یعقوب یسنا
معمولن موقعیکه از زنان صحبت میکنیم زنان را به قشر اناث، طبقهی اناث، سیاهسر و… تقلیل میدهیم و بهنوعی همهی زنان را درهمجوش میکنیم و در دستهبندیای بنام زنانه جمع میکنیم؛ اینگونه جمعبندی در واقع نادیدهگیری زنان است. زیرا زنان نه قشر اناث استند، نه طبقهی اناث استند و نه سیاهسر استند. زنان مجموعهای از افراد جامعه استکه هر زن مانند مرد، حقوق بشری و طبیعی فردی خود را دارد؛ باید در فردیت خود قابل درک و قابل تفکیک با هر فرد دیگر باشد.
اینکه میگوییم قشر اناث و طبقهی اناث را به محل زنانه ببرید؛ مانند این استکه بگوییم میزها را اینجا بگذارید و چوکیها را آنجا بگذارید. درست استکه زنان از نظر جنس، از یک جنس استند اما هر کدام فردیت و ویژهگیهای خود را دارند که نمیتوانیم مثل اشیا زنان را برای اینکه از یک جنس استند؛ طبقهی اناث و قشر اناث در نظر بگیریم. طوریکه هر مرد ویژهگی خود را دارد، هر زن نیز ویژهگی خود را دارد.
مردان و زنان جنس خود را دارند؛ خواستهای شان میتواند متفاوت باشد و در خواستهای عمومی، هر جنس همانندیهای داشتهباشد اما این اشتراک عمومی خواستها باعث نمیشود که ما هویت فردی زنان را درنظر نگیریم و زنان را به طبقه و قشر اناث تقلیل بدهیم. بهتر است این نوع نگاهِ کلینگر خود را در بارهی زنان تغییر بدهیم تا بتوانیم واقعیت فردی و بشری زنان را درک کنیم.
متاسفانه این کلینگری ما دربارهی زنان باعث شده که هیچگاه نتوانیم وجود و شخصیت فردی زنان را درست تشخیص بدهیم و واقعیت اجتماعی فرد فرد زنان را در مناسبات و معضلهای اجتماعی، خانوادهگی و سیاسی درنظر بگیریم. این کلینگری مردانه نسبت به زنان نه تنها در رفتارهای روزمرهی اجتماعی و فرهنگی ما رواج دارد بلکه در مناسبتهای خاص تقویمی که به زندهگی زنان ارتباط میگیرد نیز تعمیم داده میشود.
در تقویم، روز زن (8 مارچ)، روز مادر و… داریم که به زندهگی زنان ارتباط میگیرد. در این مناسبتها باید به وضعیت زندهگی زنان از نظر هویت فردی، جمعی، خانوادهگی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی توجه شود؛ گزارشهای پژوهشی و جامع از وضعیت زنان ارایه شود و وضعیت موجود زنان از دید انتقادی و روشنگرانه مطرح شود؛ اما چنین نمیشود، با کلی نگری فرهنگی دید مردانه به زنان، واقعیتِ وضعیت زنان نادیده گرفته میشود که در نتیجه، وضعیت زنان به مناسبتهای تقویمی تقلیل داده میشود.
این مناسبتها با چشمانداز فرهنگی مردانه برگزار میشود. چند مرد به جای زنان در این مناسبتها سخنرانی میکنند و میگویند طبقهی اناث ننگ و ناموس، خواهر، مادر و عزت و شرف مردم افغانستان استند. مناسبتهای تقویمی که از طرف نهادهای دولتی برگزار میشوند با چنین سخنان مردانه، تمام میشوند. سالها استکه زنان ننگ و ناموس، خواهر، مادر و عزت و شرف ما مردان استند.
در واقع خشونتی که بر زنان روا میداریم زیر نام همین ننگ و ناموس و عزت و شرف صورت میگیرد. زیرا زنان عزت و شرف مردان استند، نباید عزت و شرف مردان را جریحهدار کنند؛ اگر عزت و شرف مردان را جریحهدار کردند، مردان به خود حق میدهند که زنان را به اساس پشتوانهی فرهنگی ناموسی و عزت و شرف مورد خشونت قرار بدهند و این خشونت بر زنان نادیده گرفته شود؛ برای اینکه فرهنگ ننگ و ناموسی از این خشونت حمایت میکند و بر خشونت روپوش فرهنگی میگذارد.
من فکر میکنم برگزاری مناسبتهای تقویمی مانند روز زن در افغانستان بهگونهای روپوشی بر خشونتهای فرهنگی علیهی زنان است. شاید بگویید که نه، اشتباه میکنی. در این مناسبتهای تقویمی، زنان مورد ستایش و تمجید قرار میگیرند؛ چگونه برگزاری این مناسبتهای تقویمی روپوشی بر خشونتهای فرهنگی علیهی زنان باشند. پاسخ من این است: درصورتیکه نگاه و دید فرهنگی و اجتماعی مردانه به زنان تغییر نکند؛ برگزاری هرگونه مجلس و محفل، که به اساس دید فرهنگی و اجتماعی مردانه نسبت به زنان صورت بگیرد، نوعی تعمیمدادن فرهنگ مردانه است. هرگونه تعمیم فرهنگ مردسالارانه، باعث میشود تا خشونت علیهی زنان زیر این چتر فرهنگ مردسالارنه، کتمان شود.
موقعیکه مناسبتهای تقویمی دربارهی زنان به افغانستان میرسند، مردانه میشوند و مورد استفادهی مردان قرار میگیرند. از زن و وضعیت زن سخن گفته نمیشود تا اینکه مناسبت تقویمی روز زن، روز مادر و… فرابرسد؛ این مناسبتهای تقویمی با تشریفات رسمی از طرف دولت برگزار میشود. چند مرد سخنان کلیشهی مردانه را در تمجید زنان ارایه میکنند که در حقیقت این سخنان علیهی زنان است.
مردان در مناسبتهای تقویمی زنان به خود حق میدهند دربارهی زنان صحبت کنند؛ به خود حق میدهند که بگویند زنان چگونه باید زندهگی کنند؛ به خود حق میدهند که بگویند زنان عزت و شرف مردان استند؛ و مرتبهی کلیشهای و همیشهگی زنان را تکرار میکنند که زن، مادر است، زن خواهر است، زن همسر است و… اما زن هیچگاه به عنوان یک فرد در واقعیتِ زنبودن خود که دارای استقلال و هویت فردی است، مطرح نمیشود.
اکنون فکر کنید برگزاری چنین مناسبتهای تقویمی چگونه باعث میشود که روپوش فرهنگی بر خشونتهای شود که بر زنان اعمال میشود. برگزاری این مناسبتهای تقویمی را فرهنگ مردانه به نفع خود مصادره میکند. در سطح ریاستجمهوری و وزارتخانهها از این مناسبتهای تقویمی محفل برگزار میشود. از رسانهها دعوت میشود. رسانهها برگزاری محفلها را پوشش میدهند. در این محفلهای مناسبتی مثل همیشه گفته میشود که همه چه در زندهگی زنان خوب است و وضعیت زنان تغییر کرده است. از چند زن نیز به صورت ویترین استفادهی نمایشی میشود. کسانیکه در بیرون از افغانستان از رسانه، برگزاری چنین محفلهای تقویمی را میبینند؛ فریب زاویهی دید رسانه را میخورند و میگویند وضعیت زنان در افغانستان خیلی خوب شده است؛ نمیدانند که آنچه در رسانه میبینند بیشتر صحنهای استکه دایرکت و مهندسی شده و زیر یک سقف بنام ارگ، وزارتخانه یا یک ستدیو است.
بنابراین برگزاری چنین محفلهای تقویمی در افغانستان باعث میشود که جامعهی جهانی اغفال شود و از واقعیتِ خشونت علیهی زنان درکی درست نداشتهباشد. بهنوعی بر سر زنان افغانستان نیز کلاه گذاشته میشود که در سطح ریاستجمهوری و وزارتخانهها از روز زن تجلیل صورت گرفت. تعدادی از مردان نیز در برگزاری این مناسبتهای تقویمی از این سفارت و آن سفارت پول میکشند که ما از روز زن تجلیل میکنیم و… .
خلاصه عرض شود که روز زن و مناسبتهای تقویمی دربارهی زنان با این دغلبازیها صورت میگیرد؛ حقوق زنان به برگزاری محفلهای مناسبتی و تقویمی دربارهی زنان نقلیل پیدا میکند اما معضل و مشکل زنان همچنان زیر چتر فرهنگ مردسالانه در مناسبات اجتماعی و فرهنگی جامعهی افغانستان باقی میماند و حتا در بسا موارد بیشتر از پیش رواج و رونق پیدا میکند.
اگر قرار باشد اراده برای رفع خشونت علیهی زنان و رفع معضلهای فرهنگیِ خانوادهگی و اجتماعی زنان در برنامهی دولت وجود داشتهباشد؛ باید فراتر از این مناسبتهای تقویمی به وضعیت زندهگی زنان توجه شود و فرهنگ مردسالارانهی افغانستان که منشا و خاستگاهِ ترویج خشونت و حامی خشونت علیهی زنان است، مورد نقد قرار بگیرد تا خشونت علیهی زنان در سطوح متفاوت اجتماعی دیده شود. درغیر آن هرگونه مناسبات تقویمی و سخن از حقوق زن و روز زن توسط فرهنگ مردانه، به نفع فرهنگ مردانه که رواجدهندهی خشونت علیهی زنان است، مصادره میشود و به بهانههای متفاوت فرهنگی و احترام به ارزشهای فرهنگی بر خشونت علیهی زنان روپوش گذاشته شده؛ خشونت علیهی زنان توسط فرهنگ مردانه، کتمان میشود و مشروع و فرهنگی جلوه میکند.