مشکلات اجتماعی و ضد ارزشی بیشتری برخورده و به فکر فسخ این قراردادیک طرفه نشوید. گاهی اگر دقتی به ادبیات و نحوه فسخ قرارداد نکاح کرده باشید باید حق بدهید که طلاق نامه را ما زنان به سند آزادی مسما بگردانیم: وقتی قرارداد نکاح فسخ میشود مرد حق این فسخ را دارد، زن فقط میتواند دعوا به فسخ قرارداد کند، زن از حقوقی چون مهر، حضانت کودک و ارزشهای حیثیتی مثبت در جامعه محروم میشود و کلیت بار منفی این جدایی را به تنهایی متحمل میشود. ادبیات طلاق خط عینن شبیه ادبیات سند آزادی بردههای قرن شانزده است که از نزد مالکین شان بهدست میآوردند:
باز هم نر با دو شاهد مرد دیگر بر یک کاغذ A4 پای یک متن یک طرفه زورگویانهی حاکمانه با این ادبیات در یک دفتر و دیوان مردانه بیش از ده مهر و امضا را حک میکند: اینجانب فلانی خان ولد فلانی خان ولدیت فلانی خان موصوفهی منکوحهی فلانی نامه را که زوجه ام میباشد با هوش و حواس طلاق نموده و نفس او را بر خود حرام نموده با پرداخت شش هزار افغانی پول مدت عدتاش او را مختار نفس اش نمودم.
چه توقعی دارید که بعد از بهدست آوردن این فسخ نامه چه حسی جز برگذاری یک جشن آزادی به ما دست بدهد؟