نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

جایگاه عاشق،معشوق و رقیب در شعرمعاصرفارسی(بخش دوم)

یعقوب یسنا توسط یعقوب یسنا
28 جدی 1399
0
53
اشتراک‌گذاری‌ها
110
بازدید‌
Share on FacebookShare on Twitter

یعقوب یسنا
بخش دوم
…مورد دوم مردی‌ست‌که شاید در زندگی شاعر حضور داشته؛ اما کنار رفته‌است. شاعر او را به‌صورت مبهم توصیف می‌کند، معمولن از او به‌‌کلمه «دست‌ها» یاد می‌کند:
«…
چه مهربان بودی ای‌یار
ای‌یگانه‌ترین‌یار
چه مهربان بودی وقتی دروغ می‌گفتی
…
و در سیاهی ظالم مرا به چراگاه عشق می‌بردی
…
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود، آن دو دستِ جوان
که زیر بارش یک‌ریز برف مدفون شد
…»
مورد سوم مردی‌ست که به‌صورت متعالی در شعر «معشوق من» توصیف شده‌ که نمونه‌اش ارایه شد.
زمینی‌شدن عشق نیز ارتباط به‌چگونگی توصیف معشوق دارد، زیرا عاشق در هر صورت جایگاه زمینی و انسانی دارد؛ این انسان است که ابراز عشق می‌کند. بنابراین؛ هر انسان، اهل زمین است. این معشوق است‌که آسمانی، آسمانی-زمینی یا زمینی است. در شعر سبک خراسانی، معشوق معمولن بیان زمینی دارد؛ در بخشی از شعر سبک عراقی گاهی معشوق بیان آسمانی-زمینی دارد، اما اغلب معشوق طوری توصیف می‌شود که آسمانی‌ست، به‌ویژه در شعر عرفانی.
درکل در شعر سنتی، کهن‌الگو عاشق و معشوق مشخص است‌که ساختاری مخصوص به‌خود دارد. بین معشوق آسمانی و زمینی چندان تفاوتی نیست؛ هر دو معشوق جایگاه متعالی دارند؛ همان‌قدر لیلی و شیرین در منظومه‌های عاشقانه شعر فارسی متعالی است‌که معشوق در شعر عرفانی مولانا متعالی است.
در هر صورت عشق جنبه، ماهیت و مفهوم میتافیزیکی دارد که مقدس دانسته می‌شود. حتا اگر معشوق انسان است، بازهم ماهیت عشق آسمانی است؛ زیرا در ماهیت عشق که مقدس است بین معشوق عرفانی و زمینی تفاوتی وجود ندارد؛ فقط در ارجاع به شخصیت معشوق می‌توان گفت‌که معشوق زمینی یا آسمانی است.
عشق کلی توصیف می‌شود. نگاه جزیی به عشق وجود ندارد. معشوق زمینی همان‌قدر بی‌نیاز، سنگ‌دل و مغرور است که معشوق آسمانی است. معشوق آسمانی همان‌طور توصیف می‌شود که معشوق زمینی توصیف می‌شود. به این معنا که معشوق آسمانی و زمینی درکلیتِ توصیف نیز چندان ازهم تفاوت ندارند. هر دو گیسو، چشم و ابرو دارند که تشبیه و استعاره آن نیز معمولن یک‌سان است. بنابراین؛ در تاویل خواننده‌هاست که تفاوت می‌کند معشوق آسمانی یا زمینی‌است.
شنیدن این‌که عشق و معشوق مولانا می‌تواند زمینی باشد برای ما فارسی زبان‌ها غیر قابل قبول و حتا اهانت به مولانا و به شعور ما تلقی می‌شود. تنها در باره‌ی مولانا نه بلکه در باره‌ی ‌سخن عشق و معشوق در شعر فارسی معمولن برداشت ما این است که هدف شاعر از عشق، عشق حقیقی است و منظور شاعر از معشوق، خداوند است.
اگر خیلی وضاحت داشته باشد که معشوق شاعر یا معشوق در شعر خداوند نه انسان است؛ با این‌هم مخاطب فارسی زبان شعر فارسی به این نظر است‌که این عشق حقیقی بوده نه مجازی؛ یعنی این‌که زن و مرد باهم عشق می‌کنند و دست به بدن یک‌دیگر می‌برند، این‌گونه نبوده‌است، بلکه در یک‌دیگر حقیقت عشق را که عشق به خداوند باشد، می‌دیده‌اند.
در برداشت ما زشت است‌که عشق آنهم عشق در شعر فارسی به‌گرایش جنسی ارتباط پیدا کند؛ زیرا نگاه به جنس و گرایش جنسی مثبت نه، بلکه منفی بوده که از نظر فرهنگی تابو و نابهنجار دانسته می‌شده‌است.
در شعر معاصر فارسی این نوعِ نگاه شکستانده شد. نیما می‌گوید: در شعر سنتی معمولن روی معشوق توصیف می‌شود، بنابراین؛ باید از زاویه‌دید دیگر به معشوق نگاه کرد و معشوق را توصیف کرد. تأکید می‌کند اگر از بناگوش به معشوق نگاه کنیم، زیبایی‌هایی را در معشوق برای توصیف می‌بینیم. به تعبیر نادرپور شعر معاصر به دید تازه و بافت تازه نیاز دارد. دید که در روابط زبان و اشیا، وَ روابط اشیا به اشیا تازه شد، بافت نیز تازه می‌شود؛ این دید تازه و بافت تازه است‌که شعر می‌تواند معاصر شود.
پس باید با چگونگی نوع نگاه به عشق، ماهیت عشق سنتی دچار تحول می‌شد تا با تحول این نوع نگاه، توصیف معشوق و جایگاه معشوق نیز در شعر معاصر از شعر سنتی تفاوت می‌کرد. در شعر معاصر، دید در باره‌ی عشق، عوض شد. عشق در روابط زن و مرد توصیف شد که خاستگاه آن گرایش جنسی انسان (زن و مرد) دانسته شد.
اگر نسبت به عشق در شعر معاصر نگاه متعالی نیز داشته باشیم، به این معنا نیست که عشق ماهیت میتافیزیکی دارد، بلکه به این معنا است‌که داشتن گرایش جنسی انسان امری مثبت است و بیان عشق گونه‌ای از مثبت‌اندیشی به گرایش جنسی زن و مرد است که در شعر بازتاب پیدا می‌کند و توصیف می‌شود.
بنابراین؛ با تحول مفهوم عشق در شعر معاصر، جایگاه، مفهوم و چگونگی توصیف معشوق نیز تفاوت کرد. معشوق جنبه‌ی نفسانی پیدا کرد، معشوق از جایگاه نوعی، ساختاری و کهن‌الگویی‌اش جایگاه انسانی و بشری پیدا کرد و دارای بدن شد که لب، کمر، دست، دندان، هوس، میل، خواهش و… داشت؛ دیگر بی‌نیاز نبود.
ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00