غلام سخی حلامیس
«حرم سرایِ قذافی»، کتابی از «آنیک کوژان» نویسنده و ژورنالیستِ زنِ فرانسوی است. این کتاب را «بیژن اشتری» به فارسی ترجمه کرده است. کتابِ حرم سرای قذافی، همان گونه که مترجمِ فارسی آن نیز اشاره کرده است، زندگینامهی سیاسی معمر قذافی نیست. در این کتاب فقط به یک وجه هولناک از زندگی او پرداخته شده است. نثرِ فارسی «حرم سرای قذافی» روان، شیک، شسته و رفته میباشد و مترجم به خوبی از پسِ کارش برآمده است. نویسنده نیز تا حدِ زیادی کوشش کرده است که به صورت مستند به شرح و بسطِ وقایع بپردازد. اگرچه حرفو حدیثهاییِ در مورد صحت و سُقمِ برخی از ادعای کتاب میتوان مطرح نمود، اما این گمانه به آن حد نیست که حوادث و اتفاقاتِ درونِ کتاب را از اساس فاقد اعتبار سازد.
شخصیتِ اصلی «حرم سرای قذافی»، ثریا است. به قولِ نویسنده «او دلیلِ شکلگیری این کتاب است». جسارت و شجاعتِ ثریا مبنی بر بیانِ حقایقِ پُشت پرده و کتمان شدهای که کمتر مرد و زنِ لیبیایی حاضر میشود، در بارهی آن سخن بزند، باعث شده که این کتاب نوشته شود و نشر شود. در لیبیای پس از قذافی، حرف زدن در مورد «جنایاتِ جنسی» او به مثابهی نوعی «شرم ساریِ ملی» پنداشته میشود و پردهبرداشتن از این «رازهایِ خجالتآور» را موجبِ آبرو ریزی و مایهی حقارت میدانند. ثریا اما جسورانه داستاناش را بیان میکند که همچون «شهادت نامه» و «سندی تاریخی»ای در اختیارِ خوانندگان و نسلهای آیندهی لیبی قرار گیرد. به پندارِ من، کتابِ «حرم سرایِ قذافی» جدای از این که سندی بر صفحهی تاریخ است، عبرت نامهای برای تمامِ دیکتاتورانِ دنیا نیز میباشد. این کتاب به ما میگوید، که «چراغِ ظلم تا ابد روشن نمیماند» و بالاخره کسی پیدا خواهد شد تا دمارِ از روزگارِ دیکتاتور در آورد.
قذافی کی بود؟
سرهنگ معمر قذافی، دیکتاتور لیبیایی بود، که در سال ۱۹۴۸ در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. او پس از پایانِ تحصیلات به ارتش پیوست و به نظامیگری روی آورد. معمر قذافی در سال ۱۹۶۹ در حالی که فقط ۲۷ سال سن داشت و به عنوانِ رییس ستاد ارتش لیبی انجام وظیفه میکرد در یک کودتایِ بدونِ خونریزی توانست بر مسند قدرت بنشیند و یکی از مخوفترین نظامهای دیکتاتوری دنیا را رهبری کند. دیدگاههای سیاسی قذافی در کتاب سه جلدی موسوم به «کتاب سبز» به تفصیل آمده است. غرور، بلندپروازی و قدرت بدون حد و حصر قذافی در دنیای عرب، زبان زد خاصو عام بود. او خودش را «شاه شاهانِ افریقا» لقب داده بود و ادعای حکومت بر تمام ملت عرب را در سر میپرورانید. قذافی، ۴۲ سال بر لیبی حکومت کرد و بالاخره در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۱ توسط مردم و انقلابیون لیبی دستگیر و اعدام شد. قذافی، مخالفِ رژیم اسراییل و جزو چهار عربِ پرمدعای چون جمال عبدالناصر، صدام حسین و حافظ اسد بود که بدون هیچ ترس و لرزی علیه سیاستهای جهانی ایالات متحده آمریکا موضع میگرفتند. این چهارعرب بلندپرواز با تلفیق قومیت، اسلام و سوسیالیسم میخواستند برای ملت عرب «هویت رهاییبخش» دست و پا کنند. قذافی، ناصر، صدام و اسد مشهور به «ناسیونال سوسیالیستهای عرب» هستند. رژیم قذافی نیز توسط انقلابیون و به کمک نیروهای ناتو نابود شد.
تجاوز جنسی همچون ابزارِ سلطه
قذافی مبتلا به جنون جنسی و یک سادیست تمامِ عیار بود. او از آزار، اذیت و تجاوز بر دیگران لذت میبرد. دیکتاتور لیبی از تأثیراتِ منفی تجاوز جنسی بر روانِ قربانی به خوبی آگاه بود و در زمانی که بر اریکهی قدرت نشسته بود از تجاوز جنسی به عنوان «ابزار سلطه» و «سلاحِ نظامی» علیه مخالفانِ سیاسیاش استفاده میکرد.
آنیک کوژان مینویسد: «لذیذترین خوراک دیکتاتور، یا «شکاری» که او بیش از هر شکار دیگری آرزوی شکارش را داشت، همسران و دختران پادشاهان و رؤسای کشورهای خارجی بود. قذافی برای اینکه «شاه شاهان افریقا» شود و این آرزوی دیرینش را حداقل در عالم خیال تحقق بخشد راه ویژهای را در پیش گرفته بود: تصاحب همسران و دختران پادشاهان و رؤسای جمهوری کشورهای آفریقایی. تصاحب همسر یا دختر فلان حاکم آفریقایی از نظرش به معنای از دور خارج کردن آن حاکم و نشستن بر جایگاه او بود. این طوری بود که میخواست تک تک آنها را از اریکهی قدرت به زیر بکشد و بر جای آنها بنشیند، هرچند در عالم خیال».(ص، ۲۷۳)
قذافی با مصرف پولهای هنگفت، ملاحظهکاری مخصوص خودش و استفاده از دستگاه دیپلماسی، توانست پای بسیاری از این زنان و دختران را به اتاق خواباش بکشاند. یکی از کسانی که بسیار به قذافی نزدیک بود لیلا طرابلسی، همسر بن علی دیکتاتور تونس بود. او بارها به دیدنِ معمر آمد و هر بار با پول و طلای هنگفت بر میگشت. نیکلا سارکوزی، همسر رییس جمهور سابق فرانسه یکی از دیگر کسانی بود که چندباری به خوابگاه قذافی رفت و هربار با هدایای فراوان برگشت. تونی بلر، نخست وزیر بریتانیا را نیز دخترهای حرم سرای قذافی در کاروان او دیده بودند.
قذافی به دلیل تعارضات جدی که با ملک عبدالله داشت نیز تلاش کرد دختر او را تصاحب کند و به نحوی از پدرش انتقام گیرد. وی از طریق یک واسطه لبنانی میخواست آن دختر را به لیبی بیاورد، اما در نقشهاش گول خورد و موفق نشد. زیرا آن واسطه لبنانی دختر مراکشی را که در عربستان زندگی کرده بود به جای شاهدخت عربستانی به معمر پیشکش کرد.
جدای از اینها قذافی، هیچ شکی نداشت که «شوهر مردم لیبی» است و به هر زن و دختری میتواند در کشورش تجاوز کند. زندگی دختران و زنان زیادی را به خاک یکسان کرد و از جوانی آنها کابوس وحشت ناکی ساخت. مردی که در «کتاب سبز» از برابری زن و مرد سخن زده بود و چندهمسری را ممنوع قرار داده بود. اوقاتِ فراغت اش را با سکس و تجاوز جنسی پر میکرد. ثریا یکی از این دختران بود. او در هفدهم فوریه ۱۹۸۹ در مرج، شهر کوچکی در منطقهی جبل اخضر (کوهستان سرخ) از یک مادر تونسی و پدر لیبیایی به دنیا آمد. مادرش آرایشگر بود و جوانیاش را در پاریس گذرانده بود و پدرش نیز شغل خدمت گذاری در سفارت خانه لیبی در پاریس داشت. ثریا زمانی که در یکی از مکتبهای شهر سرت، زادگاه قذافی، درس میخواند. در یکی از روزهای ماه آپریل ۲۰۰۴ در حالی که در صف دختران زیبای دانشآموز ایستاده و به قائد اعظم لیبی گل تقدیم میکرد توسط دیکتاتور نشانی شد و بعد از آرایشگاه مادرش ربوده شد. دختری که میخواست در آینده پزشک شود برای همیشه رویاهایش را در یکی از زیر زمینیهای «باب العزیزیه» دفن کرد و به قربانی ای مبدل شد که مردم لیبی پس از قذافی نمیخواهند در مورد آن سخن بزنند. لیبی (نام مستعار)، لیلا، هدی و… به ترتیب دختران و زنانی هستند که قذافی زندگی آنها را سیاه ساخت. قذافی به همسر و زن یکی از جنرالهای ارتشاش نیز تجاوز کرد و وقتی جنرال از این ماجرا خبر شد، در جا سکته کرد و مُرد.
قربانیِ شرم آور
متأسفانه، قربانیانِ تجاوزِ جنسی در تمامِ کشورهای دارایِ رسوم و رواج های سنتی در وضعیتِ دشواری به سر میبرند. این تنها قذافی نیست که هر نوع صدای مخالفی را در کشورش خفه میکرد و جزای مخالفان سیاسیاش را با شکنجه، تجاوز و سرکوب میداد. در تاریخ کشورهای جهان، مثالهای فراوانی از این نوع حاکمان وجود دارد. تاریخ افغانستان درخشان از دهشت، تجاوز و تباهی است. خواندنِ کتاب «حرمسرای قذافی» و محتوای آن، بیش از هر مردمی برای ما افغانستانیها آشناتر است و حس هم ذات پنداری خلق میکند. این تنها، ثریا و لیلا و هدی نیستند که به دست جبارِ دیکتاتور و روانی رویاهایِ خویش را از دست میدهند و با کابوسِ ناشی از تجاوز هم راه میشوند. در دورانِ جنگهای داخلی، دهها ثریا در افغانستان موردِ تجاوز قرار گرفتند و تا ابد شرمِ آن را با خود یدک کشیدند. ثریای لیبی میتواند صدایش را بلند کند و داستاناش را به جهانیان قصه کند. ثریای افغانی اما، تا ابد با این کابوس زیست و آن را با خود به گور برد. ثریاها در هیچ کجای جهانِ مقصر وضعیت خویش نیستند. آنها طعمههای هستند که شکار شدند و تنها گناه شان زن بودنِ شان بود/ است.