ناهید احسانی زرگرزاده
اکثر زنان افغانستان علاقه خیلی عجیب به این دارند که گذشتهی خودشان را به رخ دیگران بکشند. مثلن؛ ما زودتر از زنان اروپای حق رأیدادن داشتیم، ما این و أن داشتیم و شما اروپاییها نداشتید. اما گیرم که پدر تو بود فاضل! از فضل پدر تو را چه حاصل؟
هفتهی گذشته مجیب الرحمن از شهر فلسفه، علم و فرهنگ، زنان هرات را مانند، توف از دهاناش روی جاده انداخت و تمام زحماتی که در این ۱۹ سال بعضی از زنان کشیدند به خاک مالید، در کنار آن مردان خبرنگار به مجیب الرحمن میکروفون دادند تا بیشتر زنان را توهین کند و نام این حرکت شان را آزادی بیان گذاشتهاند.
دیگران مجیب الرحمن را مقصر میدانند، اما من خودم را و زنان دیگر را مقصر میدانم. این ما بودیم که به ملاها سه وعده نان دادیم تا شکم شان سیر شود که امروز فرمان دادند ما را به جرمی که نکردیم جزا بدهند.
این ما زنان بودیم که بعد از خروج طالبان از افغانستان، به دنیای رنگارنگی پروژه، پول، معاشهای دالری، پستهای دولتی، جایزههای بینالمللی، دفترهای گرم و خوردن سه وعده غذای سفارشی، مهمانی در سفارتخانههای غربی، گذرنامههای تفریحی، بورسیه دانشگاههای غربی برای اعضای خانواده، همه این را به کمک جهان غرب دلخوش کردیم، بدون اینکه برای این همه زحمتی کشیده باشیم.
در کنار آن بهجای ایجاد نهادها و جنبشهای زنانه، بهروی یکدیگر شمشیر کشیدیم، حتی توسط پروژهها نان یکدیگر را هم دزدی کردیم. ما بر ذهنهایمان پرده جهل و نادانی کشیدیم، اجازه دادیم که ملا با خواندن آیههای قران، حکم شلاق و سنگسار ما را بدهد.
اگر صدها سال پیش کشیش کلیسا زنان را در آتش میسوختاند، صد سال پیش نه انترنت بود، نه کتابهای فمینیستی و نه این همه اطلاعات در دسترس مردم و جامعه. اما حالا چرا زنان افغانستان به سبک چند قرن پیش غرب زندگی میکنند؟
آزاد شدن از دنیای جهالت تنها در دست خودمان است و بس. فعالان حقوق زن و جامعهیی مدنی زحمتهای بسیاری در این بخش کشیدهاند و سالهاست که چندین فعال حقوق زن هراتی خودشان را قربانی آزادی زنان دیگر کردهاند، اما بدبختانه بینتیجه بود. در بی نتیجه بودن دستآوردهایشان همه ما حتی خود من هم پاسخگو هستم. ما باید جرأت پذیرفتن کمکاریها و نمدانمکاریهای مان را داشته باشیم.
در همین فضای مجازی فیسبک صدها گروه مًد و فیشن، آموزش شوهرداری و آشپزی وجود دارد، اما اگر در این گروهها شما یک مطلب علمی و آموزشی نشر کنید مورد تحقیر و توهین قرار میگیرید و مطلب تان توسط گردانندهی گروه حذف میشود.
وضعیت به گونهای است که برای بیشتر زنان حقوق و آزادی معنای واضحی ندارد. بیشتر این زنان رسیدگی به کارهای خانه، مثل: آشپزی و رسیدگی به کودکان و شوهر را تنها وظیفه خود میدانند. سرگرمیهای این دسته از زنان هم از چشم و همچشمی با زنان همسایه و قوم خویش و یا غیبت کردن فراتر نمیرود.
این زنان شنیدن جملات زنستیزانه و مردسالارانه را پرستش میکنند و آزادشدن از بند را جرم و گناه میدانند. تنها راه چاره فقط همین است که باید خود را اصلاح کنیم که مجیب الرحمن بعدی برما نتازد. حکم ندهد و خود را برحق نشمارد.
خاطرات عروس ۱۱ ساله
قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که میتوانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.
بیشتر بخوانید