«صلحی را که مشروط به رفتار زنان در چارچوب اسلامی و افغانی میگویند هیچ معنا ندارد؛ مگر اکنون زنان افغان مسلمان نیستند؟ نیاز نیست زنان را از نو مسلمان بسازند.»
گفتوگو با پلوشه حسن، رییس موسسه اویک(AWEC) و فعال حقوق زن
خانم حسن، تشکر که برای این گفتوگو وقت گذاشتید. در این اواخر مذاکرات و مباحث صلح با گروه طالبان جدی شده و مساله حقوق و آزادیهای زنان نیز به یک بخش مهم این پروسه تبدیل شده است. اگر در نخست منحیث یک فعال حقوق زن دیدگاه تان را در مورد روند صلح افغانستان بگویید؟
تشکر از شما و هفتهنامه نیمرخ که برای ما این فرصت را مهیا کردید تا نظرات خود را در مورد یک پروسه بزرگ ملی ابراز کنم. ما به همکاری شماری از خانمها چندین سال است که برای مشارکت زنان در پروسه صلح کار میکنیم. همه به این نتیجه رسیدهاند که مشکلات افغانستان با جنگ حل نمیشود؛ باید از طریق گفتمان و صلح حل شود. جنگ در افغانستان بینهایت خشن بوده و هنوزهم همهروزه مردم قربانی میشود. حالا دنیا به مقطع زمانی رسیده که حوصلهی تحمل افغانستان را هم ندارد و میخواهد بار خود را از اینجا برچیند؛ بنابراین برنامه میریزند که چطور افغانها را مجبور به صلح کند. مشکل کار هم اینجاست که ما به آن پختهگی سیاسی نرسیدهایم تا مشکلات خود را به صورت مسالمتآمیز حل کنیم. حالا که بحث صلح مطرح شده مساله این است که چگونه صلح کنیم و چطور به صلح پایدار دست یابیم.
بحث جنسیت برای تامین صلح پایدار چقدر مهم است؟
صلح پایدار زمانی تامین خواهد شد که تمام اقوام افغانستان، گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی اعم از جنسیت زن و مرد در آن مشارکت داشته باشند و مطمین باشند که حقوق و آزادیهای شان در آینده محفوظ میماند. همچنان که برای داشتن افغانستان واحد، اصل برابری ملیتها و برابری جنسیتی همه شهروندان کشور درج قانون شد، جهت حفظ این ارزشها باید در پیمان صلح یک ضمانت بینالمللی و این تعهد گرفته شود که افغانستان دوباره درگیر جنگ نمیشود.
اکنون برای تامین صلح در کشور اجماع ملی وجود دارد. همه خواهان صلح اند؛ اما در مورد چگونهگی صلح هر شهروند یک نگرانی دارد تا دستآوردهایش را از دست ندهد. در قسمت زنان نیز نگرانیهایی وجود دارد. طی هجده سال گذشته زنان توانستند شماری از حقوق و آزادیهای سلب شده شان را دوباره به دست آورند و به پیشرفتهای جدیدی هم نایل شوند. مشارکت سیاسی زنان در افغانستان که در قوه مقننه ۲۷ درصد و خدمات ملکی نیز ۲۷ درصد است، این رقم در منطقه یک امتیاز ویژه برای زنان افغانستان به شمار میرود. همچنین در بخش اقتصادی امروز زنان بیشتر از یک بیلیون افغانی را سرمایهگذاری کردهاند. در قسمت آموزش عالی و سوادآموزی نیز زنان بیشتر از هر گروه مردانه کار کردهاند. وقتی که مردان به گروههای متخاصم تقسیمبندی میشود، زنان، اما مکاتب زیرزمینی تشکیل میدهند و حتا در مهاجرت با سختترین شرایط مصروف آموزش میشوند. از سویی هم زنان تاکنون در ویرانی شهرها و آتشافروزی جنگها در کشور نقش نداشتهاند ولی در بازسازی سهیم شدهاند؛ بنابراین در افغانستان نوین باید زنان نیز تصمیمگیرنده باشند.
حالا که قرار است افغانستان نوینی شکل بگیرد که در آن گروههای مخالف دولت وجود نداشته باشد و این روند از طریق گفتمانهای صلح طی میشود؛ تاکنون زنان در کجای این گیرودار صلح قرار داشتهاند؟
نخست، جای امیدواری است که مردان گروههای متخاصم به این ظرفیت رسیدهاند تا پشت میز بنشیند و در مورد پایان جنگ و تامین صلح باهم مذاکره کنند. ما از این حرکت شان خوش هستیم؛ اما سخن ما این است که بدون حضور زنان ابعاد این مذاکره کامل نیست و حتا آغاز دوبارهی جنگ نیز محتمل است. برای مشارکت زنان در گفتمانهای صلح، گردهماییها و برنامههای متعدد دایر شده است و برنامههایی مانند مادران صلح، رهبران زن برای هماهنگی و سلسله نشستهای زنان برای تأکید بر مشارکت و جایگاه تصمیمگیری زنان در روند صلح جریان دارد تا یک صلح پایدار تامین شود.
یعنی هدف تان این است که تنها کسب نظر از زنان در حد مشورت مهم نیست؛ بلکه زنان باید در پروسه صلح تصمیمگیرنده باشند؟
برنامهریزیها، گفتمانها و هماهنگیهای زنان برای مشارکت در پروسه صلح از سراسر افغانستان و خارج از کشور در راستای ثبات و تقویت افغانستان و تامین صلح پایدار است. برای تامین یک چنین صلحی، نظر زنان این است که نباید اجازه دهیم افغانستان به دهه هفتاد برگردد و زنان از صحنه فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی طرد و حق آموزش شان سلب شود. بنابراین شعار گفتمانهای زنان در مورد صلح نیز این است که «زنان افغان به گذشته برنمیگردد».
اکنون ما صاحب یک افغانستان جدید هستیم و نمیخواهیم آنچه را ساختهایم شبیه گذشته در اثر عدم تفاهم جناحهای سیاسی ویا معاملههای سیاسی شان تحت عنوان صلح، از دست دهیم. ما به این دلیل میگوییم زنان باید تصمیمگیرنده باشند؛ چون زنان و نسل جدید افغانستان دانشآموخته و با ظرفیت استند و به مسایل اختلاف قومی-مذهبی و جناحی دامن نمیزنند. شماری زیادی از خانوادهها در بامیان هنوزهم در مغارهها زندهگی میکنند و خانه ندارند، از ولایت پکتیکا در بیست سال گذشته پانزده دختر فارغ شده اند؛ اینها از جمله شرمندهگیهای ملی ما است که مردان سیاستمدار به این موضوعات باید فکر کنند تا تشدید اختلافات قومی. قبل از همه باید نابرابریهای اجتماعی و فقر از بین برود. هجده سال پیش که ما به بازسازی شروع کردیم حدود ۳۸ درصد مردم زیر خط فقر زندهگی میکردند، اما پس از هجده سال کار و تلاش اوضاع بدتر شده و بیشتر از ۵۴ درصد مردم زیر خط فقر زندهگی میکند. پس در یک چنین وضعیتی باید همه شهروندان بدون تفکیک جنسیت و قومیت مشارکت داشته باشند تا در راستای بهبودی حرکت کنیم.
وقتی میگویید زنان افغان به گذشته برنمیگردد، دقیقن زنان امروز چه تفاوت و ارزشهایی دارند که نباید نادیده گرفته شود؟
متأسفانه سیاستمداران تاهنوزهم با کارتهای قومی بازی میکنند. درحالی که فقر و فساد به صورت فراگیر همه شهروندان را متأثر کرده است. حالا زنان با تمرکز به مسایل ملی و بهدور از چارچوبهای فکری قومی و جناحی برای همه مردم دادخواهی میکنند و میخواهند برای افغانستان کار کنند، نه برای زن، برای ملت و همه شهروندان کار کنند، نه برای یک قوم و برای منافع ملی کار کنند، نه برای منافع یک جریان سیاسی.
نهادهای امنیتی(اردوی ملی، پولیس ملی و امنیت ملی) که حافظ ثبات و امنیت افغانستان استند و نظام دموکراسی برای زنان افغان خط قرمز است که به هیچ وجه و در هیچگونه صلحی به بحث گذاشته نشود. صلحی را که مشروط به رفتار زنان در چارچوب اسلامی و افغانی میگویند هیچ معنا ندارد؛ مگر اکنون زنان افغان مسلمان نیستند؟ یا در فرهنگ اسلامی و افغانی زندهگی نمیکنند؟ اکثر تفاوتهای گذشته نیز در حال از بین رفتن است و زنان یکسان میشوند؛ نیاز نیست زنان را از نو مسلمان بسازند. اگر قرار بر رفتار مسلمانی باشد، قبل از همه باید این گروهها به نفس انسانها احترام بگذارند، مردم را و همدیگر خودشان را نکشند.
در یک چنین وضعیتی، نهادهای زنانه که در متن جامعه فعالیت دارند چه تغییری میتوانند به وجود بیاورد؟
نخستین کاری که این نهادها میتوانند بکنند، رشد آگاهی خودشان و آگاهیدهی جامعه است. برای جامعه باید فهمانده شود که گروههای شورشی و جریانهای سیاسی و رهبران این جریانها مبتنی بر منافع شخصی خودشان جهتگیری میکنند و برای آیندهی این مملکت برنامهای ندارند. در حالی که این جریانها باید فهمیده باشند که تداوم خصومتهای شان به نفع کشور نیست. وقتی که پاکستان در تنگنای مالی قرار گرفت و از سویی هم محتاج پول امریکا و آی.ام.اف است، برای آرام کردن و مصالحه با گروههای شورشی اقدام کرد وگرنه برای دهههای آینده نیز جنگ را ادامه میداد. حالا در افغانستان به استقلال مالی فکر شود نه به خصومتهای سیاسی که منتج به تداوم اختلافها و خشونتها و گسترش فقر و فساد میشود. کمکهای بینالمللی نیز روزی قطع خواهد شد، همین امروز شماری از جوامع افریقایی نیازمندتر از افغانها است. در حالی که در افغانستان این کمکها بیشتر به غارت میرود تا اینکه برای مردم و جوانان کارآفرینی شود و در اثر همین فساد است که فقر نیز افزایش یافته است. با این همه، ما به زنان و نهادهای زنانه اعتماد داریم. تغییر بزرگ اجتماعی از همین گامهای کوچک سازنده نشأت میگیرد.
یعنی نظر شما این است که بیشتر از اینکه ما به صلح سیاسی با یک گروه مخالف دولت، ضرورت داشته باشیم به صلح اجتماعی و تغییر رفتار جریانهای سیاسی نیازمندیم؟
آری. صلح سیاسی مکمل نیست. ممکن است پیمان صلح امضا شود و آتشبس صورت بگیرد؛ اما اصل صلح که آرامش دایمی به بار بیاورد در متن جامعه صورت میگیرد. این صلح زمانیست که اختلافها از بین برود و دیگر کسی از تفاوتهای درون جامعه به عنوان کارت بازی سیاسی استفاده نتواند. نسل جدید هم باید مسوول به بار بیاید و نقش زنان در این عرصه بسیار مهم و سازنده است تا فرزندان جامعه را مسوول به بار بیاورد. زیرا همه چیز تنها حق نیست؛ بلکه مسوولیت نیز هست. در کنار مستفید شدن از حق شهروندی باید مسوولیت شهروندی نیز ادا شود. اگر کسی از بورس تحصیلی استفاده میکند و به خارج از کشور میرود یک حق آموزش او است؛ اما وقتی که پس از تحصیل در همان دولتها پناهنده میشود و به کشور برنمیگردد مسوولیتش در قبال جامعه چه میشود؟ آیا هیچ مسوولیتی در قبال این امتیازها و این حقوق ندارد؟ اینجا است که باید همه شهروندان به درک لازم برسند که هر حقی یک مسوولیت نیز در کنارش دارد.
مذاکرات جاری در سطح ملی و بینالمللی اگر منتج به صلح سیاسی میان دولت و گروه طالبان شود، زنان افغانستان چگونه صلحی میخواهند؟
مشارکت زنان حتمی است؛ پیشرفتها، دستآوردها و ارزشهای دموکراتیک هجده سال اخیر حفظ شود؛ تمام اقوام افغانستان باهم برادر و برابر باشند و معیار مشارکت شایستهگی باشد. زیرا در یک چنین وضعیتی است که صلح پایدار باقی میماند تا صلحی که صرف بر نوع نظام تمرکز کند و یا صلح مشروط به تعدادی از کرسیهای وزارت و معینیتها به وجود بیاید.
و در آخر، اگر قرار باشد دولت با طالبان پیمان صلح امضا کند که مسلمن طالبان در نظام سیاسی کشور سهیم و در قدرت شریک خواهد شد. شما منحیث یک زن و فعال حقوق زن از وجود طالبان در درون نظام چه نگرانی دارید؟
من نگرانی دارم، اما صلح همواره یک شربت شیرین نیست؛ گاهی صلح میتواند یک پیاله زهر هم باشد. بعضی موارد را واقعن ما باید جدی بگیریم. اگرچند نمایندههای گروه طالبان اقرار کردهاند که «ما طالبان قدیم نیستیم، تغییر کردیم» ولی باید تعهد ملی و بینالمللی بدهند که فردا روز برای حضور زنان در سیاست و آموزش دختران اخلال ایجاد نمیکنند. زنان طی سالهای اخیر زحمت کشیدهاند، خطرات را متقبل شده و در انتخاب شرکت کردهاند. اگر قرار باشد طالبان با دولت صلح کند باید طالبان با حفظ نیروهای امنیتی، نظام دموکراسی، ارزشهای دموکراتیک چون حقوق بشر، آزادی بیان، رسانهها و حقوق و آزادیهای زنان و مشارکت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زنان موافق باشد.