عارفه پیکار
انتخابات فصل حضور و فصل دادخواهی برای عدالت است. اما زنان افغانستان هنوز در فضای مبهم و نا روشنی برای عدالت مبارزه میکنند. زنان نصف نفوس اند و در انتخاباتها بالاتر از۴۰ درصد اشتراک داشتند، اما این حضور بیحساب و کتاب کمتر به تحول فضا برای زنان منجر شده است. مشارکت سیاسی در نظام دموکراتیک اصل اساسی برای بقای ملت هاست و گروهها و اقشار مختلف برای اینکه در فرآیند تصمیمگیری سهیم باشند در انتخابات شرکت میکنند. زنان افغانستان از زمان برگزاری اولین انتخابات تا اکنون به اجماع نظری در مورد چگونگی شرکت در انتخابات نرسیدهاند. از سوی دیگر نبود احزاب همه شمول که همانند چتر واحد انسجام بخشندهی زنان در مسایل سیاسی باشد باعث شده است تیمها و تکتهای انتخاباتی بدون نگرانی از مطالبات بعد از انتخابات زنان موفق به استفاده از آرای زنان به نفع تیمهای مورد نظر شان شده است.
آگاهی پایین سیاسی و محرومیت تاریخی آنها از برنامههای مهم سیاسی باعث شده است که تصامیم زنان در طول تاریخ توسط مردان مدیریت و سمت و سو داده شود. مدیریت رای زنان در انتخابات باید توسط زنان صورت بگیرد. زنان آگاه مسوول اند تا مطالبات مشخصی را برای پنج سال آینده تعریف و زنان را حول آن مطالبات هدایت دهند. در انتخابات پارلمانی کابل شاهد بودیم رای زنان بیدغدغهترین آرایی بود که به نفع کاندیدای مختلف مورد استفاده قرار گرفت. اما انتخابات ریاست جمهوری به مراتب مهمتر از انتخابات پارلمانی است. آرای محاسبه شدهای زنان به نفع تیمهای قدرتمند میتواند تعهدی برای پنج سال نقش و سهم زنان در حکومت باشد. در کشوری که هنوز نگاههای جنسیتی مانع حضور معنیدار زنان در اجتماع و سیاست است فقط از آدرس قدرت میتوان دیدگاه انسانی را نهادینه ساخت و جامعه را میدان حضور عادلانه زنان و مردان نمود.
مطالبات جمعی ما به زنانه و مردانه قابل تقسیم نیست، اما قطعاً زنان دارای مطالبات مشخصی اند که به سرنوشت زنان گره خورده است. مردان با عضویت در احزاب و جریانهای مختلف مطالبات فردی و تیمی شان را تآمین میکنند، اما زنان چون گروه بزرگ سرگردان کمتر توانستند ابزار فشاری شوند بر تکتهای انتخاباتی تا بتوانند بعد از انتخابات تصامیم را به نفع سرنوشت جمعی زنان متاثر سازند. انتخابات ریاست جمهوری فرصتی است برای تحول کلان در چارچوبهای حقوقی افغانستان و پالیسیهای که حقوق زنان را نادیده گرفته است تا این موارد به نفع حقوق انسانی زنان تغییر داده شود.
آنچه در این انتخابات نهایت مهم است که میتواند تحول بزرگی در زندگی زنان ایجاد کند؛ رسمیتبخشیدن هویت مادر به عنوان انسان برابر با پدر و مطرح نمودن داعیه مشارکت زنان در حکومت بر اساس وزن رای شان در انتخابات است. بحث هویت زنان نهایت مهم است. مادر افغانستانی تا هنوز در اسناد رسمی افغانستان بدون هویت است. مادری که فرزندان زیادی را با خون دل بزرگ کرده است، حتی چارچوبهای حقوقی افغانستان هویت مادریاش را به رسمیت نمیشناسد. هویت یک فرزند را با نام پدر به رسمیت میشناسند و برای مادر در جهان دیگر بهشت وعده میکند. مادری که در متون دینی به پاس خدمات و فداکاری هایش بهشت زیر پایش نوید داده شده است در زمان حیاتاش حتی نمیتواند مادر رسمی فرزنداش باشد.
ششم میزان را بهانه و فرصت قرار دهیم تا در کنار چالشهایی که وجود دارد و دستاوردهایی که زنان افغانستان بعد از مبارزات نفسگیر بدست آوردهاند برای مشارکت فعال و به رسمیت شناختن هویت مادر جدی دادخواهی و براساس نتایج همین دادخواهی در انتخابات نقش فعال بازی نماییم. اینجا نشریههایی که با محوریت مسایل زنان نشرات دارند، فعالین حقوق زن و شبکههایی که برای حقوق زنان فعالیت میکنند، مسوولیت دارند که از این فرصت تاریخی برای کمبودیهایی که تا هنوز در قوانین افغانستان نادیده گرفته شده است، پرداخته شود.
پدرم مرا در بدل 300 هزار افغانی به یک معتاد مواد مخدر فروخت
گزارش از تمنا غفور فتانه هنگامی که تنها 16 سال سن داشت، عکس شخصی را در مقابل خودش میدید که به گفته دیگران قرار بود همسر زندگیاش شود. وی در آن سن درک واضحی از ازدواج و زندگی...
بیشتر بخوانید