نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

بد دادن؛ ناموسی‌شدن منازعات

  • یعقوب یسنا
  • 3 میزان 1398
بد دادن، ناموسی کردن منازعات

یعقوب یسنا

در افغانستان موقعی‌که دو مرد یا مردان باهم جنگ می‌کنند؛ خواسته یا ناخواسته زنان هدف قرار می‌گیرند و به زنان آسیب می‌رسانند. نخستین سخنی‌که در جنگ و دعوای مردان اتفاق می‌افتد دشنام به زنان است. بنابراین هر گونه جنگ و دعوای مردان جنبه‌ی ناموسی پیدا می‌کند. یعنی زنان مورد زخم زبان قرار می‌گیرند و زنان بین مردمان معامله می‌شوند.

معامله‌ی زنان در دعواهای و نزاع‌ها در فرهنگ مردسالار عرف است. به این عرف «بد دادن» گفته می‌شود. اصطلاح بد دادن عرفی است‌که معمولا در نزاع‌های قتل، نزاع‌های ناموسی مانند رفتن یک زن از یک قبیله با مرد یک قبیله‌ی دیگر یا رابطه‌ی نامشروع یک زن و مرد و… صورت می‌گیرد. برای رفع این نزاع‌ها زنان بین مردان معامله می‌شوند. به این معامله «بد دادن» می‌گویند. به این معنا که بدِ کار خود را پرداخت.

مساله این است‌که اشتباه و خطا را مردان می‌کنند اما آسیب و ضرر را زنان متقبل می‌شوند. یک مرد کسی را می‌کُشد. بنابراین به خانواده کشته‌شده باید خواهر یا دختر خود را بد بدهد. مهم این نیست‌که آن خانواده از این دختر چه بهره‌برداری می‌کند. ممکن یک مردی از آن خانواده با این دختر ازدواج کند، ممکن از این دختر در خانه به‌عنوان کنیز استفاده شود و مردان آن خانواده به این دختر تجاوز کنند. درکل دختر برای انجام کار بد یکی از اعضای مرد خانواده‌ی خود در اختیار مردانی گذاشته می‌شود که آن مردان توسط اعضای مرد خانواده‌‌ی دختر متضرر شده است. این‌که با دختر بد داده شده چگونه رفتار می‌شود ارتباط می‌گیرد به اخلاق اعضای خانواده‌ای‌که دختر را بد گرفته است. تنها حق کشتن دختر را ندارند. طبق عرفِ بد دادن حق دارند که دختر را برای همیشه از دیدار دوستان و اعضای خانواده‌اش محروم کنند. حق دارند دختر را وادار به انجام کارهای شاقه کنند.

درصورتی‌که یک زن با یک مرد فرار کند، بدِ این کار نیز بد دادن یک دختر از اعضای خانواده‌ی مردی است‌که زن با او فرار کرده است. چند سال پیش در دره‌ی ما یک مرد زن‌دار با یک زن شوهردار موقع برقراری رابطه‌ی نامشروع گرفتار شد. جرم را یک زن و مرد انجام داده است، اما آسیب این جرم را یک زن و یک دختر متقبل شد. مردان محل فیصله کردند زن و مردی‌که باهم رابطه‌ی نامشروع داشتند، ازدواج کنند. اما آن مرد یکی از دختران خود را طبق میل شوهر آن زن به بد بدهد. شوهر آن زن از بین چند دختر آن مرد خلاف‌کار یکی از دختران‌اش را به بد گرفت.

بحث زن خلاف‌کار سر جایش باشد. اما در این نزاع دو زن دیگر متضرر شدند. همسرِ مرد خلاف‌کار متضرر شد، زیرا شوهرش زنی را به‌عنوان همسر خانه آورد که با او رابطه‌ی خلاف قانون داشت. برای این رفتار باید به همسرش جواب می‌گفت؛ برخلاف خانمی را به‌عنوان همسر دوم وارد خانه‌ی همسر نخست‌اش کرد. دختری‌که هنوز آماده‌ی ازدواج نبود، به مردی سپرده شد که آن مرد چهل سال بزرگتر از آن دختر بود.

درست این است‌که هر فر د چه زن چه مرد باید خودش جزای خطا و اشتباهِ خویش را متقبل شود. متاسفانه در جامعه‌ی مردسالار، خطا و اشتباهِ اعضای مرد خانواده را اعضای زن خانواده، متقبل می‌شوند. قبلا این فرهنگ در بین اکثر اقوام افغانستان به‌صورت عرف رواج داشت و برای رفع حل منازعات از بد دادن زنان استفاده می‌شد. فکر می‌کنم فعلا طبق قانون بد دادن جرم است اما هنوز نیز زنان بد داده می‌شوند. زیرا ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی مردسالار افغانستان از این عرف حمایت می‌کند.

زنان طبق عرف فرهنگی جامعه‌ی مردسالار افغانستان، متاع و کالا برای استفاده و بهره‌برداری مردان است. مردان خواهران و دختران خود را طبق میل و خواست شان در بدل پول و سایر مصلحت‌ها و منفعت‌ها وادار به نکاحِ مردانی می‌کنند که آن مردان زن دارند. خیلی تفاوت سال با دختر دارند. دختر آن مرد را نمی‌خواهد. چنین وادار به نکاح کردن نیز بد دادن است. یعنی زن بین دو مرد معامله می‌شود. من خودم شاهد نکاح دخترانی بوده‌ام که اصلا این دختران خریده شده‌اند.

مردی را می‌شناسم که قوم من است. پنجاه سال دارد. همسرش وفات کرد. از سمت شمال در بدل چند لک افغانی یک دختر را خریداری کرد. دختر این مرد را هیچ ندیده بود.  معامله را فردی به‌عنوان میانجی انجام داد. معامله که انجام شد، پول به پدر دختر رسید؛ این مرد با چند تن از کابل رفت دختر را تحویل گرفت و با خود کابل آورد. فعلا آن دختر، همسر این مرد است. در جریان چندین نمونه‌ی دیگر نیز استم که دختران همین گونه معامله شده‌اند.

در بین مردم ما دختران فروخته می‌شوند. طبق عرف و رسم و رواج خواستگاری صورت می‌گیرد و آنچه‌که شرایط است انجام می‌شود. اما پدر و برادران دختر به خواستگار می‌گویند که ما این‌قدر پول می‌خواهیم. بنابراین هر دو طرف بر سر پول چنه می‌زنند، تا این‌که هر دو طرف پولی را مشخص می‌کنند، بعد دختر معامله می‌شود. کم‌ترین پول برای معامله‌ی یک دختر، چهار لک افغانی است. فکر می‌کنم چنین سودا و فروخت به‌عنوان یک عرف در بین همه‌ی مردم افغانستان رواج دارد. شاید در کابل کمتر باشد. اما اکثر افراد اقوام ما که در کابل نیز زندگی می‌کنند؛ برای رضایت نکاح دختر یا خواهر خود به مردی، از آن مرد پول می‌گیرند و شرط رضایت شان دریافت پولی است‌که طرف، وعده به پرداخت آن پول می‌کند.

همچنان بخوانید

به عنوان خون‌بها عروس شدم

به عنوان خون‌بها عروس شدم

1 قوس 1401

این پول جدا از مهر دختر است. مردان خانواده، پول خود را می‌گیرند اصلا به فکر مهر دختر نیستند. تاسف‌بار این است‌که حتا به فکر این نیستند که دختر یا خواهر شان را برای زندگی با مردی نکاح کرده‌اند. اعضای مرد خانواده از داماد پول خود را می‌گیرند، این‌که روزگار دختر پس از ازدواج چه می‌شود، اعضای مرد خانواده‌ی دختر به فکر سرنوشت دختر خود نیستند. حتا تعدادی از مردان منتظرند که رابطه‌ی دختر با شوهر به‌هم بخورد، دختر بیاید خانه تا دختر را با مرد دیگر برای گرفتن پول معامله کنند.

به هر صورت، در کل ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی ما علیه‌ی زنان است. در چنین ساختار اجتماعی و فرهنگی، زنان جایگاه فردی و هویت مستقل ندارند. یا زنِ مردی یا دخترِ مردی یا خواهرِ مردی یا مادرِ مردی استند. هویت خود را از مردان می‌گیرند. مردان استند که درباره‌ی سرنوشت زنان تصمیم می‌گیرند. بنابراین تا ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی مردسالار تغییر نکند و زنان از نظر تحصیل، شغل و درآمد مالی استقلال پیدا نکنند، سخت خواهد بود که بتوان از فرد فرد زنان حمایت کرد. زیرا ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه به مردان مشروعیت می‌بخشد تا اختیاردار اعضای زنان خانواده‌ی خود باشند. زنان نیز این قیومیت و اختیار مردان خانواده را بر خود پذیرفته‌اند و درست می‌دانند.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: بد دادن
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00