نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

اهمیت حضور پر رنگ زنان در سیاست و نظام سیاسی

  • نیمرخ
  • 2 ثور 1398

صبور بیات
افغانستان کشوری با فرهنگ سیاسی سنتی توام با افکار و اندیشه‌های قومی-قبیلوی است. فرهنگ سیاسی سنتی مانع و عواملِ اساسی عقب مانده‌گی افغانستان کنونی به این دلیل است که جامعه‌ی امروزی با یک چنین سیستمی نه تنها سازگاری ندارد بلکه در تضاد است. حضور زنان در نظام و سیاست به دلیل فرهنگ سیاسی غالب یعنی سنتی حتمی است.

امروز وقتی رژیم‌های سیاسی در جهان به ارزیابی گرفته می‌شوند یکی از معیارهای کلیدی سنجش و نمره دادن به نظام‌های سیاسی یعنی رژیم‌ها موقعیت زنان در اجتماع و سیاست است. «موقعیت زنان بهترین نمودار و گویاترین معیار برای ارزیابی یک‌ رژیم اجتماعی و سیاست های دولت است». *۱

یک و نیم دهه پیش حضور زنان در قدرت و تصمیم‌گیری‌های کلان کشور یک رویا بود، می‌گویند «رویاها: برای روان، مانند اکسیژن برای ریه‌ها هستند که اگر به سمت آن‌ها برویم هورمون‌های شادی آزاد خواهند ‌شد و با نادیده گرفتن آن‌ها احساسات بد را تقویت کرده‌ایم. این رویا حدودی تحقق پیدا کرد، یعنی زنان در سیاست و نظام آمدند ولی حضور شان معنی‌دار نشد. چون آنان از تصمیم‌ها خبر شدند/می‌شوند‌. اما تاثیرگذار و تصمیم گیرنده‌گان نیستند.

حضور معنی‌دار زنان در سیاست و نظام سیاسی، در حوزه‌ی اجتماعی-سیاسی امید خلق می‌کند. برای شهروندان جامعه قرن بیست و یکمی آن‌چنان عرض اندام می‌کند که اگر پاسخ داده‌ شود اکسیژن به جامعه تزریق شده‌است و امید اجتماعی تقویت می‌شود و الا نومیدی، افزون خواهد شد. افراد ناامید، دیگر از پیروزی‌های‌شان هم لذت لازم را نمی‌برند و شادی‌های شان را کم‌تر ارج می‌نهند. آنان  احساس نمی‌کنند جامعه به نظام سیاسی  تعلق دارد. او خود را قربانی می‌بیند. از نگاه او جامعه این گونه است: «هر کسی کار خودش، بار خودش، آتش به انبار خودش». جامعه ما بر اساس  رضایت ملی، از میزان رضایت ملی در حد «کم» برخوردار است. ناامیدی اجتماعی مانند تمام پدیده‌های اجتماعی دارای علل و دلایل‌ مختلف است. در سطح «خرد»، ناامیدی ناشی از بدبینی و این هم ناشی از وجود تبعیض در جامعه است. بنابراین، ناامیدی اجتماعی یک پیامد است نه یک «رفتار» یا کنش که با سیاست‌گذاری  قابل رفع باشد. به همین علت، باید به سمت علل ایجاد ناامیدی توجه شود. حالا البته این سؤال مطرح می‌شود که آیا آن بدبینی و آن تبعیض، اموری هستند که در سطح خرد، قابل کنترل و تصحیح باشند؟ چنین به‌نظر نمی‌رسد. در میان مفاهیم مرتبط با نا امیدی اجتماعی، «انزوای اجتماعی» وزن قابل توجهی دارد. انزوای اجتماعی یک شبه پدید نمی‌آید.

اگر در جامعه‌ای این مشخصات باشد افراد به سمت انزوای اجتماعی سوق پیدا می‌کنند. نگاه و روی‌کرد «گزینش‌محور» وجود داشته‌باشد و این روی‌کرد به‌ویژه از منشأ ایدئولوژیک تغذیه شود. در این صورت «رانت» شکل می‌گیرد و متعاقبش «فساد» افزایش پیدا می‌کنند و آنان که دست‌شان از سفره رانت، دور است احساس طرد اجتماعی می‌کنند و آرام آرام، منزوی و ناامید می‌شوند. در چنین جامعه‌ای، یک منظومه فکری و معرفتی شکل می‌گیرد که حتا روشن‌فکران سیاسی و فرهنگی‌اش هم ناخواسته بدان متمایل می‌شوند و دیگر روشن‌فکران اجتماعی را از وجود تریبون، محروم می‌کنند. پس در این جامعه، روشن‌فکران مستقل هم منزوی می‌شوند و بالطبع، شهروندان از وجود جریان سالم آگاهی‌رسانی بی‌بهره می‌شوند و هم‌چنان در بستر سابق ناامیدی، به مسیر خود ادامه می‌دهند.

جامعه‌ای که مبتنی بر «خودی-غیر‌خودی» اداره می‌شود نمی‌تواند جامعه پویایی باشد، چون بسیاری را فراری می‌دهد و آنان ‌که می‌مانند هر لحظه منتظر واقعه‌ای جدید هستند تا شاید دستی از آستین برون آید و… این جامعه ناپویا، توان اشتغال‌زایی و امید‌افزایی ندارد، زیرا تار و‌ پود ساختارهای کلان مدیریتی‌اش آمیخته با عدم تخصص و تظاهر به وفاداری است. اگر اشتغال در یک جامعه به حد کافی نباشد آن جامعه مستعد منحرف شدن است و یکی از انواع انحرافات اجتماعی «انزوای اجتماعی» است. اگر در یک جامعه بین واقعیت موجود مبنی بر خواست مردم و شهروندان در منظومه فکری جهانی از یک سو و رویه حکم‌رانی، فاصله باشد، نه تنها توقعات و انتظارات شهروندان بی‌پاسخ باقی می‌ماند بلکه توقعات به شکل غیر منطقی، فزاینده هم می‌شوند. در جامعه‌ای که آحادش نتوانند برای زنده‌گی شخصی خود تصمیم بگیرند و ده‌ها سال در این درخواست درجا بزنند که مثلن آیا حجاب، چگونه باید باشد یا زنان می‌توانند به ورزش‌گاه بروند یا خیر، توقعات بعدی متراکم می‌شود و با پاسخ نگرفتن، ناامیدی اجتماعی پدیدار می‌شود. بنابراین، «ناامیدی» یک پیامد است و یک رفتار یا کنش نیست که بتوان با برنامه‌ریزی، کنترلش کرد. این حالت در میان شهروندان بنا به دلایلی است که در منظومه فکری هر فرد وجود دارد و جنبه ذهنی صرف ندارد، بلکه از واقعیات موجود تغذیه می‌شود.

بدبینی، قطعن ناامیدی را تکثیر می‌کند. این بدبینی هم بی‌دلیل و بی‌علت پدید نمی‌آید. انزوای اجتماعی و احساس طرد اجتماعی، از علل ایجاد بدبینی هستند پس برای کاهش بدبینی، باید در سطوح میانه و کلان به سیا‌ست‌ها و چارچوب‌هایی توجه داشت که موجب تشدید احساس طرد اجتماعی شده‌اند، مانند سیاست گزینش محور در سطح کلان و محدودیت در روند آگاهی‌رسانی در سطح میانه. پس آنگاه می‌توان امیدوار بود که در سطح خرد، امید اجتماعی افزون شود. بنابراین هرگونه حضور زنان در سیاست و نظام امید‌وار کننده و نویدبخش است. ما وقتی زنان را در پروسه‌های کلانِ کشور نادیده می‌گیریم نصفِ یک جامعه را انکار  کرده‌ایم. از نصف نصف دیگر مردان‌اند که آنان همه حضور ندارند. در کشور ما میزان نا رضایتی با عدم حضور زنان بلند رفته‌است.

همچنان بخوانید

نوروز با یک «سین»

نوروز با یک «سین»

1 حمل 1402
نوروز مبارک

نوروز مبارک!

1 حمل 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00