گفتوگو با زهره یوسف، رییس دفتر و مشاور مطبوعاتی رولا غنی
تداوم وضعیت رو به بهبود وابسته به تصمیم خود زنان است؛ این که در پای صندوقهای رای به چه کسی رای بدهند که برای بهبود وضعیت زنان برنامه دارد.
هفته نامه نیمرخ به عنوان یک رسانه ویژهی زنان، طی بیش از یک و نیم سال کاری ابعاد گوناگون زندهگی زنان را به بحث گرفته و مشکلات شان را بازتاب داده است. وضعیت زندهگی زنان در افغانستان به لحاظ محیط، جایگاه، سطح سواد و امنیت و انکشاف محل زندهگیشان متفاوت است. تغییر و بهبود بخشیدن اوضاع زندهگی زنان روستایی و ولایات شاید زمان و تلاش بیشتری نیاز داشته باشد؛ اما جایگاه زنان در درون نظام سیاسی و حضور شان در سطوح با صلاحیت و تصمیمگیری در کابل(پایتخت کشور) میتواند این تغییر را رقم بزند. پیش از این در مورد وضعیت و جایگاه زنان در دولت افغانستان گفتوگوهایی داشتیم، اما هفته نامه نیمرخ در این هفته با یکی از بانوانی گفتوگو کرده است که در حدود بیشتر از چهار سال عمر حکومت وحدت ملی به عنوان رییس دفتر بانوی اول کشور کار کرده است. زهرهیوسف که به گفته خودش در ۳۴ ولایت کشور سفر کرده و درک واضح از مشکلات زنان روستا و شهر دارد. خانم یوسف در این گفتوگو به طور مشخص، از جایگاه زنان در حکومت وحدت ملی برای ما گفته است.
نیمرخ: از فرصتی که به ما دادید، سپاسگزاریم، خانم یوسف. حضور زنان در عرصه سیاست و کرسی تصمیمگیری حکومت برای تغییر سرنوشت زنان و برنامهسازی در راستای بهبود اوضاع زنان مهمتر و مؤثرتر از هر امری است که منجر به تغییر شود. در زمان حکومت وحدت ملی، جایگاه زنان نسبت به گذشته چه تغییری کرده است؟
زهره یوسف: تشکر از شما و تیم نیمرخ. در زمان حکومت وحدت ملی، زنان در عرصههای سیاست، اقتصاد، فرهنگ و مشخصن در سمتهای با صلاحیت حکومت نقش ارزندهای را بازی کرده اند و امروز حضور مؤثر شان محسوس است. در چهار سال اخیر که ما وارد قضایای افغانستان شدیم، شاهد بودیم که زنان از مجلس قانونگذاری تا قضا و سارنوالی، وزارت خانهها و سفارتها و سطوح مدیریتی حضور خوبی داشته اند. اما این هرگز کافی نیست. زنان باید در شورای امنیت کشور باشند و در پروسههای بزرگ ملی مثل صلح، زنان باید تصمیمگیرنده باشند و خواست و شرطهای شان را مستقیمن مطرح کنند. اگرچه شماری از زنان در سمتهای مهم سیاسی و اقتصادی راهیافتهاند؛ اما زنان اکثریت نفوس کشور را تشکیل میدهند ولی این اکثریت خاموش است. اگر میگوییم وضعیت بهبود یافته به این معنا است که نسبت به گذشته بهتر شده است، نه اینکه از این جایگاه زنان رضایت کامل داشته باشیم. زنان باید روی ظرفیت و توانایی خودشان هم کار بکنند. زمانی که زنان در میدان رقابت با مردان قرار میگیرند باید توانایی این را داشته باشند که خود را ثابت کنند.
در مورد چالشهای رسیدن زنان به سطوح با صلاحیت دولت، پیش از این نگرش حاکم اجتماعی و فرهنگ سنتی، دانشآموخته ظرفیت و خلل در ارادهی حکومت به عنوان موانع محسوب میشد، حالا چالش رسیدن زنان به کرسی تصمیمگیری و مدیریت چه است؟
در ارادهی حکومت اکنون شکی باقی نمانده است. حکومت با زمینهسازی رشد زنان ثابت کرده که متعهد به حمایت از زنان است. دانشآموخته ظرفیتها نیز در حال رفع شدن است. اما ظرفیتهای جدید نیاز به تجربه دارد. نسل جدید دختران دانشآموخته، با سندهای ماستری و دکترا وارد عرصههای مختلف دولت و دیگر نهادها میشوند. درست است که راه ورود برای نسل جدید و دانشآموخته باز میشود و ۶۴ درصد نفوس افغانستان را نیز نسل جوان تشکیل میدهد. اما تجربه در کار امر الزامی است که باید ما انتظار این را نداشته باشیم تا نسل جدید زنان دانشآموخته به صورت فوری به بالاترین سطوح تصمیمگیری برسند؛ زیرا خودشان در مدیریت و رهبری ادارهی شان با مشکلات مواجه خواهند شد. یکی از موانع را کهیاد کردید یعنی سنتی بودن جامعه؛ افغانستان هنوزهم یک جامعه سنتی است. اگرچند بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی نظام دموکراتیک مبتنی بر حقوق مساوی زن و مرد روی کار آمد، اما هنوزهم نگرش سنتی جامعه از بین نرفته است. زنان که روی کار آمدند و وارد سیاست، فرهنگ و هنر شده قابل تحسین اند. یک مسالهی مهم این است که نگاه رییس جمهور کشور نسبت به زنان در تغییر سنت اجتماعی بسیار مؤثر بوده است. وجود همسر رییس جمهور غنی در کنارش از روز ثبت نام برای کاندیداتوری ریاست جمهوری تا روز تحلیف برای زنان اعتماد به نفس میدهد که زن نیز میتواند در موقعیتی باشد که یک مرد هست.
حضور زنان در عرصهی قدرت و سیاست در دیگر کشورهای دنیا یک امر عادی است. در افغانستان نیز حضور بانوی اول در عرصه سیاست، یک امر تازه نیست. ملکه ثریا، همسر شاه امانالله خان نقش بارزی در تحول اجتماعی آن روز داشت. امروز شاید زنان از دیدن رولا غنی در محافل سیاسی انگیزه بگیرند ولی بانوی اول فقط بهاین خاطر در چنین جاها راه مییابد که همسر رییس جمهور است؛ پس یک زن عادی، یک دختر دانش آموختهی دیگر که فقط شهروند است چطور به ارگ برسد؟
باز شدن دروازهی ارگ ریاست جمهوری به روی زنان بسته به دیدگاه یک رییس جمهور است. مربوط میشود به شخصی که ریاست دولت را به عهده دارد و اینکه او در چه خانوادهای به دنیا آمده، طرز تفکر شان چگونه است و اطراف شان را چه کسانی احتوا کرده است. خواست زنان این نیست که اگر رییس جمهور یک مرد بود، همسرش به عنوان یک زن همواره در کنارش باشد؛ اما وجود همسر رییس جمهور در کنارش، برای روحیه افراد و تحکیم بنیادهای برابری کمک میکند. بودن رولا غنی در کنار رییس جمهور غنی در محافل سیاسی و روز ثبت نام برای انتخابات ریاست جمهوری، پارادوکس موجود در جامعه را میشکند و باعث تغییر در نگرشهای سنتی اجتماعی میشود. این حرکت نشان میدهد که جامعه متشکل از زن و مرد است و فرد در هر موقعیتی که باشد از خود همسر و خانواده هم دارد که نیاز نیست در پشت پردهها قایم بماند.
تاکنون ما سه سمپوزیم را در ارگ ریاست جمهوری دایر کردیم که زنان از مرکز و ولایات اشتراک کرده بودند. در جریان تدویر این سمپوزیمها و سفرهای ولایتی من دریافتم که زنان افغانستان از شعور سیاسی بالا برخوردار اند. بحثها، نظریات و نگرش آنان نشان میدهد که شعور سیاسی شان بالاست، فقط به اندکی حمایت ضرورت دارد تا در جایگاهی که میخواهند برسند.
اگر بخواهیم تغییرات سراسری به وجود بیاید مسلمن که تنها برنامههای طویل مدت دولت کافی نیست و به جنبشهای زنانه هم نیاز است. جنبشهایی که بتواند ضمن هماهنگی، در راستای توانمندسازی زنان از کوهستانهای بدخشان تا دشتهای هلمند و از هرات تا مشرقی کار کند و برنامه داشته باشد. نظر شما در مورد جنبشهای زنانه در افغانستان چیست؟
اگر به شماری از جنبشهای زنانه نگاه کنیم گامهایی مؤثری برداشته است. شبکه زنان در طی هفده سال گذشته صدای رسایی داشته و وزارت امور که میگوید نهاد پالیسیساز است نیز زمینه تجمع و برنامهسازی برای زنان را مهیا کرده است. اما خودم طرفدار این هستم که برای تغییر سراسری و فراگیر در کشور باید زنان از کوچکترین ساختارهای اجتماعی و شبکههای روستایی شروع کنند. در برنامهای که اکنون میثاق شهروندی در قریهها انجام میدهد باید زنان در درون هر شورا نقش برجسته و سازنده داشته باشد تا پایههای هرم قدرت زنان از متن جامعه استحکام یابد. تشکیل جنبشهای هماهنگ در سطح ولسوالیها بهتر میتواند برای زنان مساعد باشد تا جنبشهایی که در مرکز خلاصه شود و یا در سطوح کلان کار کند. صحت و سواد که نیاز اساسی زنان است از طریق شبکههای سوادآموزی و آگاهیدهی در سطح قریهها مؤثرتر از کارکردهای عمومیجنبشهای کلان زنانه است.
شما از ارادهی حکومت و کارکردهای حکومت وحدت ملی برای زنان یاد کردید و بهبود وضعیت زنان را نیز وابسته به طرز تفکر فردی دانستید که قرار است بر کرسی ریاست جمهوری کشور تکیه بزند. شماری از کاندیداها برای کسب رای هم که شده از مسالهی زنان به عنوان شعار نیز استفاده میکنند. در مورد تداوم وضعیت – به قول شما رو به بهبودی – کنونی چه فکر میکنید؟
به عنوان یک مسوول دفتر بانوی اول میتوانم بگویم که مسالهی زنان برای رییس جمهور غنی یک شعار انتخاباتی نیست که فقط از زنان بخواهند در روز انتخابات به پای صندوقهای رای رفته برای شان رای بدهند. یعنی در چهار سال گذشته ثابت کرده که زمینه حضور زنان را در دوایر دولتی فراهم شده است. دفتر بانوی اول دفتر اجرایوی نیست ولی به اساس سه اصل عمده برای زنان وجود آمده است؛ ۱٫ گوش کردن، ۲٫ سهولت خلق کردن و ۳٫ پشتبانی. ما براساس این سه اصل توانستیم که راه ورود زنان را به ارگ ریاست جمهوری باز کنیم. تلاش برای کاهش محکومیت زنان زندانی، تلاش برای تشکیل اتاقهای تجارت و صنایع زنان، تشکیل بنیاد سرطان و همکاری برای ایجاد مرکز تداوی زنان معتاد به مواد مخدر بخشی از کارکردهای این دفتر بوده است.
تداوم وضعیت رو به بهبود وابسته به تصمیم خود زنان است؛ این که در پای صندوقهای رای به چه کسی رای بدهند و اینکه چه کسی برنامهای برای بهبود وضعیت زنان دارد. من منحیث یک زن اساسیترین خواستم در پروسههای ملی مثل انتخابات این است که از زنان به عنوان یک شماره در صندوقهای رای استفاده نشود. در این مورد باید مبارزه صورت بگیرد که تکتهای انتخاباتی و هرآنکس که در یک سطحی از مدیریت دولت قرار میگیرد برای زنان چه برنامه دارد؟ و چه کار میکند؟ چون هدف برابری و ثبات جامعه است بنابراین همه مسوولیت دارند تا موانع برابری را بردارند و برای رشد جامعه و رشد زنان کار کنند و از نفوس زنان فقط برای رایگیری استفاده نشود.
آن گونه که به نظر میرسد حتا اگر حکومت ارادهای برای راهیافتن زنان در سمتهای سیاسی و دولتی را داشته باشد ولی مردم دست بردار نیستند. به طور نمونه واکنشهای مردم در قبال ورود زنان در عرصه بینالملل(تعیین شدن شماری از زنان در مقامهای نمایندهگی افغانستان در سازمان ملل متحد، سفارت ایالات متحده امریکا و…) که مسلمن این واکنشها برگرفته از اندیشه سنتی جامعه و بیباوری شان به استعداد زنان است. نظر شما به عنوان یک زن که تجربهی زندهگی در داخل و خارج از کشور را دارید چه است؟
واکنشها همیشه موجود است؛ اما اهمیت مساله این است که ورود زنان در عرصه بینالملل نتیجه مثبت داده است. زنانی که به عنوان سفیر در کشورهای مختلف گماشته شده اند موفقانه کار کرده اند و امروز اگر یک زن به حیث نماینده دایمی افغانستان در سازمان ملل متحد رفته، وقتی که در وزارت خارجه موفقانه کار کرد، در سازمان ملل نیز موفقانه کار خواهد کرد. امروز در افغانستان ما در حالتی قرار گرفتهایم که از یکطرف با نفوس جوان دانشآموخته سروکار داریم و از سوی دیگر با یک نفوس مجربی مواجه هستیم که آدمهای بهروز با امکانات عصری نیستند. برای ساختن افغانستان تنها تجربهی سیاستمداران مسن و یا تنها دانش نسل جوان کافی نیست؛ بلکه در هماهنگی و همکاری این دو نسل است که اوضاع را مدیریت میتوانیم. تمرکز بر جوانسازی ادارات دولت نیز ره به جایی نمیبرد. مهاجرت و جنگ جوانان را از گذشته بریده است و نسل ما(میانسالان) باید پلی میان نسل امروز و تاریخ کهن شود. امروز پیشرفت زنان فراتر از کابل و همه شمول شده است بنابراین ورود در عرصه بینالملل یک امر عادی است ولو واکنشهایی داشته باشد بازهم رشد زنان یک امر حتمی است.
و در آخر اگر سخنی داشتید و ما نپرسیده باشیم.
من این موفقیت را به شما تبریک میگویم که مسوولیت اساسی تان را انجام میدهید. ما در جامعهای زندهگی میکنیم که تمرکز و انتظار به کارکردهای حکومت است؛ اما این که شما منحیث شهروندان مسوول نیمرخ را ایجاد کردهاید و برای بلندکردن صدای زنان افغانستان کار میکنید و مشکلات آنان را کارشناسی میکنید تا راه حلی پیدا شود یک موفقیت بزرگ است. کارکردن تان بدون توقع وکالت، معینیت و وزارت نشانی از کارکرد مسوولانهی تان است.