آمنه امید
با نگرش انسانی و فراجنسیتی همهای زنان و مردان در یک جامعه به اندازهی شعاع وجودی شان نقش میآفرینند و در روند ایجاد ساختارها و ادامهی زندگی سهم انکار ناپذیری گرفته و گاهی قسمتهای اساسیتر از مردان در جامعه بنا گذاشته اند. اما برخوردهای رفتاری و تناقضات در ماشین تولید اجتماعی، همیشه گسترش دهندهی فرادستی مردها و فرودستی زنها و یا انکار و تصرف تمام ابتکارات زنان و ثبت همهی این ها در دیوان مرد سالاری به نام هویت مردانه بوده است. از ادبیات تا اقتصاد و سیاست، خانواده تا جامعه و حوزهی کلان اجتماعی همیشه از مردها در رهبری و مدیریت نام گرفته شده و به آنها امتیاز قایل شده است.
روی نقش، کار و ابتکار زنان در تمام عرصهها پردهی ننگ و ناموس آویخته شده و زنان هیچ وقتی نتوانسته اند با هویت خود شان ابراز وجود و ایفای نقش نمایند. زنان در بسیاری از جوامع و به خصوص در افغانستان در تمام زندگی شان یک روز هم با هویت خودش نزیسته و زندگی بر مبنای خواستها و نیازهای خویش نداشته اند. نخست به عنوان دختر یک مرد به دنیا آمده، بعد زن و یا همسر مرد دیگری شده و بعدها هویت مادر مرد دیگری به او داده میشود. همهی این هویت، محصول تناقضهای رفتاری بیرون آمده از ماشین تولید اجتماعی است. زنانی که برای بیرون شدن از حصارخانه و نقش آفرینی در بیرون مبارزه کرده و قربانی داده اند، نیز هر روز با چالشهای هویتی و انکار نقش شان، رو به رو اند.
هویت، قابلیت، خلاقیت و اندیشهی زنان همیشه از سوی جامعه و سیستم مرد سالار و زن ستیز، تصرف و به تاراج برده شده است. بدین سان با مردم و جامعهای رو به رو هستیم که نمیتوانند از پردههای تجاهل دینی و تعصب جنسی عبور کنند که با انسان دیگری از نوع خود در تفاهم و با سازگاری زندگی کند.
وجود این همه موانع ساختاری در زندگی زنان به عنوان نیمی از جامعه جامعه ایجاب جستجوی راهحلهای اساسی میکند. به خود فکر کردن و چاره اندیشیدن با مبارزهی پیگیر و هدفمند به خاطر جراحی و بدور انداختن این مرض های اجتماعی و هنجارهای ضد انسانی، تنها راه غالب شدن به مشکلات تحمیلی در جهت رسیدن به تآمین و تضمین زندگی انسانی است.
مرض های ناشی از تحجر دینی و تعصب جنسیتی در پیکر اجتماع انسانی، بسیار کشندهتر از مرضهای ابتلا بر اجزای فزیکی اعضای جامعهی انسانی است. زیرا، زمانی که کل پیکر جامعه را به مریض مبتلا شود، هیج عضوی سالم نمیماند، اما آن زمان که عضوی از جامعه به مرضی گرفتار میشود، میتوان زیر درمان قرار داد و تداوی کرد تا به دیگر اعضای جامعه سرایت نکند. تفکر برای نجات زندگی خود، اندیشه برای زندگی بهتر داشتن و مبارزه برای عبور از موانع، چالشها و بر طرف کردن مرض ها در جهت رسیدن به رضایت از زندگی، شرط مهم انسان بودن برای اثبات انسانیت به خاطر نقش آفریدن در تجلی هویت است.